پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

او را مکه و منا می شناسد

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سالها هشام پسر عبدالملک (دهمین خلیفه عباسی) در مراسم حج شرکت کرد و مشغول طواف خانه خدا گردید وقتی که خواست حجرالاسود را لمس کند، به واسطه ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را دست بمالد. در آنجا منبری برایش گذاشتند، او بالای منبر نشست مردم شام اطرافش را گرفتند. هشام مشغول تماشای طواف کنندگان بود که ناگاه امام سجاد آمد در حالی که لباس احرام به تن داشت و زیباترین و خوش اندام و خوشبوترین مردم بود و اثر سجده در پیشاپیش به روشنی دیده می شد.

 

امام با کمال آرامش به طواف پرداخت و در هاله ای از عظمت و شکوه، به نزدیک حجرالاسود   رسید. مردم خود به خود به احترام حضرت راه باز کردند. امام به آسانی حجرالاسود را استلام کرد، هشام از دیدن عظمت حضرت و احترام مردم به امام سجاد خیلی ناراحت شد. مردی از اهالی شام رو به هشام کرد و گفت: این شخص کیست که چنین مورد احترام مردم است!؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

سقای ادب

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ق.ظ

تمثال حضرت ابوالفضل علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 از وقتیکه یادمون میاد حضرت عباس واسه ما شیعه ها یک الگو بود، همیشه از خدا می خواستیم از ادب و معرفت حضرت عباس روزیمون کنه، وقتی به حوادث کربلا و بخصوص واقعه آخرین آب آوردن حضرت عباس    فکر می کنم، بهت زده میشم شگفتا عجب مرام و معرفتی عجب کوه راسخی عجب دلاوری.

یه بنده خدایی حرف خوبی زد: « گفت وقتی حضرت ابوالفضل رسیدند کنار نهر، دلایل  زیادی وجود داشتن که می تونستد از آب میل کنند و بعد مشک رو پر کنند؛ اونچیزی که بنظر می رسه اول این بود که برای نفس تازه کردن و قوت گرفتن میشد آب بنوشند تا در مسیر برگشت رمقی داشته باشند، دوم اینکه می تونستند از آب بنوشند تا بعد از برگشت از آب مشک نخورند... . امّــا حضرت ابوالفضل ، تشنه ماندن را به خوردن آب ترجیح دادند و عشق را به صورت عملی معنا نموداند... .


آسمان پیش ِ نگاهِ تر ِ من میلرزد          تو زمین میخوری و پیکر ِ من میلرزد
  خبرت را بسوی خیمه هراسان بردند          خیمه از حالِ دلِ مضطر ِ من میلرزد
     دست من نیست کنار تو زمین می افتم          زانویم از غم آب آور ِ من می لرزد
         تیر در چشم تو چون خورد سپاهم آشفت          صفِ مژگان تو نَه ، لشکر ِ من میلرزد
             چون عطش شعله کِشد لرزه به تن می افتد          بین ِ گهواره علی اصغر ِ من میلرزد
                  بعدِ تو دستِ حرامی به حــرم باز شده          بی سبب نیست تن ِ دختر ِ من میلـرزد
                     دشمن از کشتن تو فکر جسارت کرده          رفتی و بی تو دل خــواهر ِ من میلـــرزد

 

تتمه: یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین؛ و در پهنه تاریخ ماند که آب هم شرمنده عباسشد.

آسیستانت! پرفسور و دکتر، بالاخره کدامش؟!

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ

انتخابات شورای شهر

بسم الله الرحمن الرحیم

تتمه: این روزها که ستادها همه شده ستاد های مردمی! {بالاخره آقایان نامزد هم از مردم هستند} القاب کم می آید در ستایش آنها... . وقعاً این القاب چقدر در تبلیغات مهم است؟! بماند کارت استخر و بلیط ناهار و شام و صرف میوه... . شنیدم ستاد دو نامزد که خواهر و برادر هستند اعلان ها و پوستر های یکدیگر را پاره می کنند و عکس روی عکس همدیگر می چسبانند!؟ سیاست و قدرت عقیم است به این میگن!

