پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۸۶ مطلب با موضوع «نا شنیدنی» ثبت شده است

نا شنیدنی: بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

 

همان کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى که پاکند مى‏ستانند [و به آنان] مى‏گویند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى‏دادید به بهشت درآیید.

سوره مبارکه نحل/ آیه شریفه 32

 

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ

می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیانِ شما آمده بر سر شمانیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند تا آنجا که پیامبر و مؤمنانی که با اوبودند گفتند: پس یاریِ خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که یاری خدا نزدیک است. سوره مبارکه بقرة/ آیه شریفه 44

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه

مطمئنم اگر شهید می خواست سخنش را ادامه دهد، نقل حدیث کنز می نمود، شرح حدیث اشتیاق خداوند به توابین رو می فرمود و بعد فریاد می زد: خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

 

بهشت را به بها دهند نه به بهانه و خــــداوند دنبال بهانه است تا به ما بها دهد و ما چقدر باید بی توفیق باشیم که نتوانیم خود را لایق بهانه ای کنیم... .

عبدالمهدی حیران

لینک های مرتبط:

ماجـرای اعتـراض رضــا کیانیــان به ادکلـن زدن شهیــد بهشتـی!

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر استــ امّا...!

تتمه: باید در زندگی خودت را گم کنی تا خدا را پیدا کنی.

تتمه 2: از امروز آقای عبدالمهدی حیران توی پیکایل مطالب هنری و اشعار زیبای خودشون رو منتشر خواهند کرد.

معرفی کتاب؛ اسرار خاندان محمد رسول الله

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

اسرار خاندان محمد رسول الله

اسرار خاندان محمد رسول الله صل الله علیه و آله

 

       سلیم بن قیس هلالی عامری کوفی؛ شخصی که از محضر پنج امام معصوم استفاده نموده و مورد وثوق و اعتماد امامان بوده، به نقل وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبرپرداخته و ناشنیدنی های زیادی رو بعد از  اطمینان و پرسیدن از چندین صحابه در این کتاب گرد آوری کرده. کتاب حاضر به جهت اینکه در نقل احادیث به زمان و مکان احادیث هم اشاره کرده مورد توجه زیادی قرار گرفته، سلیم مدت ها تحت تعقیب بوده و به صورت مخفیانه زندگی میکرده و برای حفظ این کتاب کوشش های زیادی نموده است.

 

سلیم در اواخر عمر شریف خود به سرزمین ایران پناهنده شده و در خانه ابان بن ابی عیاش بار امانت رو بعد از توصیه های فراوان به او سپرده، سلیم در صحبت با ابان از آشکار شدن این کتاب نه تنها در بین مسلمانان بلکه بین شیعیان نیز ابراز نگرانی نموده و هراس داشته است که علت آنرا، عظمت احادیث و عظمت اسرار یاد شده عنوان کرده که مبادا مورد آنکار مسلمان قرار بگیرد یا آنها را مرتد کند...!

 

امام صادق علیه السلام:

هر کدام از شیعیان و محبین  ما که کتاب

سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشند چیزی

از امر ولایت ما در نزد او نیست و اطلاعی از اسباب و

علوم ما اهل بیت ندارد. زیر این کتاب الفبای شیعه و سری از

اسرار آل محمد صل الله علیه و آله وسلم است.

 برای دانلود این کتاب اینـجــــا کلیک کنید.

بعد از دانلود، فایل را از حالت فشرده خارج کنید و با برنامه Adobe reader آن را باز کنید.

نورالدین پسر ایران

       اصلاً فکر نمی‌کردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه‌ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت‌هایم بودم، اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنه‌ای ورقه‌هایی در دست دارد که می‌خواند و گریه می‌کند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت این‌ها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که 80 ماه در جبهه‌ها بوده و باز می‌گوید که در مورد جنگ کاری نکرده‌ام ...{نور الدین عافی}

 

آقا سید در یکی از سخنرانی هاش می گفتند وقتی کتاب چاپ شد خیلی ها با من تماس گرفتند و اعتراض کردند و گاه تندی هایی به من شد، تا اینکه با حضرت آقا دیدار کردیم و نظر ایشان در مورد کتاب گرفته شد و ضمیمه کتاب شد. علت اینهمه نا مهربانی ها هم معلوم بود ایشان تابو شکسته بودند و صادقانه از شیطنت های جبهه تا بعضی حرف ها که اغلب زده نمی شدند پرداخته بود.

