پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۶۴ مطلب با موضوع «پیامبـران و امامـان» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیثی درباره کودکی حضرت هادی(علیه السلام) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، حضرت جواد(علیه السلام) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(علیه السلام) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(علیه السلام) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علی‌ بن محمد(علیه السلام) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم.

معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(علیه السلام) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.

این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(علیه السلام) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(علیه السلام) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟

بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد، الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! اینها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل بیت شد.

شد غلامی که آب جو آرد/آب جوی آمد و غلام بِبُرد

منبع:jahannews.com


تتمه: خدایا! {...} از زشتی اعمالم، به خاطر زیبایی هایی که نزد توست، در گذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان.

صحیفه امام محمد باقر علیه السلام به نقل از کتاب من و نافرمانی هایم.

دین در برابر عقل نیستـــــ...

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مشکل کفایت یا عدم کفایت عقل برای سعادتمند شدن نیست، مشکل در عدم استفاده از تمام ظرفیت های عقل و اصول عقلانیت است. آمدن وحی برای استفاده حداکثری از قوه عقل مقرر گردید.

 

عصای اوّل راه رفتن در وادی دنیا، عقل است، به همین سبب است که اصول دین ابتدا باید به اثبات عقل برسد سپس عبادت آغاز شود.

 

و آن زمانی که آماده راه رفتن بدون عصا شده اید، زمان در آغوش عشق بودن است و ره به عشق خواهید پیمود. قدر عصای عقل را بدانید، همان او بود که خشت اول را بنا نهاد، اگر در پیمودن این راه زمانی خسته شدید بر آن تکیه کنید. اما برای پیمودن سریع راه عصای عشق را بردارید. عقل مصلحت طلب است اما عشق صداقت پیشه.

 

اگر گویی این صاحب خانه عشق کجاست؟ و مقصد این راه و پناهگاه او کجاست حضرت عشق، خودش پاسختان را می دهد:

 

کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی
کلام «لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست» دژ و حصار من است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت.

 

اگر بگویی پس در این پناهگاه خالق عشق کجاست؟ ندا می دهد:

 

و هو معکم اینما کنم

او با شماست هرجا که باشید.

 

اگر گویی پس چرا من نمی بینمش پاسخت می دهد:

اینما تولوا فثم وجه الله

به هر کجا روی کنی وجه الهی آن جاست.

عبدالمهدی حیـــران

على علیه السلام مولای متقیان فرمودند:
جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ ام که ترا در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم پس یکى را بر گزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایة: 2

مطالب مرتبط:

غذای روح... .

توهم تفکر...!

کاغذ آرامش نمی آورد...

بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

 

خدا را چگونه عبادت کنیم!؟

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ

بسیم الله الرحمـــن الــرحیم

 

آیا روشنایی ظاهری خود را دیدی (خطاب به شیطان) و گفتی محال است که گل تیره و تاریک از تو اشرف شود؟!



شیطان از خداوند متعال درخواست نمود که به جای سجده بر آدم (علیه السلام) چنان تو را عبادت کنم، که هیچ کس مثل آن، تو را عبادت نکرده باشد!؟

 

ولی خداوند فرمود: من دوست دارم آنگونه که می خواهم، مرا عبادت کنند.

آیت الله بهجت رحمة الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریباً یکسال پیشه (دقیقاً 369 روز) پستی با عنوان نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن + دانلود 3 مناظره گذاشتم که شامل سخنرانی استاد رائفی پور و 3 مناظره جالب در اثبات حقانیت و خلافت بلافصل مولای متقیان علی علیه السلام بود، امشب تصمیم گرفتم 2 آیه دیگه با همین هدف رو براتون بزارم، امیدوارم موجب جلای دلهای پاکتون بشه و بر ایمانتون اضافه کنه هر چند بر کفر غاصبان و کافران خواهد افزود....