میلاد ارباب

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما

میلاد امام حسین   و عیاد شعبانیه رو  تبریک می گم به محضر امام زمان عج و تمام شیعیان و محبین اهل بیت . دنبال یه مطلبم مناسب می گشتم که بازم مثه همیشه خود مولا دستم رو گرفت، مولا جان اگر شما نبودید ما همه گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

و عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ همه امام حسین را نشان دادند. عرب امام حسین را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعری حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است:

 

 تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی: خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید.

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ق.ظ

حجاب

بسم الله الرحمن الرحیم

حدود 20 سالی بیشتر نداشت .شاید اگر بگویم دستمال سر از نوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید! از آن دخترهایی بود که بقول بعضی می گویند: اخرشه! قبل ازماه رمضان بود. وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد مقنعه سر کرد هرچند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا ،مقنعه امروزش کجا!؟

 

 داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !  بدون مقدمه وب دون اینکه من سوالی کنم شروع کرد:  ((حاج آقا امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!))  هنوز از تعجب پوشش جدیدیش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد. گفتم:  ((مگه چی شده؟!))  درحالی که با انرژی زیادمی خواست حرف بزند گفت:‌  ((حاج اقا! امروز وقتی سوار اتوبوس واحد شدم همین که خواستم برم و روی صندلی بنشینم یک دختر حدود 24 ساله ،محجبه، بامانتویی بسیار شیک، چادری اتو کشیده و بسیار مرتب با یک حجاب کامل و بسیار تمیز و شیک ،نگاهی به من کرد وبا لبخند محبت آمیزیش رو به من گفت:  ((خانم خوب بیا کنار من بنشین. )) 

 

با اینکه از تیپ مذهبی اش خوشم نمی آمد بدون هیچ حرفی رفتم کنارش بنشینم. هنوز درست و حسابی ننشسته بودم که مرا در لبخند محبت آمیزش غرق کرد و گفت :  ((من دانشجوی دانشگاه اصفهان هستم شما چیکار می کنی؟ ...))  با او گرم صحبت شدم بعد از مقداری صحبت آنچنان با من با محبت برخورد کرد که انگار سالها بود که او را می شناختم! و سالها بود که دوستش داشتم!

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: لَن تَرَانِی یا موسی!

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی

وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ

جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (اعراف/143)

و چون موسى به میقات و وعده‏گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این کوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (که دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

بنظرم داستان مردمان قوم بنی اسرائیل خیلی عجیبه و عبرت های زیادی تو  داستانهای این قوم واسه کل انسان ها و اللخصوص واسه ما مسلمونا نهفته است، تو حدیثی از مولای علی خوندم که آینده ما و آنچه که بعداً واسمون پیش میاد توی قرآن هستش! بعبارت بهتر در حدیثی از حضرت فاطمه اومده؛ با خواندن قرآن دید و بصیرت ما به آینده بیشتر میشه و اتفاقات آینده رو با عقل و بصیرتمون می تونیم تشخیص بدیم.{نقل به مضمون}

 

اما داستان عبرت آنگیزی که در ادامه میاد داستان حضرت موسی و توقفش در کوه طور، برای دریافت الواح  مقدس توارات هستش که 70 نفر از بزرگان بنی اسرائیل هم قبل از شروع خلوت موسی با خدا، برای شندین صدای خداوند متعال با او راهی کوه طور شده بودند،تو ادامه  برای درک و تدبیر درست آیه از تفیسر نور حجت السلام قرائتی حفظه الله استفاده شده و ابتدا نکات و بدنبال اون پیام های آیه و احادیث مرتبط رو با هم می خونیم:

 

نکات آیه:

«دَکّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دکّا»، یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت.
«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است.

 

مثل لباسی که از یقه اش گرفتین و یهو ولش کنید! چطوری روی زمین می افته؟!

