پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۶۴ مطلب با موضوع «پیامبـران و امامـان» ثبت شده است

ناشنیدنی(29): راز احترام پیامبر به خواهرشان...!

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

رسول خدا صل الله علیه و آله والسلمخواهر رضاعی (شیری) داشتند که روزی خدمت حضرت آمد، پیامبر چون او را دید شادمان شد و عبای خود را برای او به زمین پهن کرد و او را روی آن نشانید، سپس به او رو کرد، با گرمی و لبخند با وی به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت. اتفاقا همان روز برادر رضاعی اش نیز آمد. ولی پیغمبرصل الله علیه و آله والسلمبا او مثل خواهرش رفتار نکرد.

شخصی پرسید: یا رسول اللهصل الله علیه و آله والسلمچرا به خواهر بیشتر از برادر احترام نمودید؟ با این که او مرد بود. (یعنی او سزاوار به احترام بیشتر بود). حضرت فرمود: چون خواهرم نسبت به پدر و مادرش بهتر از برادر خدمت می کند. بدین جهت به خواهرم بیشتر از برادر محبت کردم.

بفرمایید حدیث:

حضرت علیفرمودند: ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.

نا شنیدنی(28): قطره های اشک علی علیه السلام

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روایت شده در بحارالانوار؛ یکی از اصحاب علیبنام (حبه عرنی) می گوید: شبی من با (نوف) در صحن حیاط دار العمارة کوفه خوابیده بودیم، اواخر شب بود ناگاه دیدیم علیآهسته از داخل عمارت بیرون آمد وحشت فوق العاده او را فرا گرفته، قادر نیست توازن خود را حفظ کند، دست خود را به دیوار نهاده مانند افراد واله و حیران به آسمان نگاه می کند و این آیات را تلاوت می کند:

هر آینه در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز ، خردمندان راعبرتهاست(190)آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته ، یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند : ای پروردگار ما ، این جهان را به بیهوده نیافریده ای ، تو منزهی ، ما را از عذاب آتش بازدار(191)ای پروردگار ما ، هر کس را که به آتش افکنی رسوایش کرده ای و ظالمان را، هیچ یاوری نیست(192)ای پروردگار ما ، شنیدیم که منادیی به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم پس ، ای پروردگار ما ، گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را از ما بزدای و ما را با نیکان بمیران(193)ای پروردگار ما ، عطا کن به ما آنچه را که به زبان پیامبرانت به ما وعده داده ای و ما را در روز قیامت رسوا مکن که تو وعده خویش خلاف نمی کنی(194)
{آیات شریفه 190 تا 194 سوره مبارکه آل عمران}

حبه عرنی می گوید: علیمکرر ای آیات را زمزمه می کرد و آنچنان دل باخته این زیبایی ها و آفریننده این همه عظمت گردیده بود و چنان از خود بی خود شده بود که گویی هوش از سرش پریده است. حبه و نوف، هر دو در بستر خویش آرمیده و این منظره حیرت انگیز را نظاره می کردند. تا علیکم کم به خوابگاه حبه نزدیک شد و فرموند: حبه! خوابی یا بیدار؟

ادامه مطلب؛

ناشنیدنی (27): ضجه شیطانـــ....

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۶ ب.ظ

{عکس:در محضر خدا}رسول اکرمصل الله علیه و آله والسلمفرمودند: هنگامی که خداوند از بنده اش راضی شد به عزرائیل می فرماید: از جانب من نزد فلانی برو و روح او را برایم بیاور، آنچه که از اعمال نیک انجام داده است، کافی است. من او را امتحان نمودم و او را در جایگاه ارجمندی که مورد علاقه من است ، یافتم.

عزرائیل همراه پانصد فرشته که با آنها شاخه های گل و  دسته های ریشه دار گل زعفران است از بارگاه الهی به زمین نزول می کنند و نزد آن بنده صالح می آیند و هر کدام از آن فرشتگان از او به چیزی بشارت می دهند که دیگری به چیز دیگر بشارت می دهد.
 

در آن هنگام فرشتگان با شاخه های گل و دسته های زعفران که در دست دارند برای خروج روحش، از دو طرف و در دو صف طولانی می ایستند، تا با چنین جلال و شکوه، از روح آن بنده ی صالح خداوند استقبال کنند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

حضرت موسی علیه السلام
 
در قوم بنی اسرائیل کافری بود که مدت های مدیدی در کفر و زندقه(الحاد و بی دینی) گذرانید. روزی حضرت موسیعلیه السلامبرای مناجات با خدای به کوه طور می رفت، آن کافر حضرت را در راه رفتن ملاقات نمود و به ضحرت موسیعلیه السلامعرض کرد: قصد رفتن به کجــا را داری؟حضرت فرمود: اراده ی مناجات با خدای سبحان را دارم. کافر عرض کرد: من برای خدایت پیغامی دارم.آن را به خدای خود بازگو.
 
