پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۸۶ مطلب با موضوع «نا شنیدنی» ثبت شده است

ترس من از مرگ! یا ترس مرگ از من!

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ق.ظ

آینگونه نیست که بزدلان از مرگ بهراسند
ترس از مرگ، شجاعت می خواهد
شجاعتی برای انسان زیستن
حیـــران

همه آدما یه مظنه دارن...!

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ

بدون استثنا هر کی، هرکی که بگی یه مظنه داره
آدما همشون فروشی هستند.

اما برنده اونا هستند که خدا قیمت جونشونه/.
یا حق/.

اسارت زنان در جنگ و شبهات پیرامون آن؛

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

مدتی پیش با یکی از دوستای عزیز اینترنتیم در مورد شبهات و احکام به ظاهر زد و نقیض در مورد زنان پرداختیم که در ظاهر آیات و احکام ارجحیت جنس مرد به زن! احساس می شد و بعضی از اونها واقعا شبهات عجیب غریبی بودن که ذهنمون رو بدجوری مشغول کرده بود به یاری خداوند با اعتصام به ریسمان محکم الهی قرآن و تفاسیر مشهور و منابع معتبر شیعی توانستیم به بخش هایی از حکمت های اینگونه آیات دست پیدا کنیم که دور از انتظار نبود چرا که خدای مهربون و حکیم خودش وعده هدایت انسانها رو داده؛

 

البته در این بین پی بردیم که بعضی از علتهای ایجاد شبهات گاه مطلع نبود از تمام احکام، برداشت ناقص یا غلط از احکام و آیات مربوط بود که من با اجازه دوست عزیزم تا اونجایی که بتونم این مطالب رو با نظم و ترتیب موضوعی به تدریج ارسال می کنم و فکر کنم چندین پست طول بکشه که امیدوارم مفید واقع بشه.

 

شبهه و ایرادات بر دین اسلام فقط به عنوان یک سوال مطرح نمیشه، این سوال حتماً باید جوابی داشته باشه که یا ما توسطش قانع بشیم یا ردش کنم، یعنی شیعه مولا علی ابن ابی طالب علیه السلام باید محقق دینش باشه هیچ چیزی رو بدون اثبات عقل و عشق نپذیره.

 

قبل از هر چیز 2 آیه به عنوان فصل الخطاب خداوند نسبت به موضوع تساوی مرد و زن رو براتون می زارم و ثوابشون رو به شهدای عزیز و گرانقدر کشورمون اهدا می کنیم که آزادی و عزت و غرور کشورمون رو از اونها به یادگار داریم.

 

هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد. نحل/92

و آیه دوست داشتنی زیر:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ


در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست(چه زن و چه مرد).حجرات/13

بعبارتی تقوا باعث ارجحیت است نه جنس و نژاد

از این قبیل آیات بسیارند که علت های برتریت و ارزش انسان رو بیان می کنند. اما با همه اینها پس جواب شبهات چی میشه همون آیات و احکامی که با این قبیل آیات همخوانی نداره؟!

 

شبهات یک به یک مطرح و جواب ها به اختصار با سند و مدک فقهی و علمی مطرح میشه، البته سعی در اینه که بحث ها طولانی و خارج از حوصله  نشه و تا اونجا پیش بریم که عقل به صحت اونها حکم کنه و در نتیجه قابل استفاده عموم هم باشه، البته برای دوستانی که دیر قانع می شوند باید عرض کنم که اینجا سرنخی است که می توانند با اون تحقیقاتشون رو در مورد هر شبهه ادامه بدهند...

یا حق.

 

شبهه اول/

سوره مبارکه النسا آیه شریفه ٢۴: نیز زنان شوهر دار بر شما حرام شده اند ، مگر آنها که به (در جنگ به) تصرف شما، درآمده باشند از کتاب خدا پیروی کنید و جز اینها ، زنان دیگر هر گاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح در آورید نه به زنا ، بر شما حلال شده اند و زنانی را که از آنها تمتع می گیرید واجب است که مهرشان را بدهید و پس از مهر معین ، در قبول هر چه هر دو بدان رضا بدهید گناهی نیست هر آینه خدا دانا و حکیم است

 

پاسخ شبهه/

با توجه به عبارت پایانی آیه که خداوند به علم و حکمت خودش اشاره کرده پس باید این آیه سرشار از حکمت هایی باشه که خدواند به ما خبر از اونها داده.