 

دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود که از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (که در آیه 155 همین سوره مى‏خوانیم)، و آن کافران غافل  بودند که هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدرکه الابصار» [253] ، بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانکه حضرت على فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان» [254]

امام صادق در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لاتُرى» [255] ، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهى قابل دیدن نیست.


در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست کرد؟ «أرنى أنظر الیک»، آیا موسى نمى‏دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

اینجا؛ در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: علم بهتر است یا ثروت

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

          همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علیدر پاسخ گفت: « علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

 

♦  در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.


در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

 

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: « علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.»

در ادامه مطلب پاسخ 6 سوال دیگر را مطالعه کنید... .

نادیدنی: بزرگترین فرش سنگی جهان؛ میدان ایپک

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۲۲ ب.ظ


{این سنگ فرش در چهار راه شهید بهشتی شهر تبریز قرار دارد.}

وجیزه 1: میلاد با سعادت امام جوادالائمهرا به شما تبریک می گم؛ اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى امام جواد الائمه علیه السلام

وجیزه 2: همینطور سالروز رحلت حضرت آیت الله بهجت ره رو تسلیت عرض می کنم؛ ایشان برای توجه به مقام خضوع و خشوع در نماز حرف زیبایی فرمودند: ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم.

نادیدنی: نگاه اجمالی به آنـــــانی که آمدند.

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۵۸ ق.ظ


{برای دریافت سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید}

وجیزه: خدایا... . گروهی با یاد تو نان می خورند... و گروهی با نام تو! مرا از اهل یاد قرار بده.... .

ناشنیدنی: کرامتی از امام رضا (علیه السلام)

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عصر حضرت امام رضا بود، (حسین بن عمر) می گوید: «من قبلا در مذهب واقفی بودم .» (یعنی معتقد بودم که امام کاظم زنده است و امام قائم  می باشد و بعد از او دیگر امامی نیست). در همان زمان به حضرت رضا رسیدم، قبلا پدرم از پدر بزرگوارشان هفت مسأله پرسیده بود که امام کاظم شش مسأله را جواب داده بود و به هفتمین مسأله جواب نداده بود!؟

 

من با خودم گفتم: (به خدا همان هفت مسأله را باید از حضرت رضا بپرسم، اگر پاسخ گفت، دلالت بر صدق امامتش می کند). من مسائل را از امام رضا پرسیدم، آن حضرت نیز جواب شش سؤال را همانند جواب پدرش بدون کم و کاست داد، ولی از جواب سؤال هفتم، خودداری کرد، (هفتمین سؤال این بود که) پدرم به پدر حضرت رضا گفته بود: «من در روز قیامت در پیشگاه خدا شکایت و احتجاج می کنم که تو می گویی (برادر بزرگت) عبدالله افطح امام نیست». آن حضرت دستش را بر گردنش نهاد و فرمود: «آری در قیامت در پیشگاه خدا در این مورد بر ضد من احتجاج کن، هر گناهی داشت آن را به گردن می گیرم.»

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

کرسی آزاد اندیشی ؛ اگر هاشمی و مشایی تایید صلاحیت شوند!

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه دوستان، تو این روزها حرف های زیادی واسه گفتن دارم اما مشغله های زیادی سرم رو گرم کردن و تغییر زمان امتحانات و پروژه های درسی امانم رو بریدند اما خُب، هر از گاهی از فلک، زمان می دزدم و پیکایل رو بروز می کنم، تو این دم انتخاباتی تا جایی که تونستم تعدادی از مطالبی رو که به نظرم مهم و بصیرت افزا می رسید تو پست ثابت؛حماسه سیاسی منتشر کردم،  هدفم این بود که تا حد امکان و توانم به عنوان یک افسر جنگ نرم، اوضاع رو تحلیل کنم و آگاهی و بصیرت رو به اشتراک بزارم و مشترک نظرات شما بشم.