حضرت موسیعلیه السلام با روی گشاده قبول کرد!  کافر عرض کرد: ای موسی! به خدای خودت بگو مرا از خدایی تو ننگ و عار می آید و اگر تو روزی دهنده ی من هستی مرا به روزی تو احتیاج و درکار نیست! حضرت موسیعلیه السلاماز گفته او پریشان و متغییر الحال شده و به جانب کوه طور حرکت کرد...
 
و بعد از مناجات با قاضی الحاجات شرم داشت که آن کلمات را که آن کافر گفته بود در محضر خدا بیان کند. پس از جانب خداوند، خطاب رسید ای موسی چرا پیغام بنده ی مرا نرساندی؟ آن بنده ای که با ما بیگانگی می نماید و از خدایی ما روی گردان است؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

ناشنیدنی (25): بنده شیطانــــ و لبیک او...!

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۲ ب.ظ

شیطان؛ راهنمای وادی جهنم
 

در یکی از روستاهای اصفهان، مردی در حال مرگ بود. او را رو به قبله گذاشتند تا آماده مرگ شود، از قضای ربانی در آن روستا عالم زاهدی بود پیش او رفتند و از او خواستند که بر بالین آن مرد بیاید و شهادتین را به او تلقین کند و او نیز چینین کرد و بر بالین فرد محتضر خاضر شد؛

آن عالم زاهد می گوید من بر بالین محتضر رفتم و شهادتین را به او تلقین کردم و به او گفتم: بگو "لااله الا الله" او هم گفت لا اله الا الله...! در این هنگام ناگهان از گوشه ای اتاق صدای کسی را شنیدم  که گفت: بنده من راست می گوید! با تعجب به محتضر گفتم: بگو، یا الله او گفت. دوباره صدای آن شخص را شنیدم که گفت: لبیک ای بنده من! من از این وضع بسیار نگران شده و در وجودم احساس ناراحتی می کردم و با تعجب سوال کردم:

تو کیستی که این محتضر که یا الله می گوید تو در جوابش لبیک می گویی؟! گفت من خدایش هستم و او بنده خاص من است و ساالها  از من اطاعت و فرمانبرداری کرده و یک عمر غلام حلقه به گوش من بوده است. پرسیدم مگر تو کیسی؟

گفت من شیطان هستم...!

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ﴿۳﴾سوره مبارکه حج و برخى از مردم در باره خدا بدون هیچ علمى مجادله مى‏کنند و از هر شیطان سرکشى پیروى مى‏نمایند.

وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً

فَهُوَ لَهُ قَرین‏(36) سوره مبارکه زخرف

 و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او

شیطانى مى‏گماریم تا براى وى دمسازى باشد.

 

 

این کلیپ زیبا از مجموعه سخنان استاد رائفی پور هست که در مورد نام حضرت علیعلیه السلامدر قرآن صحبت کرده اند امیدوارم مورد توجه شما دوستان عزیز قرار بگیره؛ در ضمن اگر از برادران عزیز اهل سنت هستید و به بدنبال راه های حقیقت هستید وعده حتمی خدا حتماً در مورد شما محقق خواهد شد، چرا که خداوند خود اینگونه وعده داده است:

سوره عنکبوت، آیه 69
قال الله تعالی: الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا…
و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند ، قطعا به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد.
 
چرا که خداوند هدایت انسان ها را حقی واجب بر خود مقرر نموده و کافیست نظر خدا را به خود جلب نماییم؛
خداوند براى سفرهاى دریایى و صحرایى که در طول مدت زندگی انسان‏ها به ندرت پیش مى‏ آید، راهنما قرار داده است، آیا مى‏توان پذیرفت که براى حرکت دائمى انسان‏ها و گم نشدنشان در مسیر حق، راهنما قرار نداده باشد؟ و این بیانگر لزوم رسالت و امامت براى هدایت بشر می ‏باشد. {برگرفته از آیه 97 سوره انعام}
 
در ادامه 3 کتاب و مناظره زیبا و جالب از مجموعه مناظره اهل سنت و تشیع رو می خوام براتون بزارم اما بنظرم قبل از شروع این بحث با خدا نجوای 1 دقیقه ای داشته باشید با این مضمون که خدایا من حرف طرف مقابلم را خواهم خواند اگر حق است حقانیتش را به وضوح برایم آشکار ساز و در این هنگام وسوسه های شیطان را در من بی اثر کن تا در قیامت، حجت بین من و تو تمام شده باشد. این مطالب برای دوستان و برادران شیعه ام موجب یقین و قوت قلب خواهد شد.

