بسم الله الرحمن الرحیم
سلام؛ ایام به کام، امیدوارم این روزها و اعیاد شعبانیه بهتون خوش گذشته باشه. مدتی بود از زمان انتشار مطالب "عرفانهای نو ظهور" که از هر 10 پست یکبار می ذاشتم گذشته بود و علتشم امتحانات ترم و انتخابات ریاست جمهـــوری بود، خــدا رو شکر که این 2 موضوع به خیر و خوشی تموم شد یعنی هم شکر خدا حماسه سیاسی محقق شد هم من تو امتحانات حماسه سازی کردم D-:
این مطلب سوم از عرفان های نو ظهور {بخوانید بدعت های نو ظهور} هست که پیش رو دارید، در قسمت اول {اینجا} به معرفی اُشو و مکتبش پرداختیم و از روحیه های عصیان گری اون حرف زدیم؛ و در قسمت دوّم {اینجا} به نقد نظرات اشو در مورد ارضای مقطعی و غیر معقول جذبه ها و هوس های انسان پرداختیم.
با این توضیح که مطالب مابین ./ و /. مطالبی هست که از مقاله دانستنیهای اُشو گرفتم و بقیه نظرات و تحلیل های بنده در این مورده قسمت سوّم رو پی می گیریم.
سخن اوّل رو با کلام حضرت آقا شروع میکنم؛
امام خامنه ای حفظه الله:
ببینید جوانها امروز چطور به عرفانهای جعلی و وارداتی اقبال دارند. عرفانهایی که حقیقتا باید گفت چرند هستند مثل این که بخواهید یک کاسه بلورین یا چینی نقاشی شده فاخر را با یک ظرف پلاستیکی مقایسه کنید. این اقبال جوانها نشان دهنده این است که یک تشنگی وجود دارد که باید آن را با آب زلال و گوارا برطرف کرد. نباید گذاشت عطشی که وجود دارد با آبهای مسموم و گلآلود برطرف شود.
./ اُشو مدعیست که راهی تازه گشوده و به کمک شرق و غرب گمراه آمده است تا زندگی معنوی را تجربه کنند! شرق شکست خورده، چون سعی در انجام مراقبه بدون عشق دارد و غرب هم شکست خورده، چون در پی عشق بدون مراقبه است. تمام تلاش من اینست که به شما فرایندی بدهم، کلیتی که در برگیرنده مراقبه و عشق باشد. شخص باید چه به تنهایی و چه با مردم شاد باشد /.
نگاه اشتباه و غلط اُشو همواره برای تاثیر گذاری بر مخاطبش آمیخته با چند جمله زیبا است! اینکه اُشو مطرح می کند شرق و غرب گرفتار گمراهی است، شاید در نگاه اول درست باشد اما معلوم است اُشو شناختی خوبی از اطراف خود ندارد، عدم شناخت او از عرفان و عرفان در ادیان های الهی مختلف او را دچار اشتباه کرده است. عرفان اسلامی که تشیع به شرح آن پرداخته جامع ترین و بهترین راه انسان است؛ با این حال حتی اگر قبول کنیم شرق و غرب به طور مطلق گرفتار گمراهی است! نمی توانیم قبول کنیم اُشو منجی شرق و غرب است. او رابطه خدا با خود را چگونه مطرح می کند؟ به چه خدایی اعتقاد دارد؟
او در انتهای نظرات خود، خدا رو احساسی درونی معرفی میکنه! که آمیخته با شادی و رضایت است و معتقد است باید به جایی رسید که این احساس در تنهایی و در اجتماع همواره با انسان باشد. بدین ترتیب اگر کسی ناراحت باشد خدایی ندارد! و کسی کمک حال او نیست! اُشو با نظرات و سخنان حق ادیان الهی، که در میان جملات خود از آنها استفاده می کند سعی دارد، لباس حقیقت بر اندام دروغ و ریا بپوشاند.
./ اُشو می گوید: بدین سان مراقبۀ هستی محض و خدای مطلق متعالی جای خود را به خدای دیگری میدهد خدا شیء نیست، موضع است. موضع جشن و سرور. زندگی در گرو صداقت با عشق و صمیمیت است و خدا را با این صداقت میتوانی احساس کنی. او زندگی و شادمانی و خوشبختی است، پس در پی او باش نه کسی دیگر و او را، عشق و صمیمیت را، خوشی و شادی را، هر جا و در رابطه با هر کس یافتی با او باش. صمیمیت حالتی از وجود توست. صمیمی هستی، با کدام و چه کسی، ابداً مهم نیست. /.
اینکه اُشو می گوید خدا شیء نیست درست است اما طبق روال همیشگی اُشو؛ او نظرات موهوم خود را همیشه میان چند جمله و برداشت صحیح که از اصول ادیان های الهی است جاگذاری می کند. تا حرف های خود را به خورد مخاطبش دهد! اینکه او می گوید: خدا موضع جشن و سرور است! یعنی چه؟ چرا خدا را در حد احساس زود گذر درون انسانها پایین می آورد... . اُشو می گوید شادی و خوشی {یعنی همان خدای مورد نظر اُشو} را هر جا و در رابطه با هرکسی یافتی با او باش!!
پس اگر انسانی به هر دلیلی ناراحت و غمگین باشد خدای را از دست داده و او را نباید همراهی کرد. با تعریف اُشو از خدا به حس درونی و شادی، بعبارتی به تعداد انسان های شاد و صمیمی خدا وجود دارد. و اُشو نسل جدیدی از بت ها را معرفی می کند؛ بت های متحرک!
پایان بخش سوم/.
تتمه: خدا رو شکر ما به حدی عارف، دانشمند و فیلسوف داریم که نیازی به بهره مندی و استفاده از شخصیت های خارجی نداریم و تنها آشنایی با بزرگان غیر ایرانی کافی بنظر می رسه...و بشتر باید به بزرگان ایرانی توجه کنیم تا بجای واردات بزرگان غیر ایرانی به صادرات افکار داشنمندان ایرانی برسیم، یکی از این شخصیت های وارسته آیت الله میرزا جواد آفای تبریزی (ره) است که در کلام رهبری در مورد ایشان اینگونه می خوانیم:
بنده سالها پیش در یک مجمعی گفتم که مرحوم میرزا جواد آقا در قنوت نماز شبش (با تمام خضوع و خشوعش) این شعر را میخواند:
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
این حالات را ما فقط می شنویم و تصورش هم شاید برای ما آسان نباشد که این چه حالی است که یک پیرمرد فقیه بزرگوار در نماز شبش شعر حافظ را با این حال بخواند. فرزند ایشان جوان از دنیا رفته بود. در همین حال برخی شاگردان خدمت ایشان رسیدند و ایشان اصلا این مصیبت را اظهار نکرده بود بعد که شاگردان میخواستند بروند به آنها گفته بود یک جنازهای هم اینجا هست اگر آقایان موافقید تشییع کنیم، میپرسند کیست، می فهمند فرزند ایشان از دنیا رفته است. چنین قدرت، صبر و عظمتی داشتهاند.
در این دنیای مادی، دنیایی که همه انگیزهها، تحرکها و تلاشهای عظیم انسانی مصروف به مادیگری، پول و جاه و مقام است چنین عظمت و کوه عظیم معنویت سربلند کند بسیار عجیب است و ما به آن احتیاج داریم.
میرزا جواد آقا باید معرفی شود. نامگذاری خیابان و نصب تابلو و اینها خوب است لکن کافی نیست از امثال بزرگوارانی چون آقای جوادی، آقای مصباح و آقای حسن زاده و بزرگانی که اهل معنا هستند و این چیزها را درک میکنند دعوت شود تا بیایند صحبت کنند و هویت حقیقی این بزرگان را تشریح کنند و اینها پخش و منتشر شود.
بهجت نوشت: خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولاً بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکب از آن دو را بیابیم و ثانیاً در مقام پیروی و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر معشوقی بیشتر شایسته عشق ورزی هستند. آیت الله بهجت (ره)
با پست یکی از هزاران دلیل مرگ بر آمریکا بروزم
http://rahebibonbast.blog.ir/post/128