پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محشور شدن با جمجمه» ثبت شده است

ناشنیدنی (35): پیامبری که به غلامی فروخته شد...!

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روزی حضرت خضراز بازار بنی اسرائیل می گذشت ناگاه چشم فقیری به سیمای نورانی حضرت افتاد و گفت: به من صدقه بده خداوند به تو برکت دهد! حضرت خضرگفت: من به خدا ایمان دارم ولی چیزی ندارم که به تو دهم.

فقیر گفت: بوجه الله لما تصدقت علی؛تو را به وجه (عظمت) خدا سوگند می دهم! به من کمک کن!

من در سیمای شما خیر و نیکی می بینم تو آدم خیّری هستی امیدوارم مضایقه نکنی. حضرت خضر فرمودند: تو مرا به امر عظیم قسم دادی و کمک خواستی ولی من چیزی ندارم که به تو احسان کنم مگر اینکه مرا به عنوان غلام بفروشی...! فقیر گفت: این کار نشدنی است چگونه تو را به نام غلام بفروشم؟
 

حضرت خضر تو مرا به وجه خدا قسم دادی و کمک خواستی من نمی توانم ناامیدت کنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتیاجت را برطرف کن! فقیر حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت. حضرت خضر مدتی در نزد خریدار ماند، اما خریدار به او کارواگذار نمی کرد. حضرت خضربه خریدار خود فرمودند: تو مرا برای خدمت خریدی، چرا به من کار واگذار نمی کنی؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