پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۵۲ مطلب با موضوع «احادیث و روایات» ثبت شده است

اسارت زنان در جنگ و شبهات پیرامون آن؛

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

مدتی پیش با یکی از دوستای عزیز اینترنتیم در مورد شبهات و احکام به ظاهر زد و نقیض در مورد زنان پرداختیم که در ظاهر آیات و احکام ارجحیت جنس مرد به زن! احساس می شد و بعضی از اونها واقعا شبهات عجیب غریبی بودن که ذهنمون رو بدجوری مشغول کرده بود به یاری خداوند با اعتصام به ریسمان محکم الهی قرآن و تفاسیر مشهور و منابع معتبر شیعی توانستیم به بخش هایی از حکمت های اینگونه آیات دست پیدا کنیم که دور از انتظار نبود چرا که خدای مهربون و حکیم خودش وعده هدایت انسانها رو داده؛

 

البته در این بین پی بردیم که بعضی از علتهای ایجاد شبهات گاه مطلع نبود از تمام احکام، برداشت ناقص یا غلط از احکام و آیات مربوط بود که من با اجازه دوست عزیزم تا اونجایی که بتونم این مطالب رو با نظم و ترتیب موضوعی به تدریج ارسال می کنم و فکر کنم چندین پست طول بکشه که امیدوارم مفید واقع بشه.

 

شبهه و ایرادات بر دین اسلام فقط به عنوان یک سوال مطرح نمیشه، این سوال حتماً باید جوابی داشته باشه که یا ما توسطش قانع بشیم یا ردش کنم، یعنی شیعه مولا علی ابن ابی طالب علیه السلام باید محقق دینش باشه هیچ چیزی رو بدون اثبات عقل و عشق نپذیره.

 

قبل از هر چیز 2 آیه به عنوان فصل الخطاب خداوند نسبت به موضوع تساوی مرد و زن رو براتون می زارم و ثوابشون رو به شهدای عزیز و گرانقدر کشورمون اهدا می کنیم که آزادی و عزت و غرور کشورمون رو از اونها به یادگار داریم.

 

هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد. نحل/92

و آیه دوست داشتنی زیر:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ


در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست(چه زن و چه مرد).حجرات/13

بعبارتی تقوا باعث ارجحیت است نه جنس و نژاد

از این قبیل آیات بسیارند که علت های برتریت و ارزش انسان رو بیان می کنند. اما با همه اینها پس جواب شبهات چی میشه همون آیات و احکامی که با این قبیل آیات همخوانی نداره؟!

 

شبهات یک به یک مطرح و جواب ها به اختصار با سند و مدک فقهی و علمی مطرح میشه، البته سعی در اینه که بحث ها طولانی و خارج از حوصله  نشه و تا اونجا پیش بریم که عقل به صحت اونها حکم کنه و در نتیجه قابل استفاده عموم هم باشه، البته برای دوستانی که دیر قانع می شوند باید عرض کنم که اینجا سرنخی است که می توانند با اون تحقیقاتشون رو در مورد هر شبهه ادامه بدهند...

یا حق.

 

شبهه اول/

سوره مبارکه النسا آیه شریفه ٢۴: نیز زنان شوهر دار بر شما حرام شده اند ، مگر آنها که به (در جنگ به) تصرف شما، درآمده باشند از کتاب خدا پیروی کنید و جز اینها ، زنان دیگر هر گاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح در آورید نه به زنا ، بر شما حلال شده اند و زنانی را که از آنها تمتع می گیرید واجب است که مهرشان را بدهید و پس از مهر معین ، در قبول هر چه هر دو بدان رضا بدهید گناهی نیست هر آینه خدا دانا و حکیم است

 

پاسخ شبهه/

با توجه به عبارت پایانی آیه که خداوند به علم و حکمت خودش اشاره کرده پس باید این آیه سرشار از حکمت هایی باشه که خدواند به ما خبر از اونها داده.

 

جواب این نوع سوالات برای من خیلی مهمه، یعنی شبهات تو ذهن ما باید حل بشند، اگه دین پاسخ تمام سوالات بشر رو داره بسم الله! من با یافتن پاسخ های محکمه پسند هر روز به درستی راهم اسلام و روشم تشیع پایبندتر می شم چیزی که در بقیه ادیان و فرق اثری نیست و پاسخ ها به این ختم می شود؟ زیاد در مورد حواشی حرف نزنیم بهتر است!!!

 

قبل از پاسخ دادن به این سوالات باید بگم که همه محقیین و دانشمندانی که در مورد ادیان الهی و فرهنگ های دنیا تحقیق کردند همگی برای ارزش والای زن در اسلام اذعان دارند، پس سوال اینجاست این موارد و سوالات چگونه پاسخ داده می شود؟

 

تو تفسیر نور اومده:

اسارت براى زنان کافر، به منزله‏ ى طلاق آنان از شوهران است. مثل ایمان آوردن زن، که اگر شوهرش به کفر ادامه دهد، ایمان آوردن او را از شوهر جدا مى‏کند.


ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است، از هر مذهب و ملت که باشد. ولى چون اسارت به منزله‏ ى طلاق است، زن اسیر، پس از اسارت به مدّت یکبار قاعده شدن، و اگر باردار است تا وضع حمل باید عده نگهدارد و در مدّت عده هیچ گونه ارتباط زناشویى با او جایز نیست. این طرح زناشویى بعنوان همسر یا کنیز، از طرح بازگرداندن به کفّار یا رها کردن و بى ‏سرپرست گذاشتن، بهتر است.

 

خوب و اما حالا به نکات قابل توجهه ای اشاره میشه که وقتی شبهات مطرح میشه این جزئیات از کنارش حذف می شند:


1- اسیر شدن زنان و کودکان یک ملت در جنگ(بدون در نظر گرفتن علت ایجاد جنگ که نکته ها در این بحث وجود داره که اتفاقا به بجث کمک می کنه  و اگه مایل بودید در مورد شرایط جنگ در اسلام تحقیق کنید) ممکن نیست مگر اینکه یاوران، شوهران و مدافعان آنها کشته شده باشند، بعبارتی اونها بی سرپرست بشند! و شوهرانشون رو از دست داده باشند یعنی همون طلاق که با مردن شوهر  اتفاق می افته.

2- از طرفی خداوند در این آیه گفته شما می توانید با آنها ازدواج کنید با رعایت شرایطی، اما نگفته می توانید آنها را مجبور به ازدواج کنید، یعنی اینجا نکته ی که هسته اینه که اونها بی سرپرست گذاشته نشند،(دوباره تاکید می کنم درک کامل این نکات وقتی امکان داره که در مورد جنگ در اسلام کمی تحقیق کنیم)

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیثی درباره کودکی حضرت هادی(علیه السلام) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، حضرت جواد(علیه السلام) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(علیه السلام) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(علیه السلام) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ حضرت جواد، علی‌ بن محمد(علیه السلام) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم.

معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(علیه السلام) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.

این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(علیه السلام) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(علیه السلام) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟

بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد، الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! اینها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل بیت شد.

شد غلامی که آب جو آرد/آب جوی آمد و غلام بِبُرد

منبع:jahannews.com


تتمه: خدایا! {...} از زشتی اعمالم، به خاطر زیبایی هایی که نزد توست، در گذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان.

صحیفه امام محمد باقر علیه السلام به نقل از کتاب من و نافرمانی هایم.

بسم الله الرحمن الرحیم

ای کاش گله ای، شکایتی، حرفی، حدیثی داشتی. وجودم آتش گرفت وقتی چتد روز پیش از اوج گرفتنت در 20:30 دیدم خبرنگار کنارت نشسته و تو حاضر به حرف زدن نشدی... حتی گله از هیچکس نکردی... از آنها که برای وجه ی خود وعده ها می دادند... سکوتت فریادیست بر وجدان های خفته... روحت شاد.

 

مولای متقییان على علیه السلام می فرمایند:
وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره ‏اى است در دریاى عمیق.
نهج البلاغه، حکمت 374

لینک های مرتبط:

نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب ۱۵ روز قبل از شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریباً یکسال پیشه (دقیقاً 369 روز) پستی با عنوان نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن + دانلود 3 مناظره گذاشتم که شامل سخنرانی استاد رائفی پور و 3 مناظره جالب در اثبات حقانیت و خلافت بلافصل مولای متقیان علی علیه السلام بود، امشب تصمیم گرفتم 2 آیه دیگه با همین هدف رو براتون بزارم، امیدوارم موجب جلای دلهای پاکتون بشه و بر ایمانتون اضافه کنه هر چند بر کفر غاصبان و کافران خواهد افزود....

 

آیه مباهله که خیلی معروفه یک عبارتی  با عنوان وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ یعنی خودمان را و شما خودتان را داره که طبق تفاسیر شیعه و سنی نشون می ده که مراد از «شخصی از خودتان» علی ابن ابیطالب علیه السلام هستش که در مباهله با مسیحیان همراه با پیامبر مکرم اسلام  و اهل بیت صل الله علیه و آله والسلمحضور پیدا کرد.

سوره مبارکه آل عمران/ آیه شریفه 61:

 

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ

پس هر کس با تو درباره او (عیساى مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانى را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

با توجه به عبارت «شخصی از خودتان»، در آیه شریفه 17 سوره مبارکه هود نیز عبارتی آمده که دقیقاً هم معنی هم این عبارت است بار دیگر حضرت علی علیه السلام را از وجود و نفس پیامبر صل الله علیه و آله والسلممعرفی می کند.

فَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ  (هود/17)

 

آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسى‏ (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسى است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (کسانى که حق‏جو هستند) به او ایمان مى‏آورند، و هر کس از احزاب (و گروه‏هاى مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش (که) قطعاً آن (وحى، کلامِ) حقّى است (که) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

با  این مقدمه برای درک بهتر مطلب از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

آخرین سفره سحری و افطاری... .

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ

سفره سحری و افطاری

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا، ای آن که در برابر آنچه می‌دهی، پاداش نمی‌خواهی.
ای آن که از بخشش خود پشیمان نمی‌شوی.
ای آن که پاداش بنده‌ات را نه هم وزنِ آنچه کرده، بلکه افزون‌تر می‌دهی.
تو بی‌استحقاقِ ما نعمت می‌دهی، و از روی تفضّل گناه را می‌آمرزی.
عذاب تو عین عدالت است، و حکم تو خیر و صلاح ما.
اگر عطا کنی، آن را به منّت نیامیزی، و اگر منع کنی، از روی ستم نباشد.
به هر کس که سپاست گوید، جزا می‌بخشی، حال آن که تو خود سپاس گفتن را به او الهام کرده‌ای،
و به هر کس که تو را ستایش کند، پاداش می‌دهی، حال آن که تو خود به او ستایشگری آموخته‌ای.

ادامه در دعای45 صحیفه سجّادیه - دعای شماره 45

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

سلام، سلام به همه عاشقان زیباترین وجود ها و نازنین ترین بندگان خدا، اهل بیت پیامبر، امیدوارم تا اینجا نماز و روزه ها تون مقبول درگاه حق قرار گرفته باشه، مطلب ناشنیدنی شیرین و جذابی در مورد حقانیت اهل بیت پیامبر و وصایت بلافصل اون حضرات رو آماده کردم که به شکل مناظره ای جالب توسط یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام بنام هشام انجام گرفته که امیدوارم کامتان رو شیرین کنه؛

 

وقتی در مورد  اهل بیت علیهم السلام حرف می زنم یاد کلام علامه امینی ره می افتم که بعد از اتمام کتاب ارزشمند الغدیر فرموده بودند{نقل به مضمون} : « روز قیامت از تمام کسانیکه وقت مرا با نوشتن این کتاب گرفته اند شکایت خواهم کرد چرا که علی علیه السلام نیازی به اثبات نداشت و من باید در باب فضایل و کرامات مولای متقیان کتاب می نوشتم.»

 

و امّـــا؛ نحوه مناظره ای در صحف ابراهیم و موسی علیهم سلام

 

گروهی از شاگردان امام صادق علیه السلام از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند، امام به هشام رو کرد و فرمود: « مناظره ای که بین تو و عمر و بن عبید واقع شده برای ما بیان کن!» هشام گفت: « فدایت شوم من شما را خیلی بزرگ می دانم و از سخن گفتن در حضور شما حیا می کنم، زیرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد!»

 

امام فرمودند: « هر وقت ما دستور دادیم شما اطاعت کنید.» هشام گفت:  به من اطلاع دادند که عمروبن عبید روزها در مسجد بصره با شاگردانش می نشیند و پیرامون (امامت و رهبری بحث و گفتگو می کند و عقیده شیعه را در مسأله امامت بی اساس می داند). این خبر برای من خیلی سنگین بود. به این جهت از کوفه حرکت کرده، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم.

 

دیدم عمروبن عبید در مسجد نشسته و گروه زیادی گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسش هایی می کردند و او هم پاسخ می گفت. من هم در آخر جمعیت میان حاضران نشستم. آنگاه رو به عمرو کرده، گفتم: « ای مرد دانشمند! من مرد غریبی هستم، آیا اجازه می دهی از شما سوالی کنم؟ » عمرو گفت: « آری! هر چه می خواهی بپرس.» گفتم: « آیا شما چشم داری؟ گفت: این چه پرسشی است مطرح می کنی، مگر نمی بینی که چشم دارم دیگر چرا می پرسی؟» گفتم: « پرسشهای من از همین نوع است؟»

 

گفت: « گرچه پرسشهای تو بی فایده و احمقانه است ولی هر چه دلت می خواهد بپرس!» گفتم: « آیا شما چشم داری؟» گفت:« آری! » گفتم: « با چشم چه کار می کنی؟»  عمرو گفت: « دیدنی ها را می بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می دهم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نا شنیدنی: بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

 

همان کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى که پاکند مى‏ستانند [و به آنان] مى‏گویند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى‏دادید به بهشت درآیید.