 

آیه مباهله که خیلی معروفه یک عبارتی  با عنوان وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ یعنی خودمان را و شما خودتان را داره که طبق تفاسیر شیعه و سنی نشون می ده که مراد از «شخصی از خودتان» علی ابن ابیطالب علیه السلام هستش که در مباهله با مسیحیان همراه با پیامبر مکرم اسلام  و اهل بیت صل الله علیه و آله والسلمحضور پیدا کرد.

سوره مبارکه آل عمران/ آیه شریفه 61:

 

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ

پس هر کس با تو درباره او (عیساى مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانى را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

با توجه به عبارت «شخصی از خودتان»، در آیه شریفه 17 سوره مبارکه هود نیز عبارتی آمده که دقیقاً هم معنی هم این عبارت است بار دیگر حضرت علی علیه السلام را از وجود و نفس پیامبر صل الله علیه و آله والسلممعرفی می کند.

فَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ  (هود/17)

 

آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسى‏ (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسى است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (کسانى که حق‏جو هستند) به او ایمان مى‏آورند، و هر کس از احزاب (و گروه‏هاى مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش (که) قطعاً آن (وحى، کلامِ) حقّى است (که) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

با  این مقدمه برای درک بهتر مطلب از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

آخرین سفره سحری و افطاری... .

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

سفره سحری و افطاری

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا، ای آن که در برابر آنچه می‌دهی، پاداش نمی‌خواهی.
ای آن که از بخشش خود پشیمان نمی‌شوی.
ای آن که پاداش بنده‌ات را نه هم وزنِ آنچه کرده، بلکه افزون‌تر می‌دهی.
تو بی‌استحقاقِ ما نعمت می‌دهی، و از روی تفضّل گناه را می‌آمرزی.
عذاب تو عین عدالت است، و حکم تو خیر و صلاح ما.
اگر عطا کنی، آن را به منّت نیامیزی، و اگر منع کنی، از روی ستم نباشد.
به هر کس که سپاست گوید، جزا می‌بخشی، حال آن که تو خود سپاس گفتن را به او الهام کرده‌ای،
و به هر کس که تو را ستایش کند، پاداش می‌دهی، حال آن که تو خود به او ستایشگری آموخته‌ای.

ادامه در دعای45 صحیفه سجّادیه - دعای شماره 45

غذای روح... .

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: تعجب میکنم از کسانیکه در غذای

جسم خودفکر میکنند ولی در امور معنوی و غذای جان خویش تفکر نمیکنند .

تتمه: سلام به همه دوستای ارزشی و با محبتم که تو این مدت بنده رو تنها نگذشتند، امیدوارم نماز و روزه هاتون انشالله قبول درگاه حق قرار گرفته باشه و پاکیزه از ماه رمضان خارج شده باشید، عید سعید فطر رو هم تبریک عرض می کنم. از تمام دوستان عزیزم که از سر لطف بهم سر می زنند عذرخواهی می کنم که به خاطر مشغله های فراوان دیگه نمی تونم مثل قبل بهشون سر بزنم و وبلاگ رو بروز کنم و امیدوارم از قصور بنده چشم پوشی کنید.

یا حق/.

نادیدنی: خورشید پشت ابر

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

خورشید پشت ابر

 

تتمه: از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]

مطالب مرتبط:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام؛ یکی از شُبهاتی که پیرامون انبیاء الهی و امامان معصوم وجود داره اینکه؛ آیا اونها تمام آگاهی ها،علوم و اسرار رو بعد از رسیدن به مقام نبوت یا امامت بدست آوردند؟ آیا اونها برای بدست آوردن این علوم زحمتی متحمل شده اند یا به محض رسیدن به این مقام با انتخاب خداوند تمام علوم  به اونها عطا شده؟! که اگه اینطور باشه میشه گفت دانشمندان برای یادگیری و دانش زحمت های زیادتری متحمل شده اند!