 

جواب این نوع سوالات برای من خیلی مهمه، یعنی شبهات تو ذهن ما باید حل بشند، اگه دین پاسخ تمام سوالات بشر رو داره بسم الله! من با یافتن پاسخ های محکمه پسند هر روز به درستی راهم اسلام و روشم تشیع پایبندتر می شم چیزی که در بقیه ادیان و فرق اثری نیست و پاسخ ها به این ختم می شود؟ زیاد در مورد حواشی حرف نزنیم بهتر است!!!

 

قبل از پاسخ دادن به این سوالات باید بگم که همه محقیین و دانشمندانی که در مورد ادیان الهی و فرهنگ های دنیا تحقیق کردند همگی برای ارزش والای زن در اسلام اذعان دارند، پس سوال اینجاست این موارد و سوالات چگونه پاسخ داده می شود؟

 

تو تفسیر نور اومده:

اسارت براى زنان کافر، به منزله‏ ى طلاق آنان از شوهران است. مثل ایمان آوردن زن، که اگر شوهرش به کفر ادامه دهد، ایمان آوردن او را از شوهر جدا مى‏کند.


ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است، از هر مذهب و ملت که باشد. ولى چون اسارت به منزله‏ ى طلاق است، زن اسیر، پس از اسارت به مدّت یکبار قاعده شدن، و اگر باردار است تا وضع حمل باید عده نگهدارد و در مدّت عده هیچ گونه ارتباط زناشویى با او جایز نیست. این طرح زناشویى بعنوان همسر یا کنیز، از طرح بازگرداندن به کفّار یا رها کردن و بى ‏سرپرست گذاشتن، بهتر است.

 

خوب و اما حالا به نکات قابل توجهه ای اشاره میشه که وقتی شبهات مطرح میشه این جزئیات از کنارش حذف می شند:


1- اسیر شدن زنان و کودکان یک ملت در جنگ(بدون در نظر گرفتن علت ایجاد جنگ که نکته ها در این بحث وجود داره که اتفاقا به بجث کمک می کنه  و اگه مایل بودید در مورد شرایط جنگ در اسلام تحقیق کنید) ممکن نیست مگر اینکه یاوران، شوهران و مدافعان آنها کشته شده باشند، بعبارتی اونها بی سرپرست بشند! و شوهرانشون رو از دست داده باشند یعنی همون طلاق که با مردن شوهر  اتفاق می افته.

2- از طرفی خداوند در این آیه گفته شما می توانید با آنها ازدواج کنید با رعایت شرایطی، اما نگفته می توانید آنها را مجبور به ازدواج کنید، یعنی اینجا نکته ی که هسته اینه که اونها بی سرپرست گذاشته نشند،(دوباره تاکید می کنم درک کامل این نکات وقتی امکان داره که در مورد جنگ در اسلام کمی تحقیق کنیم)

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیثی درباره کودکی حضرت هادی(علیه السلام) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، حضرت جواد(علیه السلام) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(علیه السلام) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(علیه السلام) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علی‌ بن محمد(علیه السلام) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم.

معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(علیه السلام) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.

این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(علیه السلام) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(علیه السلام) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟

بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد، الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! اینها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل بیت شد.

شد غلامی که آب جو آرد/آب جوی آمد و غلام بِبُرد

منبع:jahannews.com


تتمه: خدایا! {...} از زشتی اعمالم، به خاطر زیبایی هایی که نزد توست، در گذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان.

صحیفه امام محمد باقر علیه السلام به نقل از کتاب من و نافرمانی هایم.

دین در برابر عقل نیستـــــ...

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مشکل کفایت یا عدم کفایت عقل برای سعادتمند شدن نیست، مشکل در عدم استفاده از تمام ظرفیت های عقل و اصول عقلانیت است. آمدن وحی برای استفاده حداکثری از قوه عقل مقرر گردید.

 

عصای اوّل راه رفتن در وادی دنیا، عقل است، به همین سبب است که اصول دین ابتدا باید به اثبات عقل برسد سپس عبادت آغاز شود.

 

و آن زمانی که آماده راه رفتن بدون عصا شده اید، زمان در آغوش عشق بودن است و ره به عشق خواهید پیمود. قدر عصای عقل را بدانید، همان او بود که خشت اول را بنا نهاد، اگر در پیمودن این راه زمانی خسته شدید بر آن تکیه کنید. اما برای پیمودن سریع راه عصای عشق را بردارید. عقل مصلحت طلب است اما عشق صداقت پیشه.

 

اگر گویی این صاحب خانه عشق کجاست؟ و مقصد این راه و پناهگاه او کجاست حضرت عشق، خودش پاسختان را می دهد:

 

کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی
کلام «لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست» دژ و حصار من است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت.