جالب اینکه راه تحقیق به طور کلی از منابع اهل سنت است که در قالب داستان شیرین {شبهای پیشاور، مکالمات حسنیه و کنفرانس علمای بغداد} آورده شد باید توجه داشته که چگونه حقانیت تشیع  در بطن متون اهل سنت قرار دارد؛

ناشنیدنی (24): برهانی بر وجود آفریدگار...

پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۲۲ ب.ظ

قلب آسمان می تپد...!

ابو شاکر دیصانی رهبر فرقه دیصانیه تعریف می کند که روزی وارد محضر امام صادقعلیه السلامشدم و به امام عرض کردم اجازه می فرمایید مطلبی بپرسم؟ حضرت فرموند: از هر چه می خواهی سؤال کن. گفتم: دلیل شما بر این که آفریدگاری دارید چیست؟ حضرت فرمود: وجود خودم...!  زیرا وجود خودرا خالی از این دو جهت نمی دانم: یا خود، خویشتن را آفریده ام؟

در این صورت، یا در هنگام ساختن، خود (هستی من) وجود داشته یا وجود نداشته است. اگر (هستی من) وجود داشته و با این حال باز آن را ساخته ام، در این فرض نیازی نبوده و این تحصیل حاصل بوده است و تحصیل حاصل محال است. و اگر در حالی که نبوده ام خودم را ساخته ام، می دانی که معدوم نمی تواند چیزی بسازد. بنابراین، مطلب سوم ثابت می گردد و آن این که برای من صانع و آفریننده ای هست. ابوشاکر بدون اینکه حرفی بزند از  مجلس برخواست و رفتـــــ...

 

{ابو شاکر دیصانی:یکی از رهبران فرقه دیصانیه در قرن 2قمری میباشد که توسط امام صادقعلیه السلامهدایت شده است. قضیه هدایت ابوشاکر دیصانی را اینجا بخوانید...

 

khatati
 
روزی امام حسنعلیه السلامبا برادرش امام حسینعلیه السلام مشغول نوشتن بودند. امام حسنعلیه السلام به برادرش امام حسین علیه السلام گفت: خط من بهتر از خط تواست! حسینعلیه السلام:فرمود نه، خط من بهتر است. هردو گفتند حالا که این طور است مادرمان فاطمهعلیها السلامدر حق ما قضاوت کند. بایکدیگر پیش مادر گرامیشان رفتند و فرمودند: مادر جان! خط کدامیک از ما بهتر است؟ زهرای مرضیه برای این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیر المؤمنین گذاشت و فرمود: بروید از پدرتان بپرسید.
 
و آن دو نیز خدمت پدر آمده و سوال را تکرار کردند. علیعلیه السلاماحساس کرد اگر قضاوت کند یکی از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود: عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرمصل الله علیه و آله والسلمبپرسید. آن دو بزرگوار بار دیگر پیش پدر بزرگشان رفته و سوال خود را تکرار نمودند. پیامبر گرامی نیز فرمودند من درباره شما قضاوت نمی کنم، مگر این که از جبرئیل بپرسم.


جبرئیل خدمت رسول خدا رسید عرض کرد: یا رسول الله! من هم در بین ایشان قضاوت نمی کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند. اسرافیل نیز گفت: من نیز تا از خداوند پرسش نکنم، قضاوت نخواهم کرد. اسرافیل از خدواند پرسید: خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین؟ خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمهعلیها السلاماست باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است.
 
حضرت فاطمهعلیها السلامفرمود: عزیزانم دانه های این گردن بند را میان شما پراکنده می کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او  بهتر است. آنگاه دانه های گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه های گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود. جبرئیل نیز برای احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.
 
منبع:بحارالانوار  ب: ج 100

پانوشت: تا زمانیکه به عشق خدا کار نکنی، خلیفة الله که نیستی هیچ، جاگیر هم هستی! کرم ابریشم برای پروانه شدن است و انسان برای آدم شدنــــــــ...!