سوره مبارکه نحل/ آیه شریفه 32

 

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ

می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیانِ شما آمده بر سر شمانیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند تا آنجا که پیامبر و مؤمنانی که با اوبودند گفتند: پس یاریِ خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که یاری خدا نزدیک است. سوره مبارکه بقرة/ آیه شریفه 44

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه

مطمئنم اگر شهید می خواست سخنش را ادامه دهد، نقل حدیث کنز می نمود، شرح حدیث اشتیاق خداوند به توابین رو می فرمود و بعد فریاد می زد: خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه و خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

عبدالمهدی حیران

لینک های مرتبط:

ماجـرای اعتـراض رضــا کیانیــان به ادکلـن زدن شهیــد بهشتـی!

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر استــ امّا...!

تتمه: باید در زندگی خودت را گم کنی تا خدا را پیدا کنی.

تتمه 2: از امروز آقای عبدالمهدی حیران توی پیکایل مطالب هنری و اشعار زیبای خودشون رو منتشر خواهند کرد.

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ

پیشوای صادق

معرفی کتاب؛ پیشوای صادق

 

       در دوران قبل از پیروزی انقلاب و در زمانی که رهبری جامعه، مهمترین مساله نهضت اسلامی بود; مقام معظم رهبری حفظه الله چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام صادقایراد فرمودند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ; تحت عنوان «پیشوای صادق » منتشر گردید. کتابی با اندازه کوچک در 111 صفحه که یکی از بهترین تحلیل های سیاسی درباره عملکرد ائمه اطهاراست که ایشان نگاه و تحلیلی کاملاً متفاوت و زیبایی رو به تصویر کشیده اند و مطمئناً باعث تشکیل و تحکیم ائدولوژی و جبهه فکری شما خواهد شد. این کتاب می تونه مقدمه ای باشه برای مطالعه کتاب ارزشمند "انسان 250 ساله"....

این کتاب رو می تونید از اینجا دریافت کنید...

ملاقات عالم هندی با امام زمان عج

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

        عرض سلام دارم خدمت دوستای وبلاگ نویسم و افسران جنگ نرم و بازدیدکنندگان پیکایل، میلاد با سعادت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف رو تبریک عرض می کنم خدمت پیامبر گرامی اسلام و تمام شیعیان و دوستداران اهل بیت، از زبان آیت الله بهجت ره می گم که بعدا نگن بدون سند حرف زدم و الکی نوید ظهور دادم، ایشون قبل از وفاتشون فرموده بودند که ظهور امام زمان عج نزدیک شده به این معنی که باید آماده بود، کسانیکه کتاب در مورد موضوعات مهدویت مطالعه کردند می دونند که چندین بار زمان فرج  رسیده اما بدلیل کم کاری و تعلل مسلمانان و در نتیجه مهیا نشدن شرایط فرج، این امر محقق نشده، و این لزوم آماده شدن برای فرج حضرت رو می رسونه که خدای نکرده { مبادا با آشکار شدن این همه علائم } دوباره زمان فرج به تاخیر بی افته... .

 

        ابو سعید غانم هندی می گوید: در کشمیر هند دوستانی داشتم که از رجال کشور، در اطراف شاه آنجا بودند، آنها چهل نفر بودند که همه آنها کتابهای آسمانی: تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم را مطالعه می نمودند، من و آنها مبلّغ دین {مطابق ادیان گذشته} بودیم و بین مردم قضاوت می کردیم و درباره حلال و حرام فتوا می دادیم، حتی خود شاه و مردم دیگر، در این امور به ما مراجعه می کردند.

 

        روزی بین ما سخن از پیامبر به میان آمد، به این نتیجه رسیدیم که نام پیامبر اسلام در کتابهای آسمانی هست، ولی ما از وضع او بی اطلاع هستیم. لازم است به جستجوی او بپردازیم و اطلاعاتی درآیم مورد کسب کنیم، همه دوستان به اتفاق، رای دادند که من، این مسأله مهم را پی گیری کنم.

     ابو سعید هندی می گوید: از کشمیر بیرون آمدم، پول بسیار برداشتم، دوازده ماه به سیاحت و سفر و جستجو پرداختم، تا نزدیک کابل رسیدم، عده ای از ترکهای آن سامان، سر راه مرا گرفتند و پولهایم را ربودند و مرا آن چنان کتک زدند که چند جای بدنم زخمی شد، سپس مرا به شهر کابل بردند، وقتی که شاه کابل از جریان من آگاه شد، مرا به شهر بلخ فرستاد و گزارش کار مرا به فرمانروای بلخ به نام {داود بن عباس بن ابی اسود} دادند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: لَن تَرَانِی یا موسی!