 

اگر بگویی پس در این پناهگاه خالق عشق کجاست؟ ندا می دهد:

 

و هو معکم اینما کنم

او با شماست هرجا که باشید.

 

اگر گویی پس چرا من نمی بینمش پاسخت می دهد:

اینما تولوا فثم وجه الله

به هر کجا روی کنی وجه الهی آن جاست.

عبدالمهدی حیـــران

على علیه السلام مولای متقیان فرمودند:
جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ ام که ترا در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم پس یکى را بر گزین و دو تا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین آدم گفت عقل را برگزیدم، جبرئیل به حیاء و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.

اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایة: 2

مطالب مرتبط:

غذای روح... .

توهم تفکر...!

کاغذ آرامش نمی آورد...

بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

 

خدا را چگونه عبادت کنیم!؟

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ

بسیم الله الرحمـــن الــرحیم

 

آیا روشنایی ظاهری خود را دیدی (خطاب به شیطان) و گفتی محال است که گل تیره و تاریک از تو اشرف شود؟!



شیطان از خداوند متعال درخواست نمود که به جای سجده بر آدم (علیه السلام) چنان تو را عبادت کنم، که هیچ کس مثل آن، تو را عبادت نکرده باشد!؟

 

ولی خداوند فرمود: من دوست دارم آنگونه که می خواهم، مرا عبادت کنند.

آیت الله بهجت رحمة الله علیه

ثمره آزادی شناخت و رسیدن به خدا است.

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ

بسم الله الحمن الرحیم

سلام علیکم

شبکه سه سیما نوزدهم شهریور 93 مستندی از پرواز یک خلبان باسابقه که بیش از 44 سال خلبان هواپیمای مسافربری بود پخش کرد.

در این مستند نکته جالبی نهفته بود که به نظرم باید روی آن تأمل کرد. این خلبان عزیز سخنی به زبان آورد که شاید باید ساعت‎ها درباره آن در منابر صحبت شود اما او در یک جمله گفت و آن اینکه :

(ثمره آزادی شناخت و رسیدن به خدا است)

او معتقد بود وقتی پرواز می‎کند آزاد می‎شود و به درک بهتری از خداوند سبحان می‎رسد.

 

جمله‎ای در دعای شریف کمیل هست که می‎فرماید : (لا یمکن الفرار من حکومتک) یعنی از حکومت خداوند سبحان نمی‎شود فرار کرد و بیرون رفت. ما بعضاً فکر می‎کنیم آزادی یعنی دوری از خداوند متعال در حالی که این خلبان محترم و عزیز چه زیبا به این درک عمیق رسیده بود و آن را تبیین نمود.

لحظات ورود به آسمان مشهد مقدس و عرض سلام و ادب خلبان عزیز به ساحت مقدس حضرت رضا علیه‌السلام (که در تصویر با فلش سفید مشخص شده و از بالا و دور به صورت منطقه سفید می‎توان بارگاه شریف آن حضرت را زیارت نمود) و توصیف او از لحظات سفر به مدینه منوره از نکات جالب و بسیار زیبایی بود که در کنار قرائت آیاتی از سوره مبارکه صافات لحظاتی روحانی از زندگی یک خلبان عاشق خدمت به مردم را نشان می‏داد.

ان شاء الله سفر همه مسافرین به سلامت باشد و همه خدمتگزاران این عرصه در پناه خداوند سبحان در عافیت باشند.

والحمد لله رب العالمین

منبع : منبر مجازی


تتمه: اولین کسی که حق آزادی را برای انسان جعل کرد، خداوند متعال بود، خدایی که آزادی را با  واژه ای بنام اختیار به ما معرفی کرد.

اختیار؛ کلمه ای که مفاهیمی چون حریت و آزادی، عقلانیت، دوست داشتن، خواستن، قدرت عمل و ترک عمل، رقبت و تمام عباراتی که جمعاً حس امنیت و آزادی را به ما می دهد را شامل می شود.

فرق ما در تعریف کلمه آزادی  با آنانیکه آزادی را در بی بندی و اباحه گری می بینند این است که ما پاسخ دادن بی قید و شرط به خواست ها و نفسیات و تن دادن به هر چیزی که نفس طلب می کند را اسیر نفس بودن می دانیم نه آزادی...!

و آزادی را دیکته کردن حق و حقیقت به نفس می دانیم، آزادی به لجام کشیدن نفس است تا به نفوس دیگران صدمه نزند.

خدا می توانست ما را مجبور به شناخت خود کند اما او اجبار را نپسندید.  و آزادی را به وجود آورد که عشق در آن حرف اول را می زند، امام صادق علیه السلام فرمودند: عقل آنچیزیست که خدا با آن عبادت شود و بهشت بدست آید.