با سلام خدمت پیکایلی های عزیز؛ طبق قولی که داده بودم بخش آخر و سوّم این بحث آماده است؛
 در بخش اول این مطلب به بیان داستان گفتگوی پیامبر مکرم اسلام و مسیحیان نجران و گفتگوی امام رضا علیه السلام و جاثلیق رهبر مسیحیان اشاره شد و در بخش دوّم به دلایل مشتبه شدن امر بر مسیحیان و دلایل اینکه فرد به صلیب کشیده شده شخصی غیر از حضرت عیسی علیه السلام بود اشاره شد و اما بخش آخر:

 {بخش اول و دوم را نخوانده اید؟ بخش اول. بخش دوّم}

-...و خدایى که آسمان‏ها مٌلک اوست، چه نیازى به فرزند و شریک دارد؟ «سبحانه ان یکون له ولد له ما فى السموات»موسسه عترت نور

و در سوره مائده، بعد از بیان قضیه درخواست غذای آسمانی توسط حورایون از حضرت عیسی ، حضرت عیسی مسیح  بصراحت اعلام می کنه که من نه خدایم و نه چنین چیزی به مردم گفته ام:

و آنگاه که خدا به عیسی بن مریم گفت : آیا تو به مردم گفتی که مرا و، مادرم را سوای الله به خدایی گیرید؟ گفت : به پاکی یاد می کنم تو را نسزد مرا که چیزی گویم که نه شایسته آن باشم اگر من چنین گفته بودم تو خود می دانستی زیرا به آنچه در ضمیر من می گذرد دانایی و من از آنچه در ذات تو است بی خبرم زیرا تو داناترین کسان به غیب هستی

گاهى سؤال و توبیخ یک بی گناه، براى هشدار به دیگران است. «ءأنت قلت» گاهى به در مى‏گویند تا دیوار بشنود. و اینگونه خداوند برای فهم ما سخن خود را مفهوم تر به عقل انسان و گاه با ادبیات عامه فهم بیان می کند.

در علت اینکه مسیحیان چرا حضرت عیسی را خدا می دانند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

1- متولد شدن از مادر، بدون وجود پدر
2- زنده کردن مردگان و برخیزاندن آنها از قبر
3- خلق کردن پرنده ای از گل و دمیدن در آن و جان گرفته گل پرنده ای شکل
4- شفاء کور مادر زاد و شفای بیماری پیسی

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید..

با سلام خدمت پیکایلی های عزیز؛ همونطوری که قول داده بودم بخش دوم این بحث رو آماده کردم و امیدوارم براتون مفید واقع بشه؛در بخش اول بعد از بیان داستان آمدن مسیحیان نجران به خدمت پیامبر مکرم اسلام و گله مندی از ایشان در مورد سخنانی که در مورد عبد بودن حضرت عیسی مسیح می فرمایند به شرح داستان گفتگوی امام رضا علیه السلام و جاثلیق رهبر مسیحیان اشاره شد و اینکه حضرت عیسی علیه السلام در قرآن 17 بار و در  اناجیل 80 بار به حضرت مریم سلام الله علیها نسبت داده شده و خود را بنده ای از بندگان خدا معرفی می کند. {بخش اول را نخوانده اید؟ اینجا کلیک کنید.} و...

حال باید بدنبال دلایلی باشیم که علت مشتبه شدن امر بر مسیحیان را روشن کند و البته دلایلی برای اینکه فرد به صلیب کشیده شده کسی بجز حضرت عیسی علیه السلام است، در تفسیر نور در شرح این آیه اینگونه می خوانیم:

1- مأموران دستگیر کننده، رومى و غریب بودند و حضرت عیسى ‏علیه السلام را نمى‏شناختند. 
(در تفسیر فرقان نیز آمده است: احتمالا کسی که بنای خیانت داشت و با گرفتن پول،عیسی را به مخالفان معرفی کرد، خود به شکل حضرت تبدیل شد و گرفتار گشت)
2- اقدام براى دستگیرى عیسى، شبانه بود.موسسه عترت نور
3- شخص دستگیر شده، از خداوند شکایت کرد. که این شکایت با مقام نبوّت سازگار نیست.
4- همه انجیل‏هاى مسیحیان که فدا شدن عیسى وبه دارآویختن او را با آب وتاب نقل کرده ‏اند، سالها پس از عیسى نوشته شده وامکان خطا در آنها بسیار است.
5- گروه‏هایى از مسیحیان مسأله صلیب را قبول ندارند و در اناجیل هم تناقضاتى است که موضوع را مبهم مى‏کند.
6- و ششم بیان محکم خداوند در محافظت از حضرت عیسی در مقابل بدخواهان و قوم بنی اسرائیل؛ در آیه شریفه 110 سوره مبارکه مائده می خوانیم*:
 

وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ

    بااین دلایل روشن نزد بنی اسرائیل آمدی ، من آنان را از آسیب رساندن به تو بازداشتم.