 

گاه کارهایی رو نقل می کردند که از یک رزمنده بعید بود و حین مطالعه کتاب، خواننده متعجب میشه. اما کتاب مالامال از صداقت است و با خواننده ارتباط قوی ای برقرار می کند.

دست‌ نوشته رهبر انقلاب بر حاشیه کتاب «نورالدین پسر ایران»

بسم الله الرحمن الرحیم

این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه‌ی پُرکار و اعجاز گونه‌ی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشته‌اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین‌زبانی که از قریحه‌ی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک‌اندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه‌هائی که عادتاً در بیان خاطره‌ها نگفته میماند، از ویژگیهای برجسته‌ی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه‌ی همسری است که تلخی‌ها و دشواریهای زندگی با رزمنده‌ئی یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.
ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم والحمدلله

معرفی کتاب؛ نورالدین پسر ایران

تتمه: کوچه هایمان را بنام شهدا نامگذاری کردیم تا وقت برگشتن به خانه و هنگامی که نشانی منزلمان را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم.

حکمت های سفارش به خوبی ها و بازداشتن از بدی ها

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ

امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً

قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى‏ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ‏{آیه شریفه 164 سوره مبارکه اعراف}

و (به یاد آور) زمانى که گروهى از آنان (بنى ‏اسرائیل، به گروه دیگر که نهى از منکر مى‏ کردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مى‏ کنید که خدا هلاک کننده‏ ى ایشان است، یا عذاب کننده‏ ى آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنکه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شاید آنها نیز تقوا پیشه کنند.

 

امر به معروف و نهی از منکر { به فارسی؛ سفارش به خوبی ها و باز داشتن از بدی ها } یکی از احکامی هستش که دارای حکمت های بیشماری است که بنظر من خوب به اونها پرداخته نشده، یعنی تویه جامعه انطور که باید جا نیفتاده، این فرمان زیبای الهی چنان ثمراتی واسه جامعه داره که برای جامعه حکم ضرورت آب برای بدن انسان رو داره؛ حضرت علیدر حدیث زیبایی می فرمایند:

 

 هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود.  امالى صدوق، ص‏254

 

در مورد اینکه چه کسی صلاحیت اجرای این حکم رو داره و یا اینکه به چه روش هایی باید امر به معروف و نهی از منکر کرد حرف های زیادی زده شده، اما کوتاه سخن اینکه فرد باید کاملاً آشنای به موضوع باشه و حداقل خودش در امر و نهی فردی خود دار باشه و البته با مهربانی، دلسوزی و حوصله اینکار رو انجام بده.

 

پیامبر گرامی اسلام: کسی که امر به معروف می کند باید این کار را به روش خوبی انجام دهد.  کنزالعمل ج552

 

حضرت علی : امر به معروف و نهى از منکر نکند مگر کسى که سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا کند، در امر و نهى خود میانه‏ روى نماید و به آنچه امر و نهى مى‏کند، دانا باشد .بحارالأنوار، ج100، ص87، ح64

 

حضرت حجت السلام قرائتی حفظه الله زیر آیه شریفه 164 سوره مبارکه اعراف حکمت ها، نکات و اثرات واقعاَ زیبایی از این حکم الهی را بیان کردند که فقط در صورت اثر نکردن! اون، برای ما و جامع بشری بدست میاد و با فرض این مسئله، اگه سفارش و بازداشتن ما اثر کنه شاید دیگه پاداش،ثواب و اثرات این حکم قابل شمارش نباشه همونطوری که مولای متقیان علی می فرمایند:

 

 امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مى‏کنند و نه از روزى کم مى‏ نمایند، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى‏سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منکر سخن عادلانه‏ اى است نزد حاکمى ستمگر.  غررالحکم، ج2، ص611، ح3648

و امّــا... .