عبدالمهدی حیـــران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ای کاش گله ای، شکایتی، حرفی، حدیثی داشتی. وجودم آتش گرفت وقتی چتد روز پیش از اوج گرفتنت در 20:30 دیدم خبرنگار کنارت نشسته و تو حاضر به حرف زدن نشدی... حتی گله از هیچکس نکردی... از آنها که برای وجه ی خود وعده ها می دادند... سکوتت فریادیست بر وجدان های خفته... روحت شاد.

 

مولای متقییان على علیه السلام می فرمایند:
وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره ‏اى است در دریاى عمیق.
نهج البلاغه، حکمت 374

لینک های مرتبط:

نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب ۱۵ روز قبل از شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریباً یکسال پیشه (دقیقاً 369 روز) پستی با عنوان نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن + دانلود 3 مناظره گذاشتم که شامل سخنرانی استاد رائفی پور و 3 مناظره جالب در اثبات حقانیت و خلافت بلافصل مولای متقیان علی علیه السلام بود، امشب تصمیم گرفتم 2 آیه دیگه با همین هدف رو براتون بزارم، امیدوارم موجب جلای دلهای پاکتون بشه و بر ایمانتون اضافه کنه هر چند بر کفر غاصبان و کافران خواهد افزود....

 

آیه مباهله که خیلی معروفه یک عبارتی  با عنوان وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ یعنی خودمان را و شما خودتان را داره که طبق تفاسیر شیعه و سنی نشون می ده که مراد از «شخصی از خودتان» علی ابن ابیطالب علیه السلام هستش که در مباهله با مسیحیان همراه با پیامبر مکرم اسلام  و اهل بیت صل الله علیه و آله والسلمحضور پیدا کرد.

سوره مبارکه آل عمران/ آیه شریفه 61:

 

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ

پس هر کس با تو درباره او (عیساى مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانى را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

با توجه به عبارت «شخصی از خودتان»، در آیه شریفه 17 سوره مبارکه هود نیز عبارتی آمده که دقیقاً هم معنی هم این عبارت است بار دیگر حضرت علی علیه السلام را از وجود و نفس پیامبر صل الله علیه و آله والسلممعرفی می کند.

فَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ  (هود/17)

 

آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسى‏ (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسى است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (کسانى که حق‏جو هستند) به او ایمان مى‏آورند، و هر کس از احزاب (و گروه‏هاى مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش (که) قطعاً آن (وحى، کلامِ) حقّى است (که) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

با  این مقدمه برای درک بهتر مطلب از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

توهم تفکر...!

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در عجبم از انسانی که مغرور به قوه عقل است و با اتّکای به آن خود را بی نیاز از وحی می داند، چگونه به مستی ، عقل خود می رباید. گاه ما فکر میکنیم! اما در اصل توهم کرده ایم، در واقع ما توهم می کنیم که فکر کرده ایم! توهم تفکر...!

عبـــد المهــدی حیــران

 

آقای رئیس جمهور! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند...!؟

 

 

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها... .

پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۴۴ ب.ظ

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها؛ سید ابوالفضل کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم

" کوچه نقاش ها " داستان زندگی مردی از مردستان سرزمین مان است. سر گذشت سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم از زبان خودش. او در سال 1335 در تهران به دنیا آمد. دوران جوانی اش مقارن است با سال های مبارزه بر علیه رژیم طاغوت و بعد از آن 8 سال دفاع مقدس. ولی همرزمی شهید چمران و دو سال حضور در خاک کردستان را از خاطره انگیزترین روزهای زندگی اش می داند.[1]

 

راوی این کتاب، سید ابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاش ها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است به دلیل علاقه اش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاش ها گذاشته است.در این کتاب راوی دست ما را میگیرد و ما را به شانزده گذر از زندگی اش می برد. کتاب حاصل سه ماه مصاحبه سرکار خانم صبوری با سید عزیز است . کاظمی فرمانده گردان بسیجی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بوده وی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیروی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای ۵ و ۸ فرمانده گردان عملیاتی میثم بوده.

دست خط سید ابوالفضل کاظمی؛ کوچه نقاش ها

صداقت راوی تا انتهای داستان، ادبیات داش مشتی، بیان جنبه های مثبت و منفی، ویراستاری خوب کتاب و ... از ویژگی های مثبت کتاب است. از طرفی آشنایی و رفاقت نزدیک سید بزرگوار با مردان بزرگی همچون آیت الله علی نجفی، شهید رجایی، شهید چمران و بقیه بزرگانی که تصاویرشان در پایین آمده بر جذابیت کتاب افزوده است. در آینده حتماً بخش های جالب و خاطرات خواندنی این کتاب رو برای معرفی و آشنایی بیشتر منشر می کنم.