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی

وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ

جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)

و چون موسى به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این کوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (که دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

بنظرم داستان مردمان قوم بنی اسرائیل خیلی عجیبه و عبرت های زیادی تو  داستانهای این قوم واسه کل انسان ها و اللخصوص واسه ما مسلمونا نهفته است، تو حدیثی از مولای علی خوندم که آینده ما و آنچه که بعداً واسمون پیش میاد توی قرآن هستش! بعبارت بهتر در حدیثی از حضرت فاطمه اومده؛ با خواندن قرآن دید و بصیرت ما به آینده بیشتر میشه و اتفاقات آینده رو با عقل و بصیرتمون می تونیم تشخیص بدیم.{نقل به مضمون}

 

اما داستان عبرت آنگیزی که در ادامه میاد داستان حضرت موسی و توقفش در کوه طور، برای دریافت الواح  مقدس توارات هستش که 70 نفر از بزرگان بنی اسرائیل هم قبل از شروع خلوت موسی با خدا، برای شندین صدای خداوند متعال با او راهی کوه طور شده بودند،تو ادامه  برای درک و تدبیر درست آیه از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

 

نکات آیه:

«دَکّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دکّا»، یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت.
«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است.

 

مثل لباسی که از یقه اش گرفتین و یهو ولش کنید! چطوری روی زمین می افته؟!

 

دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود که از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (که در آیه 155 همین سوره مى‏خوانیم)، و آن کافران غافل  بودند که هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدرکه الابصار» [253] ، بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانکه حضرت على فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان» [254]

امام صادق در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لاتُرى» [255] ، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهى قابل دیدن نیست.


در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست کرد؟ «أرنى أنظر الیک»، آیا موسى نمى‏دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

اینجا؛ در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: علم بهتر است یا ثروت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

          همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علیدر پاسخ گفت: « علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

 

♦  در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: « علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»

در ادامه مطلب پاسخ 6 سوال دیگر را مطالعه کنید... .

ناشنیدنی: کرامتی از امام رضا (علیه السلام)

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عصر حضرت امام رضا بود، (حسین بن عمر) می گوید: «من قبلا در مذهب واقفی بودم .» (یعنی معتقد بودم که امام کاظم زنده است و امام قائم  می باشد و بعد از او دیگر امامی نیست). در همان زمان به حضرت رضا رسیدم، قبلا پدرم از پدر بزرگوارشان هفت مسأله پرسیده بود که امام کاظم شش مسأله را جواب داده بود و به هفتمین مسأله جواب نداده بود!؟

 

من با خودم گفتم: (به خدا همان هفت مسأله را باید از حضرت رضا بپرسم، اگر پاسخ گفت، دلالت بر صدق امامتش می کند). من مسائل را از امام رضا پرسیدم، آن حضرت نیز جواب شش سؤال را همانند جواب پدرش بدون کم و کاست داد، ولی از جواب سؤال هفتم، خودداری کرد، (هفتمین سؤال این بود که) پدرم به پدر حضرت رضا گفته بود: «من در روز قیامت در پیشگاه خدا شکایت و احتجاج می کنم که تو می گویی (برادر بزرگت) عبدالله افطح امام نیست». آن حضرت دستش را بر گردنش نهاد و فرمود: «آری در قیامت در پیشگاه خدا در این مورد بر ضد من احتجاج کن، هر گناهی داشت آن را به گردن می گیرم.»

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: امام علی علیه السلام و مجوز عبور از صراط انبیاء عظام
آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله

 

در مورد اینکه پیامبر نیز به لزوم داشتن نامه عبور از صراط برای خود اشاره می کنند، باید گفت که این برتر بودن وجود مقدس امام علی بر وجود مقدس نبی مکرم اسلام نیست چرا که  آیه مباهله در این باب مقام مقدسشان نسبت به همدیگر را روشن می کند،  و لزوم داشتن نامه، گواه عظمت و حکمت ادامه نبوت حضرت محمّد است و لزوم ادامه راه پیامبر با امامت را نشان میدهد، اما اگر باز هضم اش سخت بود؟! حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت  را بخوانید، باز اگر سخت بود دنبال خطبه البیان حضرت بگردید، و برای هضم سریع و آسان، آیه مباهله (آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران) را با تفسیرش بخوانید.           

مطالب مرتبط:
ناشنیدنی (27): نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن؛

نا شنیدنی (14): بسم الله گفتن امام علی علیه السلام و دفع سم از غذای پیامبر

نا شنیدنی (2): اهل البیت علیهم السلام و توسل شیطان به ایشان!

وجیزه 1: مردی از پیامبر پرسید دین چیست؟ پیامبر خدا سه بار فرمود حسن الخلق. و این دینی است که خداوند رحمان در آن روزگاری را وعده داده است که آن را بر همه دین ها غلبه دهد،غلبه دین خدا روزی است که قائم آل محمد (عج) خواهد آمد و زمین را غرق در رحمت و محبت کند روزی که حرف آول و آخر در زمین اخلاق باشد.(کنزالاعمال)

وجیزه 2: این روزها غیر آدمیان تکفیری خون به دل امام زمان و امّت اسلامی  کرده اند، چشمان شان کور و گوششان کر باشد تا نبینند و نشوند عظمت برادر رسول خدا را... چرا که بشدت نا محرم اند به دین اسلام... .