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

معرفی کتاب: حجاب و پاکی هم خوب چیزیه

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

پایی که جا ماند

یکشنبه 21 آبان 1368 - تکریت - کمپ ملحق

وفات بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. آن شب تلویزیون نوبت بازداشتگاه ما بود. مثل همیشه، شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از تلویزیون عراق ترانه پخش می شد. بچه ها به حرمت رحلت بانوی بزرگ تلویزیون را خاموش کردند. نگهبانهای کمپ که بیشتر اوقات از پشت پنجره ی بازداشتگاه ما را می پاییدند و تلویزیون تماس می کردند، ناراحت شدند. تلویزیون را برای استفاده اسرا آورده بودند اما در حقیقت متعلق به عراقی ها بود.


{...} ولید که عفت کلام نداشت، به حمید غیوری بچه ی گنبد که تلویزون را خاموش کرده بود، زیاد بدو بیراه گفت. ولید، حمید را کنار پنجره خواند، دستش را از لای میله ها پنجره ی بازداشتگاه داخل آورد و چند سیلی خواباند توی صورت فرهاد{...}

ولید برای اینکه لج مرا در آورده باشد، صدایم زد و گفت:

- ها ناصر استخباراتی، دست بزن!

جوابش را ندادم. حسین مروانی اسیرعرب زبان ایرانی را برای ترجمه ی حرف هایش صدا زد و گفت:

- {امام} خمینی {ره} بهتون گفته این خانم های خوشکل رو نگاه نکنید؟!

دلم نمی خواست با او هم کلام شوم. از جایم بلند شدم، می خواستم به آن قسمت بازداشتگاه بروم، جایی که به ولید دید نداشته باشم، نمی خواستم او را ببینم، ولید فهمید؛ مرا کنار پنجره فرا خواند و گفت:

- چطوره شما نیروهای {امام} خمینی {ره} از رقص و ترانه بدتون می آد، من که از دیدن ایین تصاویر خوشم می آد!

- یکی مثل شما خوشش می آد، ما بدون می آد. اسلام می گه از گناه دوری کنید!

ولید خندید و گفت: حکومت ایران به زور سر خانم ها چادر کرده، من خودم عاشق گوگوش و مهستی شما هستم، چطوری شما از اینا بدتون می آد؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ملاقات عالم هندی با امام زمان عج

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

        عرض سلام دارم خدمت دوستای وبلاگ نویسم و افسران جنگ نرم و بازدیدکنندگان پیکایل، میلاد با سعادت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف رو تبریک عرض می کنم خدمت پیامبر گرامی اسلام و تمام شیعیان و دوستداران اهل بیت، از زبان آیت الله بهجت ره می گم که بعدا نگن بدون سند حرف زدم و الکی نوید ظهور دادم، ایشون قبل از وفاتشون فرموده بودند که ظهور امام زمان عج نزدیک شده به این معنی که باید آماده بود، کسانیکه کتاب در مورد موضوعات مهدویت مطالعه کردند می دونند که چندین بار زمان فرج  رسیده اما بدلیل کم کاری و تعلل مسلمانان و در نتیجه مهیا نشدن شرایط فرج، این امر محقق نشده، و این لزوم آماده شدن برای فرج حضرت رو می رسونه که خدای نکرده { مبادا با آشکار شدن این همه علائم } دوباره زمان فرج به تاخیر بی افته... .

 

        ابو سعید غانم هندی می گوید: در کشمیر هند دوستانی داشتم که از رجال کشور، در اطراف شاه آنجا بودند، آنها چهل نفر بودند که همه آنها کتابهای آسمانی: تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم را مطالعه می نمودند، من و آنها مبلّغ دین {مطابق ادیان گذشته} بودیم و بین مردم قضاوت می کردیم و درباره حلال و حرام فتوا می دادیم، حتی خود شاه و مردم دیگر، در این امور به ما مراجعه می کردند.

 

        روزی بین ما سخن از پیامبر به میان آمد، به این نتیجه رسیدیم که نام پیامبر اسلام در کتابهای آسمانی هست، ولی ما از وضع او بی اطلاع هستیم. لازم است به جستجوی او بپردازیم و اطلاعاتی درآیم مورد کسب کنیم، همه دوستان به اتفاق، رای دادند که من، این مسأله مهم را پی گیری کنم.

