نا شنیدنی (7): با دوستان، مدارا...!
(یا حق)
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودند، ناگهان لبخندی بر لبانشان نقش بست، به طوری که دندان هایشان نمایان شد! از ایشان علــت خنــده را پرسیدند.
حضرت فرمودند:
دو نفر از امت من می آیند و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرند؛ یکی از آنان میگوید: خدایا! حق مرا از ایشان بگیر! خداوند متعال می فرماید: حق برادرت را بده! عرض می کند: خدایا! از اعمال نیک من چیزی نمانده متاعی دنیوی هم که ندارم.موسسه عترت نور
آنگاه صاحب حق می گوید: پروردگارا! حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن! پس از آن اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمودند: آن روز، روزی است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسی حمل کند. خداوند به آن کس که حقش را می خواهد می فرماید: چشمت را برگردان، به سوی بهشت نگاه کن، چه می بینی؟ آنوقت سرش را بلند می کند، آنچه را که موجب شگفتی اوست از نعمت های خوب میبیند، عرض می کند: پروردگارا! اینهابرای کیست؟
خداوند می فرماید: برای کسی است که بهایش را به من بدهد. عرض می کند: چه کسی می تواند بهایش را بپردازد؟ خداوند می فرماید: تو. می پرسد: چگونه من میتوانم؟ می فرماید: به گذشت تو از برادرت. عرض می کند: خدایا! از او گذشتم. بعد از آن، خداوند می فرماید: دست برادر دینی ات را بگیر و وارد بهشت شوید!
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پرهیزکار باشید و مابین خودتان را اصلاح کنید!
پانوشت: خدای مهربان آن روز که شیطان طمع می کند در بخشش و کرمش همان خدای مهربان امروز است... بخوانیمش...!
نشر توسط پیکایل؛ منبـــــع: کتــــاب بحـــــارالانــــــوار
به همــت مــرکز تحقیقــات رایانه ای قائمــیه اصفــهان