 

بعضی از  شخصیت های کتاب:

 

آیت الله سید محمدی علی نجفی


شهید محمد علی رجایی

شهید مصطفی چمران

پهلوان پایتخت؛ طیب حاج رضایی

شهید اصغر ارسنجانی

شهید محمد ابراهیم همت

معلم کوچه نقاش ها؛ حاج قاسم

شهید حسین طاهری

محمد کوثری

علی زاکانی

محمد عروس

حاج بخشی

 

معرفی کتاب: کوچه نقاش ها؛ سید ابوالفضل کاظمی

این کتاب به  چاپ شانزدهم رسیده است.

صرفاً جهت اطلاع: قیمت جلد سخت  199,000 ریال

البته بعضی فروشگاههای اینترنتی این کتاب رو 850,000 ریال می فروشند که شایدتفاوت جلد و کیفیت ورق ها علتش باشه.

 

منابع:

[1]فردا نیوز؛مصاحبه با راوی کتاب؛ سید ابوالفضل کاظمی

 

تتمه: زندگانی جنگیست برای عاشق شدن و عاشق ماندن و فاتحان این جنگ مجنونانند.

شنیده ام این جنگ پایان گرفته            هرآنچه جز عشق بود ره گور گرفته

عبدالمهدی حیران

علامه حسن زاده آملی:  «الهی! با اجازه ات نام عالم را عشق آباد گذاشته ام.»

کاغذ آرامش نمی آورد...

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ

 

اگر برای آرامش بدنبال پول باشی؛ تا بدان نرسی آرامشی نخواهی داشت و اگر با این هدف بدان برسی دیگر هرگز روی آرامش را نخواهی دید،

اما اگر بدنبال آرامشی؛ مطمئناً بدان خواهی رسید و در این میان اگر ثروتی بدست آوردی آرامشت را مضاعف خواهد کرد.

عبدالمهدی حیـــران

 

تتمه: بارالها مابقی غیبت امام زمان عج الله را ببخش، به حق حرمت خاندان عصمت و طهارت.

تتمه2: مدتیه آقای عبدالمهدی حیران توی پیکایل مطالب هنری و اشعار زیبای خودشون رو منتشر می کنند،  خواستم در حد تتمه ای از ایشون قدردانی و تشکر کنم.

 

مرتبط:

بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

 

آخرین سفره سحری و افطاری... .

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

سفره سحری و افطاری

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا، ای آن که در برابر آنچه می‌دهی، پاداش نمی‌خواهی.
ای آن که از بخشش خود پشیمان نمی‌شوی.
ای آن که پاداش بنده‌ات را نه هم وزنِ آنچه کرده، بلکه افزون‌تر می‌دهی.
تو بی‌استحقاقِ ما نعمت می‌دهی، و از روی تفضّل گناه را می‌آمرزی.
عذاب تو عین عدالت است، و حکم تو خیر و صلاح ما.
اگر عطا کنی، آن را به منّت نیامیزی، و اگر منع کنی، از روی ستم نباشد.
به هر کس که سپاست گوید، جزا می‌بخشی، حال آن که تو خود سپاس گفتن را به او الهام کرده‌ای،
و به هر کس که تو را ستایش کند، پاداش می‌دهی، حال آن که تو خود به او ستایشگری آموخته‌ای.

ادامه در دعای45 صحیفه سجّادیه - دعای شماره 45

غذای روح... .

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: تعجب میکنم از کسانیکه در غذای

جسم خودفکر میکنند ولی در امور معنوی و غذای جان خویش تفکر نمیکنند .

تتمه: سلام به همه دوستای ارزشی و با محبتم که تو این مدت بنده رو تنها نگذشتند، امیدوارم نماز و روزه هاتون انشالله قبول درگاه حق قرار گرفته باشه و پاکیزه از ماه رمضان خارج شده باشید، عید سعید فطر رو هم تبریک عرض می کنم. از تمام دوستان عزیزم که از سر لطف بهم سر می زنند عذرخواهی می کنم که به خاطر مشغله های فراوان دیگه نمی تونم مثل قبل بهشون سر بزنم و وبلاگ رو بروز کنم و امیدوارم از قصور بنده چشم پوشی کنید.

یا حق/.