ناشنیدنی: پسرم، امام من است... .

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عجب روزهای است، ولادت مادرمان فاطمه زهرا ، روز مادر، روز معلّم و روز گرامیداشت شیخ صدوق، همگی کاممون رو شیرین کرده... مبارکتون باد.

هنگامی که مادر امیر المؤمنین (فاطمه بنت اسد) از دنیا رفت، حضرت علی در حالی که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود، محضر رسول خدا رسید. پیامبر پرسیدند: چرا اشک می ریزی؟ خداوند چشمانت را نگریاند! علی : مادرم از دنیا رفت. پیامبر : او مادر من هم بود و سپس گریه کرد.

پیراهن و عبای خود را به علیداد و فرمود: با اینها او را کفن کنید و به من اطلاع دهید! پس از فراغ از غسل و کفن حضرت را در جریان کار گذاشتند آنگاه به محل دفن حرکت دادند. رسول خدا  جنازه را تشییع کرد، قدمها را با آرامی برمی داشت و آرام بر زمین می گذاشت.

در نماز وی هفتاد تکبیر گفت. سپس داخل قبر شد و با دست مبارکش لحد قبر را درست کرد کمی در قبر دراز کشید و برخاست جنازه را در قبر گذاشت، خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول الله! فرمود: آنچه را خدا وعده داده بود درست دریافتی؟ پاسخ داد: بلی! خداوند شما را بهترین پاداش مرحمت کند. حضرت تلقینش را گفت از قبر بیرون آمد. خاک بر قبر ریختند. مردم که خواستند برگردند دیدند و شنیدند رسول خدا فرمود: پسرت! پسرت!

پس از پایان مراسم دفن پرسیدند: یا رسول الله! شما را دیدیم کارهایی کردی که قبلا با هیچکس چنین کاری نکرده بودی؟ لباس خود را به او کفن کردی با پای برهنه و آرام، آرام او را تشییع نمودی، با هفتاد تکبیر برایش نماز گزاردی در قبر وی خوابیدی و لحد را با دست خود درست کردی و فرمودی: پسرت! پسرت! پیامبر فرمودند: همه اینها دارای حکمت است.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: کودکی در مکتب وحی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن در هفت سالگی در مجلس رسول خدا شرکت می کرد، آیات قرآنی را می شنید و حفظ می کرد. وقتی محضر مادرش می آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می نمود. امیر المؤمنین به منزل که می آمد، فاطمه آیه تازه ای از قرآن را برای علیمی خواند.

            

امیر المؤمنین می فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبرنبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می گیرد و برایم می گوید: روزی علی در گوشه منزل پنهان شد امام حسن مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند.

 

اما زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید.

منبع: بحار الانوار جلد 43، ص345

وجیزه: جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین سیب را... فرقی که نمی کند سیب یا آدم؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.

نا شنیدنی: حجاب، خاصیتش کم به چشم آمدن است

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

درب خانه فاطمه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

                     دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست
                                                                          همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیسـت
                     قطره اشک علـی تا به ته چـاه رسید
                                                                        چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

سلام، تو این مدت هر کاری کردم نتونستم روضه واضح تری بنویسم و مطالبی آشکارتری از مصائب بذارم، و به حد نهایت، جسارت ها یی که به اهل بیت شد بپردازم، چون واقعاًً دلم طاقت خواندن و تایپ کردن این حرف ها رو نداره و بهتر می دونم که با استعاره یا آمادگی این حوادث بیان بشه تا دل از این سنگ تر نشه، مطلب روایی عزیز رو در این مورد پسندیدم خدا خیرش بده، شما هم بخوانیدش {اینجا} 3 مطلب قبلی رو هم کلی این پا و آن پا کردم تا دلم رضایت داد. راستی این روزها چقدر دل مهدی فاطمه زهرا گرفته است... .

حجاب، پسندیده ترین عمل زن مسلمان؛

حضرت علیمی فرماید: در محضر رسول خدابودیم، فرمود: به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز برای یک زن مسلمان چیست؟ ما همگی از پاسخ عاجز ماندیم. سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم، قضیه را به فاطمهاطلاع دادم؛

زهرای مرضیهاظهار داشت: بهترین چیز برای یک زن مسلمان آن است که مردهای نامحرم را نبیند و مردهای اجنبی هم او را نبینند. آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم. پیغمبراز شنیدن جواب به قدری خوشحال شد که فرمودند:

ان فاطمه بضعۀ منی حقا؛  فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.

منبع: بحار الانوار28

پ.ن: با خودم فکر کردم چقدر دختران چادری در جامعه کم هستن. چیزی در درونم گفت که نه. آنها کم نیستند. بلکه این خاصیت چادر است که جلب توجه نمی کند و تو متوجه حضور آنها نمی شوی فکر که کردم دیدم راست می گوید. پس آفرین بر تو چادر که حجاب برتر هستی و همچون صدفی از مروارید وجود زن محافظت می کنی.