 

القصه؛ هدف از این کرسی آزاد اندیشی، تحلیل دو حالت متفاوت و بررسی فرصت ها و آسیب های اونه که امکان رخ دادن اونها هست؛ اولین حالت؛  تایید صلاحیت همزمان آقای هاشمی رفسنجانی و اسفندیار مشایی است! و حالت دوم عدم صلاحیت این دو نفر هستش... . البته حالت صلاحیت یک نفر از اینها هم وجود داره اما بعید تر از 2 حالت اول است، هدف اینکه اینجا به فرصت ها و آسیب های این دو حالت بپردازیم و شرایط آینده رو تحلیل کنیم و آماده هرگونه شرایطی باشیم... .

 

فقط قبل از شروع به بحث و شرکت در اون دوباره یاد آوری میشم که هدف پرداختن به فرصت ها و آسیب هاست و نظراتی که اینجا ارائه میشه باید در کمال انصاف، احترام به یکدیگر و بدون توهین به کسی باشه، بعضی از دوستان آمدند نظر گذاشتند و بدون آنکه از چارچوب و هدف موضوع اطلاع کافی پیدا کنند شروع به  اعتراض کرده اند! اعتراض در کرسی آزاد اندیشی چیزی بدیهی است من تشکر هم مکینم از اعتراضشان، اما خوب بهتر است مطلب را بفهمیم بعد اعتراض هم اگر داریم، یک اعتراض بدون عیب و نقص و محکمی داشته باشیم.

 

دقت کنید ما اینجا در مورد کسی نتیجه گیری نکرده ایم بلکه نتیجه و شرایط دو حالت مختلف را بررسی کرده و خواستیم در هر حالت آمادگی بصیرتی پیدا کنیم، یعنی سنجش جوانب کار، نگوییم بعداً اِ اِ اِ چرا اینطور شد، بفکرمان هم نمی رسید عجــــب... .!! که این چاره کار نخواهد بود، شاید هم این حالات رخ ندهد امّا با سنجیدن جوانب کار محکم کاری است که عیب نخواهد کرد... .

 

و امّا پیکایل هم متعهد میشه امانت داری رو رعایت کنه و امین شما باشه... .

 

وجیزه پیکایل در این مورد برای شروع کرسی:

در صورتی که هاشمی و مشایی رد صلاحیت یا تایید صلاحیت شوند، چندین نکته به طور مجزا قابل ذکر است: 

ابتدا رد صلاحیت هاشمی است: که با توجه به سخنان وزرا دولت و افرادی که با ایشان چه در زمان قبل از انقلاب، چه در زمان بعد از انقلاب و دولت سازندگی و چه اکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، زده می شود این امر دور از انتظار بنظر نمی رسد البته سن و سال ایشان نیز مزید بر علت شده،  اما نکته ای که قابل ذکر است، این است که با رد صلاحیت ایشان دقیقاً این فکر به ذهن خطور می کند، که بنابراین  ایشان صلاحیت ریاست بر مجمع را نیز  ندارند...!

شاید در همین حین حرف حضرت آقا بنظرتان برسد و بگویید رد صلاحیت یک نفر برای ریاست جمهوری و مجلس نشانگر این نیست که آن فرد صلاحیت خدمت در هیچ جای نظام را ندارد و آن فرد می تواند در جایی دیگر به خدمت خود ادامه دهد...

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

نادیدنی: این کجا و آن کجا...

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ

سلام؛این صحنه رو تو درّه کوی عون ابن علی (علیه السلام) که دیدم یاد لحظه ای افتادم که کره ای ها تو باشگاه آزادی بعد از اتمام بازی، زباله هایی که طرفداران ایرانی رو سکوه ها رها کرده بودن رو داشتن جمع می کردن...!!
 

واقعاً مایع تاسف بود، القصه جمعه چند هفته پیش که رفته بودیم کوه،  کنار یک چشمه آب وایسادیم تا آب واسه درست کردن چای ورداریم که با این صحنه مواجه شدم، درختی که داره از وسط جدا میشه و باد های سنگینی که تو درّه وجود داره امون این درخت رو بریده بود.