 در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

عکس: حضرت مسیح (ع)
سلام به پیکایلی ها عزیز؛ مدتی پیش یعنی 10 پست قبل، تویه ناشنیدنی(12) مطلبی با عنوان "پیشنهاد ابلیســــ...! و پاسخ عیسی مسیحـــ (علیه السلام)" قول دادم مطلبی برای اثبات عروج حضرت مسیح علیه السلام و رد ادعای تثلیث رو براتون گردآوری کنم که امروز خدا رو شکر میکنم که فرصت وفای به عهدم رو مهیا کرد،اما به دلیل زیاد شدن حجم این مطلب انشالله در 3 مطلب ناشنیدنی به مرور روی وبلاگ ارسال میشه و امیدوارم مفید واقع بشود.موسسه عترت نور

* و اما بخش اوّل تثلیث مسیحیت و پاسخ قرآن:
     ''طایفه‏ اى از مسیحیان نجران خدمت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) رسیدند و عرض کردند: چرا نسبت به پیشواى ما خورده مى‏گیرى؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: من چه عیبى بر او گذاشتم؟ گفتند: تو مى‏گویى او بنده خدا و پیامبر او بوده است!

این مطلب، شان نزولی است بر آیه شریفه 172 سوره مبارکه نساء که بعد از این گفتگو نازل شد:

 

لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْداً لِّلّهِ وَلاَ الْمَلآئِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعًا

مسیح ابایی نداشت که یکی از بندگان خدا باشد و ملائکه مقرب نیز ابایی ندارند هر که از پرستش خداوند سر باز زند و سرکشی کند ، بداند که خدا همه را در نزد خود محشور خواهد ساخت.

 

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا(نسا-165)
خداوند با موسى به طرزى خاص (بى‏پرده و بدون واسطه) سخن گفت.
(به خواندن همه تورات به سمع او در یک قیام 72 ساعته)

همه‏ ى پیامبران طرف سخن خدایند، ولى در این میان تنها حضرت موسى‏ علیه السلام «کلیم اللّه» شده است.موسسه عترت نور
خداوند متعال
به موسی (ع) وحی کرد: ( آیا می دانی چرا تنها تو را در میان بندگانم، کلیم (هم سخن) خود قراردادم؟) موسی گفت: پروردگارا رازش چیست؟ خداوند به او وحی کرد: (من بندگانم را زیر و رو کردم، کسی را در میان آنها متواضع تراز تو در پیشگاه خود، ندیدم، یا موسی انک اذا صلیت وضعت خدک علی التراب (ای موسی! همانا تو هنگامی که نماز می گذاری، صورت خود را روی خاک می نهی) (این است راز وصول تو به مقام هم سخنی با من)

نشر توسط پیکایل منبع: اصول کافی و تفسیر نور

پانوشت: در کربلا قضیه امان نامه ثابت کرد، عباس (علیه السلام) هم که باشی، دشمن برای جدا کردن تو از ولایت طمع می کند. نهم دی روز طنین فریاد لبیک یا خامنه ای مبارکباد.


روایت شده چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اسلام را در مدینه آشکار کرد و مردم را علنا به اسلام دعوت نمود، حسد عبدالله بن ابی (رئیس منافقان ) بر پیامبر خدا شدت یافت پس آن حضرت را با اصحابش بر طعام مسمومی دعوت نمود تا اورا شهید نماید پس جبرئیل نازل شد و آنچه او اراده کرده بود به حضرت خبر داد .موسسه عترت نور
پس وقتی بر سر سفره نشستند ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود : (( یا علی تعویذ و دعای مفید را بر این طعام بخوان ، پس آن حضرت این دعا را خواند.
بسم الله الشافی ، بسم الکافی ، بسم الله المعافی ، بسم الله الذی لایضر مع اسمه شی ء و لاداء فی الارض و لافی السماء و هو السمیع العلیم. ))
پس حضرت رسول صلی علیه و آله و حضرت علی علیه السلام و هر که با آنها بودند از آن غذا خوردند تا سیر شدند ، و سالم از سر سفره بر خواستند ، پس چون عبدالله بن ابی این قضیه را مشاهده کرد ، خیال کرد و غذا را مسموم نکرده ، پس با دوستان خود بر سر سفره نشستند و بقیه طعام را خوردند و همگی هلاک شدند