معرفی کتاب: خاک های نرم کوشک

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۲ ب.ظ

شهید عبدالحسین برونسی؛ خاک های نرم کوشک

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید مهمترین لحظه زندگی او، که همان سرانجام او را رقم زد فرار او از خانه ای سرهنگی بود که کل خدمتش را باید در خانه او می گذراند. تا زن بی حجاب صاحب خانه را دید فرار را بر قرار ترجیح داد و بعد از آن عبدی شد که نظر کرده مولا بود.

 

یوسف نبی علیه السلام و ابن سیرین مزد این کارشان را گرفتند و عمری با عنایات حق زندگی کردند و شهید عبد الحسین برونسی نیز همچون آنان در زندگیش کرامات زیادی از خود نشان داد و در مدت زندگیش جز رضای حق را طلب نکرد. روحش شاد.

 

قبل از عملیات بدر، بارها شهید برونسی ، به مناسبت های مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد. گاهی آن قدر مطمئن حرف می زند که می گوید : اگر من در این عملیات شهید نشدم ، در مسلمانی ام شک کنید! و از آن بالاتر این که به بعضی ها ، از تاریخ ومحل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد ، همان طور هم می شود.

 

در ظاهر امر، او کارگری بنّا است که در دوران قبل از انقلاب ، رنج وشکنجه بسیاری را در راه اسلام تحمل می کند؛ و در دوران بعد از انقلاب هم که زمینه برای رشد او مهیا می شود ، چنان لیاقتی از خود نشان می دهد که زبانزد همگان می گردد و نامش حتی به محافل خبری استکبار جهانی نیز کشیده می شود ، و سردمداران کفر برای سر او جایزه تعیین می کنند.

اما در باطن امر، موردی که قابل تامل است و می توان به عنوان رمز موفقیت، و در واقع رمز رستگاری او نام برد؛ عبودیت و بندگی بی قید و شرط آن شهید والامقام در مقابل حق و حقیقت .[1]

 

دست‌ نوشته رهبر انقلاب بر حاشیه کتاب

مقام معظم رهبری در جمع فیلم سازان و کارگردانان سینما و تلویزیون در تاریخ بیست و ششم خرداد هشتاد و پنج در مورد این کتاب می فرمایند:

 

الان چند سالی است که کتابهایی درباره‏ سرداران و فرماندهان باب شده و می‏نویسند و بنده هم مشتری این کتابها هستم و می‏خوانم.بعضی از اینها را من خودم از نزدیک می ‏شناختم و آنچه در باره شان نوشته شده، روایتهای صادقانه و بسیار تکان دهنده است – این هم حالا آدم می‏تواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغه ‏آمیز است و کدام صادقانه است –  آدم می‏بیندبرخی از این شخصیتهای برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده‏ اند؛

 

این اوستا عبدالحسین برونسی، یک جوان مشهدی بنا، که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‏ اند و من توصیه می‏کنم و واقعا دوست می‏دارم شماها بخوانید. من می‏ترسم این کتابها اصلا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده. ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود و بنده هم هیچ خبری نداشتم.

 

خاک های نرم کوشک

دانلود نسخه PDF برای کامپیوتر و نسخه Jar برای موبایل

با حجم 5/6 مگابایت

صرفاً جهت اطلاع: قیمت  84000 ریال

این کتاب به چاپ صد و بیستم خود با تیراژ کلی 329000 نسخه رسیده است.

1- بعد از دانلود، فایل را از حالت فشرده خارج کنید و با برنامه Adobe reader آن را باز کنید.

2- برای خواندن کتاب پس از باز کردن فایل pdf بر روی آن کلیک راست کرده و گزینۀ Rotate clockwise  را انتخاب کنید .

 

منبع:

[1] انجمن راسخون

تتمه: کوچه هایمان را بنام شهدا نامگذاری کردیم تا وقت برگشتن به خانه و هنگامی که نشانی منزلمان را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم.

نا دیدنی: آیت الله خامنه ای و سید حسن نصرالله

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

عکس حضرت أقا و سید حسن نصرالله
برای دریافت عکس با کیفیت (رزولوشن 300) و حجم 1.05 مگابایت
اینجا کلیک کنید.

ما که نظرمان دور است ز وجه الله        تا می توانیم تو را می نگریم روح الله

 تتمه: شهادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام رو تسلیت عرض می کنم خدمت امام زمان عج و شما دوستان عزیز.

لینک های نامربوط:

[1]عکس های مراسم ازدواج 2 نفر از اعضای مجمع جهانی ارتدوکس یهوی + حجاب کامل عروس!