پ.ن2: نمی دانم چه شده؛ باید های های گریست اما دلم سنگ شده، شاید سنگ ها در نرم بودن دلترند.

ناشنیدنی:اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ

مصائب اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم

«...قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ»

چون فرستادگان ما { فرشتگان مرگ} نزدشان آیند که جانشان بگیرند، گویند: کجایند آنچه جز خدا مى‏خواندید؟ گویند: از ما گم و ناپدید شدند، و بر خویشتن گواهى دهند که کافر بوده ‏اند.

          آیه شریفه سوره مبارکه 37 اعراف، علت باز شدن زبان انسان به اقرار و گفتن حقایق در لحظه مرگ رو آشکار می کنه، هنگامی که دیگه انسان نمی تونه مرگ رو از خودش دور کنه و از ترس شروع به اقرار می کنه... . اصحاب سقیفه هرکدام در لحظه مرگ لحظاتی مشابه حادثه زیر رو سپری کردند و به حقایقی اقرار کردند که دلیل غصب خلافت و کینه اونها از حضرت علی رو روشن می کنه... .

اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند...

أبان می گوید شنیدم که سلیم بن قیس می گفت: از عبدالرحمن بن غنم پدر زن معاذ بن جبل که از فقیه ترین و پر تلاش ترین فرد اهل شام بود شنیدم که گفت: معاذ بن جبل {از غاصبین خلافت} از مرض طاعون مرد و من هنگام مرگش نزد او بودم. آن روز مردم درگیر بیماری طاعون بودند هنگام احتضار معاذ در زمان خلافت عمر بن خطاب جز من کسی در خانه او نبود و من شنیدم که در آن حال پیوسته می گفت: وای بر من.

من پیش خود گفتم: بیماران طاعونی دچار هذیان شده و سخن بیهوده می گوید و حرف های عجیب می زنند برای همین از معاذ پرسیدم: خدا تو را بیامرزد! آیا هذیان می گویی؟ گفت نه. گفتم پس چرا اه و واویلا می کنی؟ گفت: به خاطر قبول ولایت دشمن خدا در مقابل ولی خدا.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: 313 مرد پیشکش، 4 تا به زور جور شد... .

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۲۶ ب.ظ

اهل البیت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام، این روزها بد جوری دل گرفته است، راستی چه رابطه ای میان مادر، در و دل ما هست، که اینگونه بغض گلو را می فشارد، بغضی از جنس بغضی که علی در چاه فریادش می زد... .گاه با اعتراض از دل می پرسم مگر 313 نفر مرد چقدر زیاد است که یکجا جمع نمی شوند! جواب اینجاست، سختی مرد شدن در حدیث سلیم است؛ حدیث سلیم از سلمان دل را پاره پاره می کند، پیامبر خدا سالها تلاش کرد، امّا جز 4 نفر به یاری علی نشتافتند، مرحبا عرب چه خوب مزد رسالت اش را دادید... .{1}
 

سلمان می گوید: هنگامی که شب فرا رسید علیحضرت زهرارا بر چهارپایی سوار نمود و دست حسن و حسینرا گرفت وا حدی از اهل بدر و مهاجر باقی نماند مگر آن که به در خانه هایشان رفت و حق خود را با آنان یاد آوری نمود و آنان را به یاری خویش فراخواند و جز چهل و چهار نفر کسی به او جواب مثبت نداد. علیبه آن چهل و چهار نفر فرمود: «فردا صبح با سرهای تراشیده و در حالی که سلاح به همراه دارند برای بیعت با او تا سر حدّ مرگ به نزدش بروند.»

صبح که فرا رسید هیچکدام از آنان به عهد خود
وفا نکردند جز چهار نفر. سلیم می گوید: به سلمان گفتم؛ آن چهار نفر که بودند؟ سلمان گفت: ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. شب بعد نیز علیبه سراغ آنان رفت و سوگندشان داد. آنها گفتند: فردا صبح نزدت خواهیم آمد ولی هیچکس جز ما چهار نفر نیامد. شب سوم نیزعلینزد آنان رفت و باز جز ما چهار نفر کسی نزد او نیامد. وقتی علیبد عهدی و بی وفائی آنان را دید خانه نشینی اختیار کرد و به جمع آوری و تنظیم قرآن روی آورد و تا وقتی قرآن را که قبلاً در اوراق و چوب و کاغذ نوشته شده بود یک جا جمع نکرد از خانه اش بیرون نیامد.