منبع:گنجینه جواهر م.مفتاح النبوة
نشر توسط پیکایل


پانوشت: چند روز پیش حدیثی از امام صادق علیه السلام خوندم که یه جور حسی توش بود سخن به طور سوزناکی از مظلومیت امام علی علیه السلام حکایت میکرد ولی با صلابت هر چه تمام بیان شده بود؛ شیعه علی ابن ابطالب باشی و اشک از چشمات نریزه عجیبه!!! 

و سخن این بود:

على علیه السلام هزاران شاهد در غدیر خم داشت، ولى نتوانست حقّ خود را بگیرد، در حالى که اگر یک مسلمان دو شاهد داشته باشد، حقّ خود را مى‏گیرد!

عبدالله بن مبارک گوید : به زیارت خانه خدا می رفتم . در بین راه زنی فرتوت با چادری یشمین دیدم . گفتم : السلام علیک .گفت : سَلامٌ قَولا مِن رَبٍّ رَحیمٍ (و سلامی که سخن پروردگار مهربان است). گفتم : در این مکان چه می کنی ؟ گفت : وَ مَن یُضلِلِ الُله فَلا هادِیَ لَهُ (هر کس را که خدا گمراه کند هیچ راهنمایی برایش نیست).
دانستم که راه  را گم کرده است . پرسیدم : به کجا می روی ؟ گفت : سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الَاقصی.(پاک و منزّه است آن (خدایى) که بنده‏ اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى‏ که اطرافش را برکت داده‏ایم شبانه بُرد،) فهمیدم به مکه رفته و اکنون عازم بیت المقدس می باشد.موسسه عترت نور

 گفتم : چه مدتی است در اینجا بسر می بری ؟ گفت : ثَلاثُ لَیالٍ سَوِیا.(سه شبانه روز) گفتم :غذائی با تو نمی بینم ، چه می خوری ؟ گفت : هُوَ یُطعِمُنی وَ یَسقینِ (کسی که هم او غذایم می‏دهد و آبم می‏دهد). گفتم : چگونه وضوء می گیری ؟ گفت : فَاِن لَم تَجِدوُا ماءًفَتَیَمَّمُوا صَعیدا.(و آبی نیافتید تا غسل کنید ، و یا وضو بگیرید ، با خاک پاک تیمم کنید) گفتم : مقداری غذا با من هست میل می کنی ؟ گفت : ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّیامَ اِلَی اللَّیلِ (و روزه را به شب برسانید). گفتم : ماه رمضان نیست ، میتوانی افطار کنی . گفت :

عکس: حضرت مسیح (ع)
روزی ابلیس بر حضرت عیسی مسیح(ع) ظاهر شد ، و به او گفت : مگر تو نمی گوئی هیچ چیزی به انسان نمی رسد مگر اینکه خداوند آن را برایش مقدر کرده باشد . عیسی(ع) پاسخ داد : آری ، چنین است . ابلیس گفت: پس بیا خودت را از بالای این قله کوه به پائین پرت کن . اگر برای تو سلامتی مقدر شده باشد سالم خواهی ماند ، و اگر سلامتی مقدر نشده بود که . . . عیسی(ع) : ای ملعون ، خداوند بندگانش را امتحان می کند ، نه بنده ، خدایش را .موسسه عترت نور


پانوشت: چندی پیش مطلبی خوندم در مورد دلایل عروج حضرت مسیح  و دلایلی بر رد ادعای تثلیث که خیلی زیبا و دلچسب بیان شده بود انشالله بعداً تو قالب یک ناشنیدنی میارم.
عکس: لا فَتى اِلاّ عَلِىّ...لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار...
ابووائل نقل می کند:
روزی همراه عمربن خطاب بودم، عمر برگشت ترسناک به عقب نگاه کرد. گفتم: چرا ترسیدی؟ گفت: وای بر تو! مگر شیر درنده، انسان بخشنده، شکافنده صفوف شجاعان و کوبنده طغیان گران و ستم پیشگان را نمی بینی؟ گفتم: او علی بن ابی طالب است.