     ابو سعید هندی می گوید: از کشمیر بیرون آمدم، پول بسیار برداشتم، دوازده ماه به سیاحت و سفر و جستجو پرداختم، تا نزدیک کابل رسیدم، عده ای از ترکهای آن سامان، سر راه مرا گرفتند و پولهایم را ربودند و مرا آن چنان کتک زدند که چند جای بدنم زخمی شد، سپس مرا به شهر کابل بردند، وقتی که شاه کابل از جریان من آگاه شد، مرا به شهر بلخ فرستاد و گزارش کار مرا به فرمانروای بلخ به نام {داود بن عباس بن ابی اسود} دادند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: زیباترین محصول حیاتــــ...

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی وقتی برای تعریف و شرح بعضی از کلمات، بدلیل وسعت  اون کلمه، عبارت ها و جمله ها کم میارن توی توصیفش، مثل اخلاص، بنظرم تعریف تئوریش اصلاً بدرد نمیخوره، به این معنی که با صرف فهمیدن و حفظ کردن معنی اون نمیشه اون رو پیاده سازی کرد، یعنی اینجا با تعریف کلمه نمی تونیم به عمل معنا ببخشیم، بلکه باید با عمل و کار درست به کلمه معنا ببخشیم.

‛‛دو صد گفته چون نیم کردار نیست

بعبارتی دکتر شهید مصطفی چمران تعریف دقیق کلمه اخلاص است.

 

شهادت دکتر چمران رو تسلیت عرض می کنم، واسه مناسبت اینروز بهتر دیدم قسمت هایی از کتاب بینش و نیایش شهید رو منتخب کنم تا اگه خوشتون اومد همین کتاب رو همراه 6 کتاب دیگه از آخر همین مطلب دانلود کنید.

بینش و نیایش؛

اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درون م را آرام کنم[...] چه زیباست؛ راز و نیازهای درویشی دل سوخته و نا امید در نیمه شب، فریاد خورشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ...

[...] جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید … آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد [...]خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم رابه باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .

خوش دارم هیچ کس را نشناسد، هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد، هیچ کس اشک ها ی سوزانم را در نیمه های شب نبیند، هیچ کس به من محبت نکند، هیچ کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته با شم، جز خدا به کسی پناه نبرم.[...]

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

او را مکه و منا می شناسد

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سالها هشام پسر عبدالملک (دهمین خلیفه عباسی) در مراسم حج شرکت کرد و مشغول طواف خانه خدا گردید وقتی که خواست حجرالاسود را لمس کند، به واسطه ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را دست بمالد. در آنجا منبری برایش گذاشتند، او بالای منبر نشست مردم شام اطرافش را گرفتند. هشام مشغول تماشای طواف کنندگان بود که ناگاه امام سجاد آمد در حالی که لباس احرام به تن داشت و زیباترین و خوش اندام و خوشبوترین مردم بود و اثر سجده در پیشاپیش به روشنی دیده می شد.

 

امام با کمال آرامش به طواف پرداخت و در هاله ای از عظمت و شکوه، به نزدیک حجرالاسود   رسید. مردم خود به خود به احترام حضرت راه باز کردند. امام به آسانی حجرالاسود را استلام کرد، هشام از دیدن عظمت حضرت و احترام مردم به امام سجاد خیلی ناراحت شد. مردی از اهالی شام رو به هشام کرد و گفت: این شخص کیست که چنین مورد احترام مردم است!؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

سقای ادب

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ق.ظ

تمثال حضرت ابوالفضل علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 از وقتیکه یادمون میاد حضرت عباس واسه ما شیعه ها یک الگو بود، همیشه از خدا می خواستیم از ادب و معرفت حضرت عباس روزیمون کنه، وقتی به حوادث کربلا و بخصوص واقعه آخرین آب آوردن حضرت عباس    فکر می کنم، بهت زده میشم شگفتا عجب مرام و معرفتی عجب کوه راسخی عجب دلاوری.