 

جواب این سوالات بخوبی در فصل اوّل کتاب پر محتوی انسان 250 ساله در بخش "پیامبراعظم" اومده، البته نه اینکه کتاب سعی در پاسخ به این سوالات داشته باشه، بلکه در آغاز این بخش اشاره ای به بعثت پیامبر خاتم شده و در میان کلام به این موضوع بدون داشتن هدف پاسخ، به جواب سوالات بالا اشاره ای شده، البته بدیهی هستش که اگه هدف پاسخ به سوالات بالا می بود جواب باحوصله و تخصصی تری  می طلبید. بهرحال این قسمت از کتاب رو برای مطالعه و پاسخ به این سوال می زارم .

 

بعثت خاتم، آغاز بیداری

خود آن حضرت، بنابر حدیث متواتر و معروف، فرمود: «بُعِثتُ لأُتمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق ». بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مَکرمت هاى اخلاقى و فضیلت هاى روحى بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد. تا کسى خود داراى برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد؛ لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر مى فرماید: «وَ إنّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم». ساخته و پرداخته شدن پیغمبر، تا ظرفى بشود که خداى متعال آن ظرف را مناسب وحى خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است؛

 

لذا وارد شده است که پیغمبر اکرم که در جوانى به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهاى هنگفتى از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند؛ بین مستمندان تقسیم کردند. در این دوران که دوران اواخر تکامل پیغمبر و قبل از نزول وحى است دورانى که هنوز ایشان پیغمبر هم نشده بود پیغمبر از کوه حرا بالا مى رفت و به آیات الهى نگاه می کرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین، به این خلایقى که در روى زمین با احساسات مختلف و با روش هاى گوناگون زندگى می کنند. او در همة اینها آیات الهى را می دید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوعِ دل او در مقابل امر و نهى الهى و ارادة الهى بیشتر مى شد[1] آنان به مرحله ای از کمال رسیده اند که قهراً به بخشی از علم غیب با اذن الهی واقف هستند.[2]

 

معرفی و دانلود کتاب در ادامه مطلب؛

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سلام، سلام به همه عاشقان زیباترین وجود ها و نازنین ترین بندگان خدا، اهل بیت پیامبر، امیدوارم تا اینجا نماز و روزه ها تون مقبول درگاه حق قرار گرفته باشه، مطلب ناشنیدنی شیرین و جذابی در مورد حقانیت اهل بیت پیامبر و وصایت بلافصل اون حضرات رو آماده کردم که به شکل مناظره ای جالب توسط یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام بنام هشام انجام گرفته که امیدوارم کامتان رو شیرین کنه؛

 

وقتی در مورد  اهل بیت علیهم السلام حرف می زنم یاد کلام علامه امینی ره می افتم که بعد از اتمام کتاب ارزشمند الغدیر فرموده بودند{نقل به مضمون} : « روز قیامت از تمام کسانیکه وقت مرا با نوشتن این کتاب گرفته اند شکایت خواهم کرد چرا که علی علیه السلام نیازی به اثبات نداشت و من باید در باب فضایل و کرامات مولای متقیان کتاب می نوشتم.»

 

و امّـــا؛ نحوه مناظره ای در صحف ابراهیم و موسی علیهم سلام

 

گروهی از شاگردان امام صادق علیه السلام از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند، امام به هشام رو کرد و فرمود: « مناظره ای که بین تو و عمر و بن عبید واقع شده برای ما بیان کن!» هشام گفت: « فدایت شوم من شما را خیلی بزرگ می دانم و از سخن گفتن در حضور شما حیا می کنم، زیرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد!»

 

امام فرمودند: « هر وقت ما دستور دادیم شما اطاعت کنید.» هشام گفت:  به من اطلاع دادند که عمروبن عبید روزها در مسجد بصره با شاگردانش می نشیند و پیرامون (امامت و رهبری بحث و گفتگو می کند و عقیده شیعه را در مسأله امامت بی اساس می داند). این خبر برای من خیلی سنگین بود. به این جهت از کوفه حرکت کرده، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم.