 

یکی از کوهنورد ها، با یک سیم مفتولی درخت رو از بالا بسته تا درخت از هم جدا نشه اما وسط این درخت تو اون شیاری که ایجاد شده یک نفر دیگه اونجا رو بعنوان زباله دونی پسندیده! و زباله هاش رو اونجا رها کرده...!

در ادامه مطلب، عکس بعدی رو تماشا کنید...

ناشنیدنی: امام علی علیه السلام و مجوز عبور از صراط انبیاء عظام
آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله

 

در مورد اینکه پیامبر نیز به لزوم داشتن نامه عبور از صراط برای خود اشاره می کنند، باید گفت که این برتر بودن وجود مقدس امام علی بر وجود مقدس نبی مکرم اسلام نیست چرا که  آیه مباهله در این باب مقام مقدسشان نسبت به همدیگر را روشن می کند،  و لزوم داشتن نامه، گواه عظمت و حکمت ادامه نبوت حضرت محمّد است و لزوم ادامه راه پیامبر با امامت را نشان میدهد، اما اگر باز هضم اش سخت بود؟! حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت  را بخوانید، باز اگر سخت بود دنبال خطبه البیان حضرت بگردید، و برای هضم سریع و آسان، آیه مباهله (آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران) را با تفسیرش بخوانید.           

مطالب مرتبط:
ناشنیدنی (27): نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن؛

نا شنیدنی (14): بسم الله گفتن امام علی علیه السلام و دفع سم از غذای پیامبر

نا شنیدنی (2): اهل البیت علیهم السلام و توسل شیطان به ایشان!

وجیزه 1: مردی از پیامبر پرسید دین چیست؟ پیامبر خدا سه بار فرمود حسن الخلق. و این دینی است که خداوند رحمان در آن روزگاری را وعده داده است که آن را بر همه دین ها غلبه دهد،غلبه دین خدا روزی است که قائم آل محمد (عج) خواهد آمد و زمین را غرق در رحمت و محبت کند روزی که حرف آول و آخر در زمین اخلاق باشد.(کنزالاعمال)

وجیزه 2: این روزها غیر آدمیان تکفیری خون به دل امام زمان و امّت اسلامی  کرده اند، چشمان شان کور و گوششان کر باشد تا نبینند و نشوند عظمت برادر رسول خدا را... چرا که بشدت نا محرم اند به دین اسلام... .

ناشنیدنی: مولودی خجسته به دعای امام زمان عج

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به همه دوستان همراه پیکایل، پیشاپیش سالروز بزرگداشت شیخ صدوق رو تبریک می گم، مخصوصاً واسه رفیقی که مدتیه واسه مطالب پیکایل لطف می کنه و امتیاز منفی میزاره، درسته بار اول کمی تعجب کردم اما الان که فکر میکنم می بینم بدم نیست، احتمالاً امتیاز منفی به من، نیت و اخلاصمه، چون مطالب همه با سند و مدرک هستند. البته بشتر امتیاز منفی بدون توضیح هستش که تعجب داره حالا خوبه باز این فضای نقد و انتقاد رو باز میکنه من بیشتر خوشحال میشم تا این دوست عزیزم نظرم بزاره تا بتونیم از نظرات همدیگه استفاده کنیم و نکات منفی مطالب رو تغییر بدیم... .

 

و امّا برسیم به پسر بابا یا همون ابن بابویه

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، او  در حدود سال ۳۰۶ در شهر مقدس قم متولد شد. و در زمان غیبت صغرای امام زمان ارواحنا فداه زندگی میکرده است و تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است. گر چه لقب « ابن بابویه» بیشتر به فرزندش ابو جعفر محمد ( شیخ صدوق متوفی 381ق) گفته می شود ولی پدر و نیز فرزند دیگرش ابو عبداللّه حسین بدین لقب شهرت داشته اند و در کتابهای تراجم و نوشته های علم رجال، پدر و دو فرزندش به « ابن بابویه» معروف اند.

بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده اند. برخی این کلمه را منسوب به « بابُو» یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد می دانند. بنابراین « ابن بابویه» به معنای پسر بابا می شود و هم اکنون نیز در میان خانواده های ایرانی تعبیر « فرزند بابا» یا « پسر بابا» به فرزند مورد احترام و علاقه پدر بسیار شهرت دارد.{1}

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: پسرم، امام من است... .

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عجب روزهای است، ولادت مادرمان فاطمه زهرا ، روز مادر، روز معلّم و روز گرامیداشت شیخ صدوق، همگی کاممون رو شیرین کرده... مبارکتون باد.

هنگامی که مادر امیر المؤمنین (فاطمه بنت اسد) از دنیا رفت، حضرت علی در حالی که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود، محضر رسول خدا رسید. پیامبر پرسیدند: چرا اشک می ریزی؟ خداوند چشمانت را نگریاند! علی : مادرم از دنیا رفت. پیامبر : او مادر من هم بود و سپس گریه کرد.

پیراهن و عبای خود را به علیداد و فرمود: با اینها او را کفن کنید و به من اطلاع دهید! پس از فراغ از غسل و کفن حضرت را در جریان کار گذاشتند آنگاه به محل دفن حرکت دادند. رسول خدا  جنازه را تشییع کرد، قدمها را با آرامی برمی داشت و آرام بر زمین می گذاشت.

در نماز وی هفتاد تکبیر گفت. سپس داخل قبر شد و با دست مبارکش لحد قبر را درست کرد کمی در قبر دراز کشید و برخاست جنازه را در قبر گذاشت، خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول الله! فرمود: آنچه را خدا وعده داده بود درست دریافتی؟ پاسخ داد: بلی! خداوند شما را بهترین پاداش مرحمت کند. حضرت تلقینش را گفت از قبر بیرون آمد. خاک بر قبر ریختند. مردم که خواستند برگردند دیدند و شنیدند رسول خدا فرمود: پسرت! پسرت!

پس از پایان مراسم دفن پرسیدند: یا رسول الله! شما را دیدیم کارهایی کردی که قبلا با هیچکس چنین کاری نکرده بودی؟ لباس خود را به او کفن کردی با پای برهنه و آرام، آرام او را تشییع نمودی، با هفتاد تکبیر برایش نماز گزاردی در قبر وی خوابیدی و لحد را با دست خود درست کردی و فرمودی: پسرت! پسرت! پیامبر فرمودند: همه اینها دارای حکمت است.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

نادیدنی: پیشگیری از سرطان و فتنه... .

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وجیزه1: خطر و فتنه در انتخابات پیش رو کفه ای از یک ترازو  است که هرچقدر کفه دیگر ترازو که بصیرت و پیروی سلمان وار از رهبری است، سنگین تر باشد، همان قدر احتمال ایجاد آشوب و فتنه نیز ضعیف تر خواهد شد.

در فتنه 88 دشمن با یک سری از گروه ها در صدد پیروزی و تصاحب قدرت بود امّا با رهبری حکیمانه امام خامنه ای (مد ظله العالی) و هوشیاری و بصیرت مردم شکست خورد، امّا در انتخابات پیشرو هم دشمن است و هم آن افراد خود باخته و موردی که اضافه بر چهره های فتنه 88 است، گروه انحرافی است که متاسفانه بخش هایی از قدرت را نیز در دست دارند به همین جهت اگر در صورت رد صلاحیت و یا عدم پیروزی بخواهند فتنه ای بپا کنند، اوضاع کاری تر و سخت تر خواهد بود.

چرا که دشمن و اپوزیسون خارجی و داخلی نیز همزمان با گروه انحرافی به کارشکنی و دشمنی خود ادامه خواهند داد، و در این میان باید توجه داشت که خدای نکرده ما نیز بخشی از پازل دشمن را کامل نکنیم و این با افزایش بصیرت و پیروی از رهبری امکان پذیر است.