یه بنده خدایی حرف خوبی زد: « گفت وقتی حضرت ابوالفضل رسیدند کنار نهر، دلایل  زیادی وجود داشتن که می تونستد از آب میل کنند و بعد مشک رو پر کنند؛ اونچیزی که بنظر می رسه اول این بود که برای نفس تازه کردن و قوت گرفتن میشد آب بنوشند تا در مسیر برگشت رمقی داشته باشند، دوم اینکه می تونستند از آب بنوشند تا بعد از برگشت از آب مشک نخورند... . امّــا حضرت ابوالفضل ، تشنه ماندن را به خوردن آب ترجیح دادند و عشق را به صورت عملی معنا نموداند... .


آسمان پیش ِ نگاهِ تر ِ من میلرزد          تو زمین میخوری و پیکر ِ من میلرزد
  خبرت را بسوی خیمه هراسان بردند          خیمه از حالِ دلِ مضطر ِ من میلرزد
     دست من نیست کنار تو زمین می افتم          زانویم از غم آب آور ِ من می لرزد
         تیر در چشم تو چون خورد سپاهم آشفت          صفِ مژگان تو نَه ، لشکر ِ من میلرزد
             چون عطش شعله کِشد لرزه به تن می افتد          بین ِ گهواره علی اصغر ِ من میلرزد
                  بعدِ تو دستِ حرامی به حــرم باز شده          بی سبب نیست تن ِ دختر ِ من میلـرزد
                     دشمن از کشتن تو فکر جسارت کرده          رفتی و بی تو دل خــواهر ِ من میلـــرزد

 

تتمه: یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین؛ و در پهنه تاریخ ماند که آب هم شرمنده عباسشد.

میلاد ارباب

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما

میلاد امام حسین   و عیاد شعبانیه رو  تبریک می گم به محضر امام زمان عج و تمام شیعیان و محبین اهل بیت . دنبال یه مطلبم مناسب می گشتم که بازم مثه همیشه خود مولا دستم رو گرفت، مولا جان اگر شما نبودید ما همه گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

و عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ همه امام حسین را نشان دادند. عرب امام حسین را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعری حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است:

 

 تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: لَن تَرَانِی یا موسی!

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی

وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ

جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)

و چون موسى به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این کوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (که دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

بنظرم داستان مردمان قوم بنی اسرائیل خیلی عجیبه و عبرت های زیادی تو  داستانهای این قوم واسه کل انسان ها و اللخصوص واسه ما مسلمونا نهفته است، تو حدیثی از مولای علی خوندم که آینده ما و آنچه که بعداً واسمون پیش میاد توی قرآن هستش! بعبارت بهتر در حدیثی از حضرت فاطمه اومده؛ با خواندن قرآن دید و بصیرت ما به آینده بیشتر میشه و اتفاقات آینده رو با عقل و بصیرتمون می تونیم تشخیص بدیم.{نقل به مضمون}

 

اما داستان عبرت آنگیزی که در ادامه میاد داستان حضرت موسی و توقفش در کوه طور، برای دریافت الواح  مقدس توارات هستش که 70 نفر از بزرگان بنی اسرائیل هم قبل از شروع خلوت موسی با خدا، برای شندین صدای خداوند متعال با او راهی کوه طور شده بودند،تو ادامه  برای درک و تدبیر درست آیه از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

 

نکات آیه:

«دَکّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دکّا»، یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت.
«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است.

 

مثل لباسی که از یقه اش گرفتین و یهو ولش کنید! چطوری روی زمین می افته؟!

 

دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود که از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (که در آیه 155 همین سوره مى‏خوانیم)، و آن کافران غافل  بودند که هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدرکه الابصار» [253] ، بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانکه حضرت على فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان» [254]

امام صادق در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لاتُرى» [255] ، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهى قابل دیدن نیست.


در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست کرد؟ «أرنى أنظر الیک»، آیا موسى نمى‏دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

اینجا؛ در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: علم بهتر است یا ثروت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

          همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علیدر پاسخ گفت: « علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

 

♦  در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: « علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»

در ادامه مطلب پاسخ 6 سوال دیگر را مطالعه کنید... .