 

دیدم عمروبن عبید در مسجد نشسته و گروه زیادی گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسش هایی می کردند و او هم پاسخ می گفت. من هم در آخر جمعیت میان حاضران نشستم. آنگاه رو به عمرو کرده، گفتم: « ای مرد دانشمند! من مرد غریبی هستم، آیا اجازه می دهی از شما سوالی کنم؟ » عمرو گفت: « آری! هر چه می خواهی بپرس.» گفتم: « آیا شما چشم داری؟ گفت: این چه پرسشی است مطرح می کنی، مگر نمی بینی که چشم دارم دیگر چرا می پرسی؟» گفتم: « پرسشهای من از همین نوع است؟»

 

گفت: « گرچه پرسشهای تو بی فایده و احمقانه است ولی هر چه دلت می خواهد بپرس!» گفتم: « آیا شما چشم داری؟» گفت:« آری! » گفتم: « با چشم چه کار می کنی؟»  عمرو گفت: « دیدنی ها را می بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می دهم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

معرفی کتاب؛ اسرار خاندان محمد رسول الله

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

اسرار خاندان محمد رسول الله

اسرار خاندان محمد رسول الله صل الله علیه و آله

 

       سلیم بن قیس هلالی عامری کوفی؛ شخصی که از محضر پنج امام معصوم استفاده نموده و مورد وثوق و اعتماد امامان بوده، به نقل وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبرپرداخته و ناشنیدنی های زیادی رو بعد از  اطمینان و پرسیدن از چندین صحابه در این کتاب گرد آوری کرده. کتاب حاضر به جهت اینکه در نقل احادیث به زمان و مکان احادیث هم اشاره کرده مورد توجه زیادی قرار گرفته، سلیم مدت ها تحت تعقیب بوده و به صورت مخفیانه زندگی میکرده و برای حفظ این کتاب کوشش های زیادی نموده است.

 

سلیم در اواخر عمر شریف خود به سرزمین ایران پناهنده شده و در خانه ابان بن ابی عیاش بار امانت رو بعد از توصیه های فراوان به او سپرده، سلیم در صحبت با ابان از آشکار شدن این کتاب نه تنها در بین مسلمانان بلکه بین شیعیان نیز ابراز نگرانی نموده و هراس داشته است که علت آنرا، عظمت احادیث و عظمت اسرار یاد شده عنوان کرده که مبادا مورد آنکار مسلمان قرار بگیرد یا آنها را مرتد کند...!

 

امام صادق علیه السلام:

هر کدام از شیعیان و محبین  ما که کتاب

سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشند چیزی

از امر ولایت ما در نزد او نیست و اطلاعی از اسباب و

علوم ما اهل بیت ندارد. زیر این کتاب الفبای شیعه و سری از

اسرار آل محمد صل الله علیه و آله وسلم است.

 برای دانلود این کتاب اینـجــــا کلیک کنید.

بعد از دانلود، فایل را از حالت فشرده خارج کنید و با برنامه Adobe reader آن را باز کنید.

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ

پیشوای صادق

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

 

       در دوران قبل از پیروزی انقلاب و در زمانی که رهبری جامعه، مهمترین مساله نهضت اسلامی بود; مقام معظم رهبری حفظه الله چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام صادقایراد فرمودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ; تحت عنوان «پیشوای صادق » منتشر گردید. کتابی با اندازه کوچک در 111 صفحه که یکی از بهترین تحلیل های سیاسی درباره عملکرد ائمه اطهاراست که ایشان نگاه و تحلیلی کاملاً متفاوت و زیبایی رو به تصویر کشیده اند و مطمئناً باعث تشکیل و تحکیم ائدولوژی و جبهه فکری شما خواهد شد. این کتاب می تونه مقدمه ای باشه برای مطالعه کتاب ارزشمند "انسان 250 ساله"....

این کتاب رو می تونید از اینجا دریافت کنید...