[2+] کلیپ های تصویری مراسم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام؛ یکی از شُبهاتی که پیرامون انبیاء الهی و امامان معصوم وجود داره اینکه؛ آیا اونها تمام آگاهی ها،علوم و اسرار رو بعد از رسیدن به مقام نبوت یا امامت بدست آوردند؟ آیا اونها برای بدست آوردن این علوم زحمتی متحمل شده اند یا به محض رسیدن به این مقام با انتخاب خداوند تمام علوم  به اونها عطا شده؟! که اگه اینطور باشه میشه گفت دانشمندان برای یادگیری و دانش زحمت های زیادتری متحمل شده اند!

 

جواب این سوالات بخوبی در فصل اوّل کتاب پر محتوی انسان 250 ساله در بخش "پیامبراعظم" اومده، البته نه اینکه کتاب سعی در پاسخ به این سوالات داشته باشه، بلکه در آغاز این بخش اشاره ای به بعثت پیامبر خاتم شده و در میان کلام به این موضوع بدون داشتن هدف پاسخ، به جواب سوالات بالا اشاره ای شده، البته بدیهی هستش که اگه هدف پاسخ به سوالات بالا می بود جواب باحوصله و تخصصی تری  می طلبید. بهرحال این قسمت از کتاب رو برای مطالعه و پاسخ به این سوال می زارم .

 

بعثت خاتم، آغاز بیداری

خود آن حضرت، بنابر حدیث متواتر و معروف، فرمود: «بُعِثتُ لأُتمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق ». بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مَکرمت هاى اخلاقى و فضیلت هاى روحى بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد. تا کسى خود داراى برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد؛ لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر مى فرماید: «وَ إنّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم». ساخته و پرداخته شدن پیغمبر، تا ظرفى بشود که خداى متعال آن ظرف را مناسب وحى خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است؛

 

لذا وارد شده است که پیغمبر اکرم که در جوانى به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهاى هنگفتى از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند؛ بین مستمندان تقسیم کردند. در این دوران که دوران اواخر تکامل پیغمبر و قبل از نزول وحى است دورانى که هنوز ایشان پیغمبر هم نشده بود پیغمبر از کوه حرا بالا مى رفت و به آیات الهى نگاه می کرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین، به این خلایقى که در روى زمین با احساسات مختلف و با روش هاى گوناگون زندگى می کنند. او در همة اینها آیات الهى را می دید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوعِ دل او در مقابل امر و نهى الهى و ارادة الهى بیشتر مى شد[1] آنان به مرحله ای از کمال رسیده اند که قهراً به بخشی از علم غیب با اذن الهی واقف هستند.[2]

 

معرفی و دانلود کتاب در ادامه مطلب؛

عرفانهای نو ظهور: اشو و مکتب راجنیشیسم {4}

چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ب.ظ

عرفانها نوظهور؛ راجنیشیسم و اشو

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام؛ امیدوارم تا اینجا نماز و روزه هاتون مورد رضایت و قبول حضرت حق قرار گرفته باشه، میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام رو به همتون تبریک عرض می کنم؛ میگن+ هر وقت می خوایم بریم ، خونه خدا، حاجی بشیم برگریدم، کلی باید پول خرج کنیم، وقتی هم که ضیافت الهی هستش و مهمون خداییم باید هیچی نخوریم؟! واسه همین بعضی ها هزینه رفت و آمد و معاشرت با خداوند رو بیش از توان اقتصادی مردم برآورد می کنن D-;

 

البته خیلیا هم این وسط خیلی زرنگ هستند و چون می دونند تو این رفت و آمد با شکم خالی، خیلی دست پر تر برمیگردند واسه همین علاوه بر شکم خالی با دست های پُر می رن ضیافت الهی، دست های پر از گنـاه و چشمی پُر از امیـد تا بلکم اینطوری گوهر عشق رو بدست بیارند و برنده این ضیافت بشند. حال بنظر شما مهمونی خدا یا می صرفه یا نه D-;

 

واسه بخش چهارم نقد کمی صورت گرفته و چون یکسری مقاله های زیبا در این مورد پیدا کردم از همون ها با ذکر منبع برای نقد استفاده کردم و با این توضیح که مطالب مابین ./  و  /.  مطالبی هست که از مقاله دانستنیهای اُشو گرفتم و بقیه نظرات و تحلیل های بنده در این مورده قسمت چهارّم رو پی می گیریم.