ناشنیدنی: کرامتی از امام رضا (علیه السلام)

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عصر حضرت امام رضا بود، (حسین بن عمر) می گوید: «من قبلا در مذهب واقفی بودم .» (یعنی معتقد بودم که امام کاظم زنده است و امام قائم  می باشد و بعد از او دیگر امامی نیست). در همان زمان به حضرت رضا رسیدم، قبلا پدرم از پدر بزرگوارشان هفت مسأله پرسیده بود که امام کاظم شش مسأله را جواب داده بود و به هفتمین مسأله جواب نداده بود!؟

 

من با خودم گفتم: (به خدا همان هفت مسأله را باید از حضرت رضا بپرسم، اگر پاسخ گفت، دلالت بر صدق امامتش می کند). من مسائل را از امام رضا پرسیدم، آن حضرت نیز جواب شش سؤال را همانند جواب پدرش بدون کم و کاست داد، ولی از جواب سؤال هفتم، خودداری کرد، (هفتمین سؤال این بود که) پدرم به پدر حضرت رضا گفته بود: «من در روز قیامت در پیشگاه خدا شکایت و احتجاج می کنم که تو می گویی (برادر بزرگت) عبدالله افطح امام نیست». آن حضرت دستش را بر گردنش نهاد و فرمود: «آری در قیامت در پیشگاه خدا در این مورد بر ضد من احتجاج کن، هر گناهی داشت آن را به گردن می گیرم.»

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: امام علی علیه السلام و مجوز عبور از صراط انبیاء عظام
آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله

 

در مورد اینکه پیامبر نیز به لزوم داشتن نامه عبور از صراط برای خود اشاره می کنند، باید گفت که این برتر بودن وجود مقدس امام علی بر وجود مقدس نبی مکرم اسلام نیست چرا که  آیه مباهله در این باب مقام مقدسشان نسبت به همدیگر را روشن می کند،  و لزوم داشتن نامه، گواه عظمت و حکمت ادامه نبوت حضرت محمّد است و لزوم ادامه راه پیامبر با امامت را نشان میدهد، اما اگر باز هضم اش سخت بود؟! حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت  را بخوانید، باز اگر سخت بود دنبال خطبه البیان حضرت بگردید، و برای هضم سریع و آسان، آیه مباهله (آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران) را با تفسیرش بخوانید.           

مطالب مرتبط:
ناشنیدنی (27): نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن؛

نا شنیدنی (14): بسم الله گفتن امام علی علیه السلام و دفع سم از غذای پیامبر

نا شنیدنی (2): اهل البیت علیهم السلام و توسل شیطان به ایشان!

وجیزه 1: مردی از پیامبر پرسید دین چیست؟ پیامبر خدا سه بار فرمود حسن الخلق. و این دینی است که خداوند رحمان در آن روزگاری را وعده داده است که آن را بر همه دین ها غلبه دهد،غلبه دین خدا روزی است که قائم آل محمد (عج) خواهد آمد و زمین را غرق در رحمت و محبت کند روزی که حرف آول و آخر در زمین اخلاق باشد.(کنزالاعمال)

وجیزه 2: این روزها غیر آدمیان تکفیری خون به دل امام زمان و امّت اسلامی  کرده اند، چشمان شان کور و گوششان کر باشد تا نبینند و نشوند عظمت برادر رسول خدا را... چرا که بشدت نا محرم اند به دین اسلام... .

ناشنیدنی: مولودی خجسته به دعای امام زمان عج

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به همه دوستان همراه پیکایل، پیشاپیش سالروز بزرگداشت شیخ صدوق رو تبریک می گم، مخصوصاً واسه رفیقی که مدتیه واسه مطالب پیکایل لطف می کنه و امتیاز منفی میزاره، درسته بار اول کمی تعجب کردم اما الان که فکر میکنم می بینم بدم نیست، احتمالاً امتیاز منفی به من، نیت و اخلاصمه، چون مطالب همه با سند و مدرک هستند. البته بشتر امتیاز منفی بدون توضیح هستش که تعجب داره حالا خوبه باز این فضای نقد و انتقاد رو باز میکنه من بیشتر خوشحال میشم تا این دوست عزیزم نظرم بزاره تا بتونیم از نظرات همدیگه استفاده کنیم و نکات منفی مطالب رو تغییر بدیم... .