ملاقات عالم هندی با امام زمان عج

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

        عرض سلام دارم خدمت دوستای وبلاگ نویسم و افسران جنگ نرم و بازدیدکنندگان پیکایل، میلاد با سعادت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف رو تبریک عرض می کنم خدمت پیامبر گرامی اسلام و تمام شیعیان و دوستداران اهل بیت، از زبان آیت الله بهجت ره می گم که بعدا نگن بدون سند حرف زدم و الکی نوید ظهور دادم، ایشون قبل از وفاتشون فرموده بودند که ظهور امام زمان عج نزدیک شده به این معنی که باید آماده بود، کسانیکه کتاب در مورد موضوعات مهدویت مطالعه کردند می دونند که چندین بار زمان فرج  رسیده اما بدلیل کم کاری و تعلل مسلمانان و در نتیجه مهیا نشدن شرایط فرج، این امر محقق نشده، و این لزوم آماده شدن برای فرج حضرت رو می رسونه که خدای نکرده { مبادا با آشکار شدن این همه علائم } دوباره زمان فرج به تاخیر بی افته... .

 

        ابو سعید غانم هندی می گوید: در کشمیر هند دوستانی داشتم که از رجال کشور، در اطراف شاه آنجا بودند، آنها چهل نفر بودند که همه آنها کتابهای آسمانی: تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم را مطالعه می نمودند، من و آنها مبلّغ دین {مطابق ادیان گذشته} بودیم و بین مردم قضاوت می کردیم و درباره حلال و حرام فتوا می دادیم، حتی خود شاه و مردم دیگر، در این امور به ما مراجعه می کردند.

 

        روزی بین ما سخن از پیامبر به میان آمد، به این نتیجه رسیدیم که نام پیامبر اسلام در کتابهای آسمانی هست، ولی ما از وضع او بی اطلاع هستیم. لازم است به جستجوی او بپردازیم و اطلاعاتی درآیم مورد کسب کنیم، همه دوستان به اتفاق، رای دادند که من، این مسأله مهم را پی گیری کنم.

     ابو سعید هندی می گوید: از کشمیر بیرون آمدم، پول بسیار برداشتم، دوازده ماه به سیاحت و سفر و جستجو پرداختم، تا نزدیک کابل رسیدم، عده ای از ترکهای آن سامان، سر راه مرا گرفتند و پولهایم را ربودند و مرا آن چنان کتک زدند که چند جای بدنم زخمی شد، سپس مرا به شهر کابل بردند، وقتی که شاه کابل از جریان من آگاه شد، مرا به شهر بلخ فرستاد و گزارش کار مرا به فرمانروای بلخ به نام {داود بن عباس بن ابی اسود} دادند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

او را مکه و منا می شناسد

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سالها هشام پسر عبدالملک (دهمین خلیفه عباسی) در مراسم حج شرکت کرد و مشغول طواف خانه خدا گردید وقتی که خواست حجرالاسود را لمس کند، به واسطه ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را دست بمالد. در آنجا منبری برایش گذاشتند، او بالای منبر نشست مردم شام اطرافش را گرفتند. هشام مشغول تماشای طواف کنندگان بود که ناگاه امام سجاد آمد در حالی که لباس احرام به تن داشت و زیباترین و خوش اندام و خوشبوترین مردم بود و اثر سجده در پیشاپیش به روشنی دیده می شد.

 

امام با کمال آرامش به طواف پرداخت و در هاله ای از عظمت و شکوه، به نزدیک حجرالاسود   رسید. مردم خود به خود به احترام حضرت راه باز کردند. امام به آسانی حجرالاسود را استلام کرد، هشام از دیدن عظمت حضرت و احترام مردم به امام سجاد خیلی ناراحت شد. مردی از اهالی شام رو به هشام کرد و گفت: این شخص کیست که چنین مورد احترام مردم است!؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

میلاد ارباب

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما

میلاد امام حسین   و عیاد شعبانیه رو  تبریک می گم به محضر امام زمان عج و تمام شیعیان و محبین اهل بیت . دنبال یه مطلبم مناسب می گشتم که بازم مثه همیشه خود مولا دستم رو گرفت، مولا جان اگر شما نبودید ما همه گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

و عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ همه امام حسین را نشان دادند. عرب امام حسین را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعری حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است:

 

 تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: لَن تَرَانِی یا موسی!