گفت: شما او را به خوبی نشناخته ای! نزدیک بیا از شجاعت و قهرمانی علی علیه السلام برای تو بگویم، ابووائل می گوید نزدیک رفتم، گفت:  در جنگ احد، با پیامبر پیمان بستیم که فرار نکنیم و هر کس از ما فرار کند، او گمراه است و هر کدام از ما کشته شود، او شهید است و پیامبر صلی الله علیه و آله سرپرست اوست. موسسه عترت نور

هنگامی که آتش جنگ، شعله ور شد، هر دو لشکر به یکدیگرهجوم بردند ناگهان! صد فرمانده دلاور، که هر کدام صد نفر جنگجو در اختیار داشتند، دسته دسته به ما حمله کردند، به طوری که توان جنگی را از دست دادیم و با کمال آشفتگی از میدان فرار کردیم. در میان جنگ تنها  علی علیه السلام ماند.

ناگاه!  علی علیه السلام را دیدم، که مانند شیر پنجه افکن، راه را بر ما بست، و...

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

عکس: اسلام علیک یا اباصالح المهدی
 
حکایت می کنند وقتی که حضرت یوسف صدیق علیه السلام را به مصر بردند تا در معرض فروش بگذارند ، پول های زیادی برای خریداری یوسف علیه السلام حاضر کردند ، ناگاه پیر زنی کلاف ریسمانی برای خرید حضرت یوسف علیه السلام آورد .موسسه عترت نور

شخصی به آن پیر زن گفت:
ای نادان با این همه مالی که اشراف برای خرید او حاضر کردند ، تو را چه می شود که به این کلاف ریسمان طمع داری ، یوسف را خریداری کنی... ! پیره زن گفت : می دانم به این مقدار ناقابل یوسف را به من نمی دهند ، لکن مقصودم این است که وقتی خریداران یوسف تعدادشان را شماره کردند من هم داخل آنها محسوب شوم .

''گفت یوسف را چو می فروختند مصریان از شوق او می سوختند، زان زن خونی بخون آغشته بود، ریسمانی چند بر هم آغشته بود، در میان جمع آمد باخروش، گفت کی دلال کنعانی فروش، این زمین بستان و با من بیع کن، دست در دست منش نه، بی سخن خنده آمد مرد را، گفت ای سلیم نیست در خور تو این  یتیم، ییره زن گفتا که دانستم یقین، کین پسر را کس نی فروشد بدین، لیک اینم بس که دشمن چه دوست گوید این زن از خریداران اوست.

داستانی از پیامبر مکرم اسلام که مربوط به قضیه فروش یوسف است:

روزی حضرت محمّد (صل الله علیه و آله وسلم)  برای اقامه نماز عازم مسجد بودند، در بین راه با کودکان روبرو گردیدند که سرگرم بازی بودند. آنان با دیدن حضرت ، نزد ایشان آمده و برگرد آن حضرت حلقه زدند و از حضرت خواستند که آنها را...


در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نا شنیدنی (8): 20 بار شهید شوید...!

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۲ ب.ظ
حضرت مهدی علیه السلام و حضرت مسیح علیه السلام در راهند
 
جابر جعفی نقل می کند: بعد از خاتمه اعمال حج، با جمعی به خدمت امام محمد باقر علیه السلام رسیدیم. هنگامی که خواستیم با حضرت وداع کنیم، عرض کردیم توصیه ای بفرمایند! امام اظهار داشتند:  اقویای شما به ضعفا کمک کنند! اغنیا از فقرا دلجویی نمایند! هر یک از شما خیر خواه برادر دینی اش باشد.موسسه عترت نور

و آنچه برای خود می خواهد برای او نیز بخواهد! اسرار ما را از نااهلان مخفی دارید، و مردم را بر ما مسلط نکنید! به گفته های ما و آنچه از ما به شما می رسانند توجه کنید؛ اگر دیدید موافق قرآن است،آن را بپذیرید و چنانچه آن را موافق قرآن نیافتید، بر زمین بیاندازید! اگر مطلبی بر شما مشتبه شد، درباره آن تصمیمی نگیرید و آنرا به ما عرضه دارید تا آن طور که لازم است برای شما تشریح کنیم.

اگر شما چنین بودید که توصیه شد و از این حدود تجاوز نکردید و پیش از زمان قائم ما کسی از شما بمیرد، شهید از دنیا رفته است. هر کس قائم ما را درک کند و در رکاب او کشته شود،ثواب دو شهید دارد و هر کس در رکاب او یکی از دشمنــان ما را به قتل برساند، ثواب بیست شهید خواهد داشت.
 