 

و امّا برسیم به پسر بابا یا همون ابن بابویه

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، او  در حدود سال ۳۰۶ در شهر مقدس قم متولد شد. و در زمان غیبت صغرای امام زمان ارواحنا فداه زندگی میکرده است و تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است. گر چه لقب « ابن بابویه» بیشتر به فرزندش ابو جعفر محمد ( شیخ صدوق متوفی 381ق) گفته می شود ولی پدر و نیز فرزند دیگرش ابو عبداللّه حسین بدین لقب شهرت داشته اند و در کتابهای تراجم و نوشته های علم رجال، پدر و دو فرزندش به « ابن بابویه» معروف اند.

بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده اند. برخی این کلمه را منسوب به « بابُو» یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد می دانند. بنابراین « ابن بابویه» به معنای پسر بابا می شود و هم اکنون نیز در میان خانواده های ایرانی تعبیر « فرزند بابا» یا « پسر بابا» به فرزند مورد احترام و علاقه پدر بسیار شهرت دارد.{1}

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: پسرم، امام من است... .

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عجب روزهای است، ولادت مادرمان فاطمه زهرا ، روز مادر، روز معلّم و روز گرامیداشت شیخ صدوق، همگی کاممون رو شیرین کرده... مبارکتون باد.

هنگامی که مادر امیر المؤمنین (فاطمه بنت اسد) از دنیا رفت، حضرت علی در حالی که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود، محضر رسول خدا رسید. پیامبر پرسیدند: چرا اشک می ریزی؟ خداوند چشمانت را نگریاند! علی : مادرم از دنیا رفت. پیامبر : او مادر من هم بود و سپس گریه کرد.

پیراهن و عبای خود را به علیداد و فرمود: با اینها او را کفن کنید و به من اطلاع دهید! پس از فراغ از غسل و کفن حضرت را در جریان کار گذاشتند آنگاه به محل دفن حرکت دادند. رسول خدا  جنازه را تشییع کرد، قدمها را با آرامی برمی داشت و آرام بر زمین می گذاشت.

در نماز وی هفتاد تکبیر گفت. سپس داخل قبر شد و با دست مبارکش لحد قبر را درست کرد کمی در قبر دراز کشید و برخاست جنازه را در قبر گذاشت، خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول الله! فرمود: آنچه را خدا وعده داده بود درست دریافتی؟ پاسخ داد: بلی! خداوند شما را بهترین پاداش مرحمت کند. حضرت تلقینش را گفت از قبر بیرون آمد. خاک بر قبر ریختند. مردم که خواستند برگردند دیدند و شنیدند رسول خدا فرمود: پسرت! پسرت!

پس از پایان مراسم دفن پرسیدند: یا رسول الله! شما را دیدیم کارهایی کردی که قبلا با هیچکس چنین کاری نکرده بودی؟ لباس خود را به او کفن کردی با پای برهنه و آرام، آرام او را تشییع نمودی، با هفتاد تکبیر برایش نماز گزاردی در قبر وی خوابیدی و لحد را با دست خود درست کردی و فرمودی: پسرت! پسرت! پیامبر فرمودند: همه اینها دارای حکمت است.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: کودکی در مکتب وحی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن در هفت سالگی در مجلس رسول خدا شرکت می کرد، آیات قرآنی را می شنید و حفظ می کرد. وقتی محضر مادرش می آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می نمود. امیر المؤمنین به منزل که می آمد، فاطمه آیه تازه ای از قرآن را برای علیمی خواند.

            

امیر المؤمنین می فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبرنبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می گیرد و برایم می گوید: روزی علی در گوشه منزل پنهان شد امام حسن مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند.

 

اما زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید.

منبع: بحار الانوار جلد 43، ص345

وجیزه: جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین سیب را... فرقی که نمی کند سیب یا آدم؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.

ناشنیدنی: الهی بِمیرُم مادِر

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

shahid[picil.ir]
«عکس آرشیو»

بسم الله الرحمن الرحیم

با صدای انفجار خودم را در هوا معلق دیدم، وقتی به زمین افتادم بی هوش شدم. هنگامی که به هوش امدم حس کردم که قدم کوتاه شده است، نگاهی به سرتاپایم کردم. هر دو پایم قطع شده بود.دوباره بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در یکی از بیمارستان های شیراز دیدم. مدتی در آنجا بستری بودم. چند بار به اتاق عمل رفتم و هر بار چند سانتی از باقی مانده پایم را قطع می کردند. تا از پیشروی و عفونت جلوی گیری کنند.