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی

وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ

جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)

و چون موسى به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این کوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (که دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

بنظرم داستان مردمان قوم بنی اسرائیل خیلی عجیبه و عبرت های زیادی تو  داستانهای این قوم واسه کل انسان ها و اللخصوص واسه ما مسلمونا نهفته است، تو حدیثی از مولای علی خوندم که آینده ما و آنچه که بعداً واسمون پیش میاد توی قرآن هستش! بعبارت بهتر در حدیثی از حضرت فاطمه اومده؛ با خواندن قرآن دید و بصیرت ما به آینده بیشتر میشه و اتفاقات آینده رو با عقل و بصیرتمون می تونیم تشخیص بدیم.{نقل به مضمون}

 

اما داستان عبرت آنگیزی که در ادامه میاد داستان حضرت موسی و توقفش در کوه طور، برای دریافت الواح  مقدس توارات هستش که 70 نفر از بزرگان بنی اسرائیل هم قبل از شروع خلوت موسی با خدا، برای شندین صدای خداوند متعال با او راهی کوه طور شده بودند،تو ادامه  برای درک و تدبیر درست آیه از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

 

نکات آیه:

«دَکّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دکّا»، یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت.
«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است.

 

مثل لباسی که از یقه اش گرفتین و یهو ولش کنید! چطوری روی زمین می افته؟!

 

دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود که از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (که در آیه 155 همین سوره مى‏خوانیم)، و آن کافران غافل  بودند که هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدرکه الابصار» [253] ، بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانکه حضرت على فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان» [254]

امام صادق در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لاتُرى» [255] ، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهى قابل دیدن نیست.


در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست کرد؟ «أرنى أنظر الیک»، آیا موسى نمى‏دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

اینجا؛ در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: علم بهتر است یا ثروت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

          همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علیدر پاسخ گفت: « علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

 

♦  در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: « علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»

در ادامه مطلب پاسخ 6 سوال دیگر را مطالعه کنید... .

ناشنیدنی: کرامتی از امام رضا (علیه السلام)

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عصر حضرت امام رضا بود، (حسین بن عمر) می گوید: «من قبلا در مذهب واقفی بودم .» (یعنی معتقد بودم که امام کاظم زنده است و امام قائم  می باشد و بعد از او دیگر امامی نیست). در همان زمان به حضرت رضا رسیدم، قبلا پدرم از پدر بزرگوارشان هفت مسأله پرسیده بود که امام کاظم شش مسأله را جواب داده بود و به هفتمین مسأله جواب نداده بود!؟

 

من با خودم گفتم: (به خدا همان هفت مسأله را باید از حضرت رضا بپرسم، اگر پاسخ گفت، دلالت بر صدق امامتش می کند). من مسائل را از امام رضا پرسیدم، آن حضرت نیز جواب شش سؤال را همانند جواب پدرش بدون کم و کاست داد، ولی از جواب سؤال هفتم، خودداری کرد، (هفتمین سؤال این بود که) پدرم به پدر حضرت رضا گفته بود: «من در روز قیامت در پیشگاه خدا شکایت و احتجاج می کنم که تو می گویی (برادر بزرگت) عبدالله افطح امام نیست». آن حضرت دستش را بر گردنش نهاد و فرمود: «آری در قیامت در پیشگاه خدا در این مورد بر ضد من احتجاج کن، هر گناهی داشت آن را به گردن می گیرم.»

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: امام علی علیه السلام و مجوز عبور از صراط انبیاء عظام
آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله

 

در مورد اینکه پیامبر نیز به لزوم داشتن نامه عبور از صراط برای خود اشاره می کنند، باید گفت که این برتر بودن وجود مقدس امام علی بر وجود مقدس نبی مکرم اسلام نیست چرا که  آیه مباهله در این باب مقام مقدسشان نسبت به همدیگر را روشن می کند،  و لزوم داشتن نامه، گواه عظمت و حکمت ادامه نبوت حضرت محمّد است و لزوم ادامه راه پیامبر با امامت را نشان میدهد، اما اگر باز هضم اش سخت بود؟! حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت  را بخوانید، باز اگر سخت بود دنبال خطبه البیان حضرت بگردید، و برای هضم سریع و آسان، آیه مباهله (آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران) را با تفسیرش بخوانید.           

