عرفانهای نو ظهور: اشو و مکتب راجنیشیسم {4}
بسم الله الرحمن الرحیم
در جامعه خودمان هیچ مجالی به گسترش اندیشه غیر اسلامی و ضد اسلامی ندهیم. نمی گویم با زور، نمی گویم با قهر و غلبه، که می دانیم با اندیشه و فکر؛ جز از راه اندیشه و فکر نمی شود مبارزه کرد، بلکه می گویم از راه های درست و منطقی و معقول، باید اندیشه های اسلامی گسترش پیدا کند. (انسان 250 ساله ص 344)
بعد از اینکه اُشو ما رو به دوری از افراد غمگین و دارای انرژی های منفی برحذر می کنه به ما پیشنهاد می کنه همیشه و همه جا با افراد شاد {که خدا آنجاست} باشیم و بدین ترتیب خانواده مد نظر خودش را معرفی می کنه و خانواده جاش رو به کمون می دهد. قبل از شروع بحث بهتره مختصری در مورد کمون بدونیم؛
کمون چیست؟ به اختصار شاید بتوان معنای این واژه را در مکتب پوپولیسم(حکومت توده وار) که در دهه 1860 در روسیه تشکیل شد، یافت. کمون مدلی از زندگی دسته جمعی بود که خانواده در آن معنایی نداشت.
در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .
./ با توصیه های اشو دیگر اثری از خانواده باقی نمانده، به جای آن کمون را پیشنهاد میکند. کمون نمونه ی پیوند یا تجمعی از روحهای آزاد است. تعداد افراد هر کمون بین پنج هزار تا پنجاه هزار نفر است. به این سان اشو میپندارد که انسان را از وابستگی آزاد کرده و عشق و شادی را به جای آن نهاده است. !
در حالی که وابستگی به یک نفر بسیار سهل تر و کم خطرتر از وابستگی چند هزار نفر به هم است.{...} چگونه این قدر از مسیر طبیعت بیرون زده و پیوند زناشویی و تداوم نسل و رابطه ی فرزندی و پدری و مادری را انکار میکند؟ هرزگی چگونه راه خود را به سوی خدا می یابد؟ ممکن است اشو به ما پاسخ دهد که عشق جنسی و رابطه ی سکس خود ویرانگر است و اگر آن را آزاد گذاشته، اندکی مراقبه و تأمل در فرصت مناسب به آن تزریق کنی نابود خواهد شد /.
اُشو در مورد مسائل جنسی در مکتبش به بیشترین خطاها و اشتباهات دست زنده و همیشه برای حل مسئله سردی روابط بین زن و شوهر، گزینه ترک ازدواج و بهرگیری از کمون را پیشنهاد می کند. بعبارتی اُشو بجای بیان راه حل به فرار از مشکل می خواند.به زعم اُشو برای حل مشکلاتی از قبیل کمبود عاطفه، مشکلات مسئولیتی در خانواده و طلاق باید اصلاً از اول ازدواج نکرد تا دیگر، درگیر این قبیل مشکلات نشویم!!!
./ اشو به خانواده میتازد و آن را مانع عشق معرفی میکند، اما مرتکب عذر بدتر از گناه میشود و به چیزی دعوت میکند که در آن کمترین نشانی از عشق نیست. هر چند اشو در مشهورترین کتاب خود به نام «از سکس تا فراآگاهی» به گونهای به مسأله سکس پرداختهاست که خواننده گمان کند در سکس انرژی روحانی نهفته است و این عمل میتواند انسان را به عالم معنا اتصال دهد، اما آنچه بیشتر اشو را رنجانده و موجب شده وی با ازدواج و همسرداری مخالفت کند، مشکلات بعد از ازدواج، همچون طلاق، درگیری، مشکلات زندگی و کم شدن محبت بین زن و شوهر است. اشو در مصاحبههایش با صراحت گفتهاست: انسانها ]از نظر ارتباطات جنسی[ باید مانند بقیه حیوانات! زندگی کنند؛ با این وضعیت نه مشکلی پیش میآید، نه طلاقی؛ نه درگیری و نه مشکلی.[1] /.