 

آن زمان حال و هوای شهر رنگ دیگری داشت، همه جا صحبت از جبهه و جنگ بود. در هر کوی و برزن صدای رادیو به گوش می رسید. مساجد پر بود از مردمی که برای پیروزی رزمندگان دعا می کردند. از طرفی مردم دسته دسته، برای ملاقات مجروحین به بیمارستان می رفتند و از انها دلجویی می کردند.

 

یک روز که تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و بی حال روی تخت افتاده بودم. عده ای از خواهران برای عیادت وارد اتاق شدند و دور تا دور تختم حلقه زدند. عرق از سر و صورتم می ریخت، لبهایم خشک شده بود. نای حرف زدن نداشتم، دلم می خواست کسی یک قطره آب روی لبهای خشکیده ام می ریخت.

 

سرگروه خواهرانی که دور تختم حلقه زده بودند، یک خانم مسنی بود؛ کمی جلوتر آمد و مقابلم ایستاد و نگاهی به من انداخت، بعد با یک ژست خبرنگاری با لهجه قشنگ شیرازی گفت:

«پِسرم چی شده؟ چِطور زخمی شدی؟»

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

بسم الله الرحمن الرحیم

سی‌ام فرودین‌ماه (۱۹ آوریل) سالروز وقوع جنایت دولت آمریکا علیه متحصنین فرقه‌ی داوودی‌ها و سوزاندن بیش از هشتاد مرد و زن و کودک است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با اشاره به این حادثه، رفتار و گفتار متناقض دولت آمریکا درباره حقوق بشر را تشریح کردند.

دریافت حجم: 1.58 مگابایت

متن فایل صوتی؛

آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى‌ به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟

 

عراق را کى‌ زیر چکمه‌ى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا انسان واقعاً تعجب میکند  در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نا شنیدنی: حجاب، خاصیتش کم به چشم آمدن است

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

درب خانه فاطمه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

                     دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست
                                                                          همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیسـت
                     قطره اشک علـی تا به ته چـاه رسید
                                                                        چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

سلام، تو این مدت هر کاری کردم نتونستم روضه واضح تری بنویسم و مطالبی آشکارتری از مصائب بذارم، و به حد نهایت، جسارت ها یی که به اهل بیت شد بپردازم، چون واقعاًً دلم طاقت خواندن و تایپ کردن این حرف ها رو نداره و بهتر می دونم که با استعاره یا آمادگی این حوادث بیان بشه تا دل از این سنگ تر نشه، مطلب روایی عزیز رو در این مورد پسندیدم خدا خیرش بده، شما هم بخوانیدش {اینجا} 3 مطلب قبلی رو هم کلی این پا و آن پا کردم تا دلم رضایت داد. راستی این روزها چقدر دل مهدی فاطمه زهرا گرفته است... .

حجاب، پسندیده ترین عمل زن مسلمان؛

حضرت علیمی فرماید: در محضر رسول خدابودیم، فرمود: به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز برای یک زن مسلمان چیست؟ ما همگی از پاسخ عاجز ماندیم. سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم، قضیه را به فاطمهاطلاع دادم؛

زهرای مرضیهاظهار داشت: بهترین چیز برای یک زن مسلمان آن است که مردهای نامحرم را نبیند و مردهای اجنبی هم او را نبینند. آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم. پیغمبراز شنیدن جواب به قدری خوشحال شد که فرمودند:

ان فاطمه بضعۀ منی حقا؛  فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.

منبع: بحار الانوار28

پ.ن: با خودم فکر کردم چقدر دختران چادری در جامعه کم هستن. چیزی در درونم گفت که نه. آنها کم نیستند. بلکه این خاصیت چادر است که جلب توجه نمی کند و تو متوجه حضور آنها نمی شوی فکر که کردم دیدم راست می گوید. پس آفرین بر تو چادر که حجاب برتر هستی و همچون صدفی از مروارید وجود زن محافظت می کنی.

پ.ن2: نمی دانم چه شده؛ باید های های گریست اما دلم سنگ شده، شاید سنگ ها در نرم بودن دلترند.