 

سخن اوّل رو با کلام رهبری شروع میکنم؛

 

در جامعه خودمان هیچ مجالی به گسترش اندیشه غیر اسلامی و ضد اسلامی ندهیم. نمی گویم با زور، نمی گویم با قهر و غلبه، که می دانیم با اندیشه و فکر؛ جز از راه اندیشه و فکر نمی شود مبارزه کرد، بلکه می گویم از راه های درست و منطقی و معقول، باید اندیشه های اسلامی  گسترش پیدا کند. (انسان 250 ساله ص 344)

 

بعد از اینکه اُشو ما رو به دوری از افراد غمگین و دارای انرژی های منفی برحذر می کنه به ما پیشنهاد می کنه همیشه و همه جا با افراد شاد {که خدا آنجاست} باشیم و بدین ترتیب خانواده مد نظر خودش را معرفی می کنه و خانواده جاش رو به کمون می دهد. قبل از شروع بحث بهتره مختصری در مورد کمون بدونیم؛

 

کمون چیست؟ به اختصار شاید بتوان معنای این واژه را در مکتب پوپولیسم(حکومت توده وار) که در دهه 1860 در روسیه تشکیل شد، یافت. کمون مدلی از زندگی دسته جمعی بود که خانواده در آن معنایی نداشت.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سلام، سلام به همه عاشقان زیباترین وجود ها و نازنین ترین بندگان خدا، اهل بیت پیامبر، امیدوارم تا اینجا نماز و روزه ها تون مقبول درگاه حق قرار گرفته باشه، مطلب ناشنیدنی شیرین و جذابی در مورد حقانیت اهل بیت پیامبر و وصایت بلافصل اون حضرات رو آماده کردم که به شکل مناظره ای جالب توسط یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام بنام هشام انجام گرفته که امیدوارم کامتان رو شیرین کنه؛

 

وقتی در مورد  اهل بیت علیهم السلام حرف می زنم یاد کلام علامه امینی ره می افتم که بعد از اتمام کتاب ارزشمند الغدیر فرموده بودند{نقل به مضمون} : « روز قیامت از تمام کسانیکه وقت مرا با نوشتن این کتاب گرفته اند شکایت خواهم کرد چرا که علی علیه السلام نیازی به اثبات نداشت و من باید در باب فضایل و کرامات مولای متقیان کتاب می نوشتم.»

 

و امّـــا؛ نحوه مناظره ای در صحف ابراهیم و موسی علیهم سلام

 

گروهی از شاگردان امام صادق علیه السلام از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند، امام به هشام رو کرد و فرمود: « مناظره ای که بین تو و عمر و بن عبید واقع شده برای ما بیان کن!» هشام گفت: « فدایت شوم من شما را خیلی بزرگ می دانم و از سخن گفتن در حضور شما حیا می کنم، زیرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد!»

 

امام فرمودند: « هر وقت ما دستور دادیم شما اطاعت کنید.» هشام گفت:  به من اطلاع دادند که عمروبن عبید روزها در مسجد بصره با شاگردانش می نشیند و پیرامون (امامت و رهبری بحث و گفتگو می کند و عقیده شیعه را در مسأله امامت بی اساس می داند). این خبر برای من خیلی سنگین بود. به این جهت از کوفه حرکت کرده، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم.

 

دیدم عمروبن عبید در مسجد نشسته و گروه زیادی گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسش هایی می کردند و او هم پاسخ می گفت. من هم در آخر جمعیت میان حاضران نشستم. آنگاه رو به عمرو کرده، گفتم: « ای مرد دانشمند! من مرد غریبی هستم، آیا اجازه می دهی از شما سوالی کنم؟ » عمرو گفت: « آری! هر چه می خواهی بپرس.» گفتم: « آیا شما چشم داری؟ گفت: این چه پرسشی است مطرح می کنی، مگر نمی بینی که چشم دارم دیگر چرا می پرسی؟» گفتم: « پرسشهای من از همین نوع است؟»

 

گفت: « گرچه پرسشهای تو بی فایده و احمقانه است ولی هر چه دلت می خواهد بپرس!» گفتم: « آیا شما چشم داری؟» گفت:« آری! » گفتم: « با چشم چه کار می کنی؟»  عمرو گفت: « دیدنی ها را می بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می دهم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

مادران شهدا
{عکس از آرشیو}

مادر شهید، عکس اول را آورد گفت: «این پسر اولم محسن است!» عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن؛ گفت: «این پسر دومم محمد است.» خواست بگوید این پسر سومم... سرش را که بالا آورد، دید شانه های امام  (ره) دارد می لرزد... امام خمینی (ره) گربه اش گرفته بود... فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم...!

مطالب مرتبط

مخوف‌ترین زندان‌های صدام به روایت مادر شهید

دسته بندی شهدا و جانبازان

تتمه: قرار نیست ما بمانیم و ارزشها محو شوند، قرار است ارزشها بمانند و ما محو شویم. {شهید ابوالحسن کریمی} اینجا بخوانید.