مطالب مرتبط:
ناشنیدنی (27): نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن؛

نا شنیدنی (14): بسم الله گفتن امام علی علیه السلام و دفع سم از غذای پیامبر

نا شنیدنی (2): اهل البیت علیهم السلام و توسل شیطان به ایشان!

وجیزه 1: مردی از پیامبر پرسید دین چیست؟ پیامبر خدا سه بار فرمود حسن الخلق. و این دینی است که خداوند رحمان در آن روزگاری را وعده داده است که آن را بر همه دین ها غلبه دهد،غلبه دین خدا روزی است که قائم آل محمد (عج) خواهد آمد و زمین را غرق در رحمت و محبت کند روزی که حرف آول و آخر در زمین اخلاق باشد.(کنزالاعمال)

وجیزه 2: این روزها غیر آدمیان تکفیری خون به دل امام زمان و امّت اسلامی  کرده اند، چشمان شان کور و گوششان کر باشد تا نبینند و نشوند عظمت برادر رسول خدا را... چرا که بشدت نا محرم اند به دین اسلام... .

ناشنیدنی: پسرم، امام من است... .

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عجب روزهای است، ولادت مادرمان فاطمه زهرا ، روز مادر، روز معلّم و روز گرامیداشت شیخ صدوق، همگی کاممون رو شیرین کرده... مبارکتون باد.

هنگامی که مادر امیر المؤمنین (فاطمه بنت اسد) از دنیا رفت، حضرت علی در حالی که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود، محضر رسول خدا رسید. پیامبر پرسیدند: چرا اشک می ریزی؟ خداوند چشمانت را نگریاند! علی : مادرم از دنیا رفت. پیامبر : او مادر من هم بود و سپس گریه کرد.

پیراهن و عبای خود را به علیداد و فرمود: با اینها او را کفن کنید و به من اطلاع دهید! پس از فراغ از غسل و کفن حضرت را در جریان کار گذاشتند آنگاه به محل دفن حرکت دادند. رسول خدا  جنازه را تشییع کرد، قدمها را با آرامی برمی داشت و آرام بر زمین می گذاشت.

در نماز وی هفتاد تکبیر گفت. سپس داخل قبر شد و با دست مبارکش لحد قبر را درست کرد کمی در قبر دراز کشید و برخاست جنازه را در قبر گذاشت، خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول الله! فرمود: آنچه را خدا وعده داده بود درست دریافتی؟ پاسخ داد: بلی! خداوند شما را بهترین پاداش مرحمت کند. حضرت تلقینش را گفت از قبر بیرون آمد. خاک بر قبر ریختند. مردم که خواستند برگردند دیدند و شنیدند رسول خدا فرمود: پسرت! پسرت!

پس از پایان مراسم دفن پرسیدند: یا رسول الله! شما را دیدیم کارهایی کردی که قبلا با هیچکس چنین کاری نکرده بودی؟ لباس خود را به او کفن کردی با پای برهنه و آرام، آرام او را تشییع نمودی، با هفتاد تکبیر برایش نماز گزاردی در قبر وی خوابیدی و لحد را با دست خود درست کردی و فرمودی: پسرت! پسرت! پیامبر فرمودند: همه اینها دارای حکمت است.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: کودکی در مکتب وحی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن در هفت سالگی در مجلس رسول خدا شرکت می کرد، آیات قرآنی را می شنید و حفظ می کرد. وقتی محضر مادرش می آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می نمود. امیر المؤمنین به منزل که می آمد، فاطمه آیه تازه ای از قرآن را برای علیمی خواند.

            

امیر المؤمنین می فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبرنبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می گیرد و برایم می گوید: روزی علی در گوشه منزل پنهان شد امام حسن مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند.

 

اما زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید.

منبع: بحار الانوار جلد 43، ص345

وجیزه: جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین سیب را... فرقی که نمی کند سیب یا آدم؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.