ریشه این بی توجهی و بی مهری اُشو به خانواده رو میشه تو روحیه عصیان گری و رابطه بدون عاطفه اُشو با پدرش و خانواده اش و عقده هایی که داشته، پیدا کرد اونجا که پدرش اونو به کارایی که دوست نداره مجبور میکنه اما اشو به کارهای عجیب و غریبی برای فرار از فرمان پدر دست می زنه که تو قسمت اول بخش انتهایی خاطره اون رو تعریف کردم.{اینجا}
./ با توجه به مطالب یادشده، این سؤال مطرح است که آنچه اشو به آن دعوت کرده، راهحل است یا فرار از مشکل؟ راهکار است یا پاک نمودن صورت مسأله؟ اگر بهترین علاج، پاک کردن صورت مسأله است، درمانهای راحتتری نیز در دسترس است؛ اگر مشکلِ سردی روابط عاطفی بین زن و شوهر، چارهاش «فرار از ازدواج» باشد؛ چرا برای فرار از سختیهای زندگی، «خودکشی» راهچاره نباشد؟
آنچه که اشو پیشنهاد میدهد، بیرون آمدن از چاله و افتادن در چاه است. راهی که وی نشان میدهد، نه تنها به گسترش ارتباطات عاطفی کمک نمیکند، بلکه موجب مشکلات دیگری نیز میشود. برداشتن دیوار خانواده و دعوت به کمون جنسی، نه تنها به زایش عشق بین مرد و زن نمیانجامد، بلکه تبعات ناگوار اشتراک جنسی، به زن و مرد محدود نشده و به تخریب اجتماع، آوارگی فرزندان و بحرانهای اخلاقی و رفتاری میانجامد و این باتلاق نه تنها به خروج از مشکل قبلی منجر نخواهد شد، که روز به روز بر دامنه بحران قبلی خواهد افزود؛
بماند که آنچه اشو به آن دعوت میکند در حقیقت محور قرار دادن غریزه جنسی است، نه رسیدن به عشق و محبت. از آنجا که این میل دریاصفت و سیریناپذیر است؛ بدون تردید، آدمی را در باتلاق «تنوع طلبی» فروخواهد برد و آدمی هیچ گاه روی آرامش را نخواهد دید /. [2]
./ اشو خود بارها و بارها به مریدانش یادآور میشد که حرفهای متناقض زیاد دارد و هوادارانش باید او را اینگونه بپذیرند و با همین مرام ادامه دهند.
من خودم را نقض میکنم. وقتش رسیده که شما این را درک کنید. من نقض کردن خودم را ادامه خواهم داد. این یکی از راههایی است که استفاده میکنم. من به نقض کردن خودم ادامه میدهم و هرچه را که گفتهام نقض خواهم کرد. حتی یک جمله را باقی نمیگذارم که نقض نکنم این یک روش است... من به شما فلسفه یاد نمیدهم. اگر من فیلسوف بودم، هرگز تناقضگویی نمیکردم. همیشه یکجور حرف میزدم. فوقش این است که مرا شاعر بخوانی.[3]
خوشبختانه اشو، تکلیف پیروان خویش را روشن نموده؛ آنجا که گفته است:
حقیقت از کسی به کس دیگر منتقل نمیشود... هر چه دیگران به تو یاد میدهند، دست بالا میتواند یک دروغ زیبا باشد.[4]
در نتیجه از آنجا که اشو تمامی باورها را مانع حقیقت میداند،[5] باور به گفته های او نیز لازم نیست و مادامی که ادعاهای اشو به تجربه شخصی من و شما تبدیل نشود، دست بالا یک دروغ زیباست. /. [2]
انتهای قسمت چهارم/.
منابع:
[1]متن مصاحبه اشو، تدوین شده هواداران اشو. جهت ملاحظه متن: sharifidoost.com
[2] آیا کتابهای اُشو معتبر است؟ وبلاگ labeik.blog.ir
[3] . یوگا از ابتدا تا انتها، اشو، ص 111
[4]. من درس شهامت میدهم، اشو ص 70
[5]. با خود یکی شو، اشو ص 45 و پرواز در تنهایی، اشو ص 109
مطالب مرتبط: