عرفانهای نو ظهور: اشو و مکتب راجنیشیسم؛
بسم الله الرحمن الرحیم
اُشو نامیست که در مکاتب عرفانی نو ظهور، برای خود جایی باز کرده؛ و طرفدارانش او را مرد عرفانی می دانند، امّا به جرات می توان گفت تمام منتقدان و مخالفان اُشو از او به عنوان مروج آزادی جنسی یاد می کنند تا مروج یک مکتب عرفانی! البته در خلال این بحث ها که خود حتماً متوجه این موضوع هستید، عرفان مورد بحث در این مطالب به شناخت و آگاهی از عوالم غیبی و حرکت به سوی خدا نیست و در این مکاتب نو ظهور، همیشه استفاده ابزاری از این کلمه برای پیشبرد افکار موهوم بوده که می توان اینجا؛ معنی و مفهوم عبارت "عرفان نو ظهور" را به "بدعت نو ظهور" تعبیر کرد.
به جرات می توان گفت تمام منتـقدان و مخـالفان اُشـو
از او به عنوان مروج آزادی جنسی یاد می کنند تا مروج
یک مکتب عرفانی!
القصه؛ شروع این موضوع در پیکایل مصادف با آغاز مطالعاتم در این زمینه است که بیشتر برای آگاهی، به اشتراک گذاری و نقد این جریان هاست. از آنجایی که انحراف از یک راه مستقیم خود آغازگر انحرافات بیشماریست می توان به یقین گفت انسان منحرف از راه انحرافی خود دوباره به انحرافات دیگری نیز کشیده خواهد شد و شاهد این مطلب جایست که محمد باب ابتدا از خود بعنوان باب و مروج دین یاد می کرد و رفته رفته انحرافاتی از قبیل مدعی نائب امام زمان بودن و به مرور ادعای اینکه خود امام است او را بجایی کشاند که ادعای نبوت و در نهایت ادعای خدایی! نمود.
سرحلقه های مکاتب نو ظهور بدلیل نداشتن منطق و عدم پاسخگویی جامع در تمام ابعاد زندگانی انسان، وقتی در مورد ادیان دیگر اظهار نظر می کنند، برای اینکه با منطق ادیان ها روبرو نشوند و مجبور به اظهار نظر و بحث متقابل در موضوعات مختلف نشوند، بکل مکر ادیان های الهی شده و برچسب های ناروا بر آنها برای فرار از بحث می چسبانند.
در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛
نظرات اُشو در حوزه ادیان و پیامبران که بعداً به آنها خواهیم پرداخت از نظر اینکه به غایت بی پایه است، جالب است!! او دید زمینی به این مفاهیم دارد و آنها را ساخته بشر می داند و از زبان آن خدایی که خودش ساخته، می گوید خدا برای انسان شریعتی برای سیر و تکامل تعبیه نکرده است!
و البته که برای این سخنان خود هیچ سند و مدرکی ارائه نمی کند و همگی آنها متشکل شده از افکار موهوم اوست و طرفدارانش، دقیقاً در مثالی از استاد صفایی حائری(ره) در مورد این نوع افراد،{نقل به مضمون} کسانی هستند که همانند درختی عجول بدون ریشه سربرآورده اند و عمری اندکی خواهند داشت و چون از درون پر نشده اند از بیرون پر شده اند...
{جالب اینجاست که تعریف اُشو از عرفان و عشق نیز حول محور درختی است با ریشه و ساقه که بعداً به آن خواهیم پرداخت.}
می خواستم در پست اوّل در مورد خود اُشو و برخی دیدگاه های مکتبش "راجنیشیسم" مطالبی رو بنویسم که بدلیل طولانی شدن مقدمه فقط مقداری از زندگینامه "باگوان شری راجنیش" معروف به اُشو رو میزارم تا بعد از آشنایی با اون، در مطالب بعدی به دیدگاه های مکتبش و نقد اونا بپردازیم.
آشنایی با اُشو؛
در سال 1931 میلادی در روستای کوچک «کوچ وادا» در ایالت «ماهیا پرادش» کشور هند بدنیا آمد و در سال 1990 میلادی در سن 59 سالگی درگذشت. اُشو در دوران حیاتش به نام های گوناگون شهرت داشت «راجا» نام زمان کودکی او بود بعدها به «راجنیش» و سپس در سال 1960 میلادی به «آچاریا راجنیش» معروف شد امّا سال 1971 به عنوان «باگوان شری راجنیش» شناخته میشد و نهایتا در سال 1989 م رسما عنوان «اشو» را برای خود برگزید و دستور داد دیگر آن را با لقب باگوان صدا نکنند!
بالغ بر 650 کتابهای منتشر شده از اشو تا کنون به بیش از 33 زبان مختلف ترجمه شده که هیچکدام نوشته خود او نیست و در حقیقت نسخه برداری از سخنرانی ها اوست. اشو در سال 1981 به آمریکا مهاجرت کرد و در ظاهر چنین گفته شد، که وی به منظور معالجه به آمریکا میرود اما بعد با توجه به اصرار مریدانش در آمریکا اقامت گزید. مریدان آمریکایی اُشو در نقطهای دور افتاده در ایالت اریگان زمینهای را خریداری کردهاند و طی مدت چهار ماه شهری به نام راجنیش پورام در آن جا بنا نهادند.
طولی نکشید که راجنیش پورام به عنوان مرکز آیین اُشو مشهور شد، اما او را به جرم فساد جنسی و اخلاقی و تبلیغ آزادی های جنسی بی قید و بند! در سال 1986 اخراج کردند،، پس از این ماجرا او به هند بازگشت و در سال 1990 در همانجا مرد. پیروان اُشو معتقدند که اُشو در دوران کودکی دارای احساسات عصیان گری، تمرد و استقلال طلبی بوده است
مهمترین کتابی که از شخصیتش بحث میکند کتاب «اینک برکهای کهن» میباشد وی در این کتاب خاطرات فراوانی از کودکی خود نقل میکند همانند دو معجزه که برای خود نقل میکند و نیز نسبت به هم کلاسیها، معلم، پدر و مادر و بسیاری از انسانهای دیگر از خود روحیه عصیان گری بروز داده است!
یکی از داستانهای نقل شده در این مورد، عصیان گری و تمرد او از فرمان پدرش بود که از راجا کوچک درخواست کرده بود تا موهای بلند و نامرتب خود را اصلاح کند و بعد از چندین بار اسرار پدر او موهای خود را با نمره صفر اصلاح کرده بود، که این علامتی معنادار بود برای پدر، چون رسم بود کسانیکه پدرشان مرده، سرهایشان را بتراشند و اینگونه شد که دیگر پدرش کاری به رفتارهای او نداشت.
همچنین وقتی کتابهای اُشو را مطالعه میکنیم به خوبی در مییابیم که او دارای شخصیتی بسیار مغرور و متکبر است که حتی پیروان خود او از این غرور اُشو آزرده خاطر بودهاند و در جاهای متفاوت از خود بعنوان استاد استادان نام می برد!!
پایان بخش اول/.
پاورقی:
{1}: سیر ادعاهای میرزا علی محمد شیرازی(سید باب)
منبع:
مقاله دانستنیهای اُشو (جنبش نوظهور معنویت نما)
پ.ن : انسان برای پیامبر مهتمر از هر چیزی بود. حضرت امیر می فرمود: «پیامبر طبیب بود برای مردم.» طبیبی نبود که بنشیند و دیگران بنه دنبالش بگردند، او به دنبال دل ها می رفت که مبادا کسی از این طبیب محروم بماند. قرآن درباره اش می گوید: « از خسارت دیدن شما ناراحت می شود، در خیر خواهی و نجات شما حریص است و مهربان ترین است برای ما.
بهجت نوشت: آمده ایم با زندگی کردن، قیمت پیدا کنیم، نه به هر قیمتی زندگی کنیم.
آیت الله بهجت (ره)