ناشنیدنی(31): یتیم نوازی پیامبر...
بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
وقتی که جعفر طیار در جنگ شهید شد، خبرش به مدینه رسید. پیامبر خدابه منزل جعفر تشریف آورد، به همسر وی (اسماء بنت عمیس) فرمود: کودکان جعفر را بیاور! رسول گرامی کودکان را در آغوش گرفت و آنها را بویید و گریست. عبدالله فرزند جعفر می گوید: خوب به خاطر دارم آن روز که پیغمبر نزد مادرم آمد، مادرم گفت: یا رسول الله! جعفر به شهادت رسید؟
حضرت فرمودند: آری و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن لحظه که دست محبت بر سر من و برادرم می کشید اشک از دیدگانش می ریخت و درباره پدرم دعا می نمود. سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! مایلی به تو مژده بدهم. عرض کرد: آری پدر و مادرم فدایت باد. فرمود: خدای بزرگ در عوض بازوان (قلم شده) جعفر دو بال به او عنایت فرمود تا در بهشت پرواز کند.
ما شیعه چه کسی هستیم؟! اینجا را مطالعه کنید؛
پانوشت: چند روزی رو نیستم و دارم میرم مسافرت...! جای همه دوستان خالی. فقط دعای خیرتون رو دریغ نفرمایید تا انشالله با دست پر برگردم. به امید خدا سعی میکنم عکس های خوبی بندازم و همراه با خاطرات، بعد از برگشتن واستون تعریف کنم.
امّا واسه این مدت که نیستم؛
وبلاگ هروز به روز میشه و مطالبی که از قبل آماده کردم با استفاده از قابلیت" انتشار در آینده" وبلاگ بیان، منتشر میشه. فعلاً خدانگهدار