هنگامی که
علیقرآن را جمع کرده و با دست خویش شأن نزول و تأویل و تفسیر آن و نیز ناسخ و منسوخ آن را می نوشت ابوبکر کسی را نزد او فرستاد تا از خانه بیرون بیاید و با وی بیعت کند،علیفرستاده او را با ای جواب بازگرداند : « من مشغول گردآوردی قرآن هستم و نزد خود سوگند یاد کرده ام تا کار تألیف و جمع آوری قرآن را به پایان نبرده ام عبایی بر دوش نیازندازم مگر برای نماز.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد؟

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرخمن الرحیم

سلام، این روزها یاد کلامی از علامه امینی(ره) می افتم که در روز عاشورا برای سلامتی امام زمان عج صدقه کنار می گذاشتند و می فرمودند این روزها قلب حضرت در فشار است، مطمئناً این روزها نیز قلب مولایمان در فشار است. در چند روز مانده به شهادت حضرت فاطمهتصمیم گرفتم مطالبی درباره وقایع اتفاق افتاده بین وفات پیامبر تا شهادت ام ابیها رو به عنوان مطالب ایام فاطمه منتشر کنم، امیدوارم مقبول خداوند و امام زمان عج قرار بگیرد.

 اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد، که بود؟

أبان بن أبی عیّاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از سلمان شنیدم که می گفت: وقتی که رسول خدااز دینا رفت و مردم آنچه می خواستند انجام دادند و با ابوبکر و عمر و ابو عبیدة جراح پیش انصار رفته و با دلایل علیرا با آنان مخاصمه کرده و آن ها را مغلوب ساختند و گفتند: ای قریش بر أمر خلافت از شما مستحق تردند زیرا رسول خدااز قریش است و مهاجرین از شما بهترند چرا که خداوند در کتابش آنان را نام برده و به آنان فضیلت داده و رسول خدادر مورد آنان فرموده: «ائمه از قریش هستند

سلمان گفت: من نزد علیرفتم و در حال که او مشغول غسل رسول خدابود؛ رسول خدا به علیوصیت کرده بود که کسی غیر از او آن حضرت را غسل ندهد و علیپرسیده بود چه کسی مرا در این کا یاری می کند؟ پیامبر فرموده بود: جبرئیل بنابراین علیغسل هیچ عضوی را اراده نمی کرد مگر آنکه برایش می گرداندند. هنگامی که علیغسل و حنوط و تکفین پیامبر را به پایان برد من و ابوذر و مقداد و حضرن زهراو امام حسن و امام حسینرا به کنار بدن مطهر رسول خدا وارد کرد و انگاه خودش جلو ایستاد و ما در پشت سر او صف کشیدیم و بر پیامبرنماز خواندیم در این حال عایشه در اتاق بود ولی چیزی نمی دانست و خداوند بینایی او را گرفته بود.

سپس علیده تن از مهاجرین و ده تن از انصار را وارد کرد، آنها همینطور وارد می شندند و دعا می کردند و خارج می شندند تا اینکه از مهاجر و انصار کسی باقی نماند مگر اینکه به این صورت بر پیامبرنماز خواندیم. سلمان فارسی می گوید: هنگامی که علیو رسول خدارا غسل می داد از کاری که مردم کرده بودند به او خبر دادم و گفتم: هم اکنون ابوبکر بر منبر رسول خدانشسته و مردم راضی نمی شوند که با یک دست با او بیعت کنند و برای همین همه آنان با هر دوست چپ و راستشان با او بیعت می کنند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: پنچ خصلت بچگانه ی مورد علاقه پیامبر

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

پیامبر مکرم اسلام

از رسول اکرمنقل شده است که فرمودند: پنچ خصلت در اطفال است من آن خصال را دوست دارم؛

1- چیزی را که می سازند به او چندان دل نمی بندند و با دست خود خرابش می کنند.

2- هرگاه با هم نزاع و زد و خورد می کنند، زود اصلاح می نمایند و کینه ی یکدیگر را به دل نمی گیرند.

3- هرچه بدست ان ها آید، آرزوی دور و دراز به آن پیدا نمی کنند و اگر خوراکی باشد، خود زود می خورند. یا اینکه با دیگر رفقای خود تقسیم می کنند.

4- وسیله گرفتن حوائج خود را از پدر و مادر و دیگران، گریه قرار می دهند و همه امور خود را به واسطه ی گریه اصلاح می کنند.

5- غالباً روی خاک می نشینند و متواضع هستند.

منبع: کتاب مجموعه نصیحت یا کتاب زَهْرُ الرَّبیع، ص ۲۵۹‫.‬

پ.ن: پیامبر سادگی را دوست می داشت، روزی فرشته ای نزد پیامبر آمد و در حالیکه کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت، به پیامبر گفت: حق تعالی تو را مختار کرده که بنده ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه باشی و رسول خدا! حضرت فرمودند: می خواهم بنده ای فروتن و رسول او باشم... . او می دانست فتح دل ها پادشاهی نمی خواهد... . (سنن النبی)