هدف فقط شبیه سازی اوضاع است و گوشزد کردن پیروی از رهبری در عمل، تا به امید خدا بتوانیم بستر حماسه سیاسی را آماده کنیم و هرگونه  فتنه را در شروع خفه کنیم، در ارائه نظر و حرف زدن هم در مورد اشخاص باید توجه کرد نباید جلوتر از رهبری حرکت کرد. باید عمار باشیم برای او... .

وجیزه 2: شاید ربط عکس به وجیزه اول، در خاصیت پیشگری از سرطان آناناس وخاصیت پیشگیری از آشوب و فتنه وجیزه اول باشد.

ناشنیدنی: کودکی در مکتب وحی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن در هفت سالگی در مجلس رسول خدا شرکت می کرد، آیات قرآنی را می شنید و حفظ می کرد. وقتی محضر مادرش می آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می نمود. امیر المؤمنین به منزل که می آمد، فاطمه آیه تازه ای از قرآن را برای علیمی خواند.

            

امیر المؤمنین می فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبرنبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می گیرد و برایم می گوید: روزی علی در گوشه منزل پنهان شد امام حسن مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند.

 

اما زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید.

منبع: بحار الانوار جلد 43، ص345

وجیزه: جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین سیب را... فرقی که نمی کند سیب یا آدم؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.

ناشنیدنی: الهی بِمیرُم مادِر

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

shahid[picil.ir]
«عکس آرشیو»

بسم الله الرحمن الرحیم

با صدای انفجار خودم را در هوا معلق دیدم، وقتی به زمین افتادم بی هوش شدم. هنگامی که به هوش امدم حس کردم که قدم کوتاه شده است، نگاهی به سرتاپایم کردم. هر دو پایم قطع شده بود.دوباره بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در یکی از بیمارستان های شیراز دیدم. مدتی در آنجا بستری بودم. چند بار به اتاق عمل رفتم و هر بار چند سانتی از باقی مانده پایم را قطع می کردند. تا از پیشروی و عفونت جلوی گیری کنند.

 

آن زمان حال و هوای شهر رنگ دیگری داشت، همه جا صحبت از جبهه و جنگ بود. در هر کوی و برزن صدای رادیو به گوش می رسید. مساجد پر بود از مردمی که برای پیروزی رزمندگان دعا می کردند. از طرفی مردم دسته دسته، برای ملاقات مجروحین به بیمارستان می رفتند و از انها دلجویی می کردند.

 

یک روز که تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و بی حال روی تخت افتاده بودم. عده ای از خواهران برای عیادت وارد اتاق شدند و دور تا دور تختم حلقه زدند. عرق از سر و صورتم می ریخت، لبهایم خشک شده بود. نای حرف زدن نداشتم، دلم می خواست کسی یک قطره آب روی لبهای خشکیده ام می ریخت.

 

سرگروه خواهرانی که دور تختم حلقه زده بودند، یک خانم مسنی بود؛ کمی جلوتر آمد و مقابلم ایستاد و نگاهی به من انداخت، بعد با یک ژست خبرنگاری با لهجه قشنگ شیرازی گفت:

«پِسرم چی شده؟ چِطور زخمی شدی؟»

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نادیدنی : بدون شرح

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ


{بدون شرحـــــ}

پ.ن: خدایا آسمانت چه مزه ایست... ما که زمین خورده ایم...

بسم الله الرحمن الرحیم

سی‌ام فرودین‌ماه (۱۹ آوریل) سالروز وقوع جنایت دولت آمریکا علیه متحصنین فرقه‌ی داوودی‌ها و سوزاندن بیش از هشتاد مرد و زن و کودک است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با اشاره به این حادثه، رفتار و گفتار متناقض دولت آمریکا درباره حقوق بشر را تشریح کردند.

دریافت حجم: 1.58 مگابایت

متن فایل صوتی؛

آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى‌ به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟

 

عراق را کى‌ زیر چکمه‌ى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا انسان واقعاً تعجب میکند  در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...