تسلیت
پانوشت2:
اعتماد بخدا، بهای هر چیز گرانبها و نردبانی به سوی هر بلندایی است.
 امام جواد الائمه علیه السلام

نشر توسط پیکایل؛ منبـــــع: کتــــاب بحـــــارالانــــــوار
به همــت مــرکز تحقیقــات رایانه ای قائمــیه اصفــهان

نا شنیدنی (7): با دوستان، مدارا...!

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۹ ب.ظ
زیبای داستانیه من که حض کردم. بخشش روز قیامت عجب لذتی داره چه شخص بخشنده باشی چه شخصی که مورد بخشش قرار بگیری ولی مطمئنا بخشش تو این دنیا هم کم ثوابی نداره انشالله ناشنیدنی هم در مورد بخشش این دنیـا بعـداً می زارم.
(یا حق)


رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودند، ناگهان لبخندی بر لبانشان نقش بست، به طوری که دندان هایشان نمایان شد! از ایشان علــت خنــده را پرسیدند.
حضرت فرمودند:
 دو نفر از امت من می آیند و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرند؛ یکی از آنان میگوید: خدایا! حق مرا از ایشان بگیر! خداوند متعال می فرماید: حق برادرت را بده! عرض می کند: خدایا! از اعمال نیک من چیزی نمانده متاعی دنیوی هم که ندارم.موسسه عترت نور

 آنگاه صاحب حق می گوید: پروردگارا! حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن! پس از آن اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمودند: آن روز، روزی است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسی حمل کند. خداوند به آن کس که حقش را می خواهد می فرماید: چشمت را برگردان، به سوی بهشت نگاه کن، چه می بینی؟ آنوقت سرش را بلند می کند، آنچه را که موجب شگفتی اوست از نعمت های خوب میبیند، عرض می کند: پروردگارا! اینهابرای کیست؟

خداوند می فرماید: برای کسی است که بهایش را به من بدهد. عرض می کند: چه کسی می تواند بهایش را بپردازد؟ خداوند می فرماید: تو. می پرسد: چگونه من میتوانم؟ می فرماید: به گذشت تو از برادرت. عرض می کند: خدایا! از او گذشتم. بعد از آن، خداوند می فرماید: دست برادر دینی ات را بگیر و وارد بهشت شوید!

آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پرهیزکار  باشید و مابین خودتان را اصلاح کنید!

پانوشت: خدای مهربان آن روز که شیطان طمع می کند در بخشش و کرمش همان خدای مهربان امروز است... بخوانیمش...!

(فقط یادی هم از غریبی که 1138 سال است سرگردان بیابان هاست را هم بکنید که گشایش کار ما در گشایش و ظهور آن امام خوبی هاست.)

نشر توسط پیکایل؛ منبـــــع: کتــــاب بحـــــارالانــــــوار
به همــت مــرکز تحقیقــات رایانه ای قائمــیه اصفــهان

 

نا شنیدنی (6): دین آسان با قوانین آسان

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۵۳ ب.ظ


شخصی یکی از قوانین مذهبی را شکسته و خطا کار شده بود. خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت: هلاک شدم! هلاک شدم! پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید: چه کار کرده ای؟ مرد گفت: در ماه رمضان با زنم همبستر شده ام. اکنون چاره چیست؟ حضرت فرمود: یک نفر غلام بخر و آزاد کن! مرد گفت: نمی توانم. پیامبر صلی الله علیه و آله: دو ماه روزه بگیر! مرد: توانای دو ماه روزه گرفتن ندارم.موسسه عترت نور

 پیامبر صلی الله علیه و آله: برو شصت فقیر را غذا بده! مرد: برای خوراک دادن شصت نفر فقیر وسیله ای ندارم. پیامبر صلی الله علیه و آله کمی سکوت کرد. در این وقت شخص دیگری وارد شد و یک سبد خرما به پیغمبر تقدیم کرد. حضرت فرمود: این سبد خرما را ببر و در بین مردم فقیر تقسیم کن!

مرد عرض کرد: ای پیامبر خدا! در سراسر این شهر هیچ کس از من فقیرتر نیست. حضرت خندید و گفت: بسیار خوب، برو این خرماها را میان زن و فرزندانت تقسیم کن.


پانوشت: چه دنیایی شده است! خوبان آن بد، و بدان آن خوبند... دنیا گولمان نزند! مبادا بد شویم تا خوب شویم!

منبع:
نشر توسط پیکایل؛ منبـــــع: کتــــاب بحـــــارالانــــــوار
به همــت مــرکز تحقیقــات رایانه ای قائمــیه اصفــهان