پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۶۴ مطلب با موضوع «پیامبـران و امامـان» ثبت شده است

نا شنیدنی: حجاب، خاصیتش کم به چشم آمدن است

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

درب خانه فاطمه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

                     دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست
                                                                          همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیسـت
                     قطره اشک علـی تا به ته چـاه رسید
                                                                        چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

سلام، تو این مدت هر کاری کردم نتونستم روضه واضح تری بنویسم و مطالبی آشکارتری از مصائب بذارم، و به حد نهایت، جسارت ها یی که به اهل بیت شد بپردازم، چون واقعاًً دلم طاقت خواندن و تایپ کردن این حرف ها رو نداره و بهتر می دونم که با استعاره یا آمادگی این حوادث بیان بشه تا دل از این سنگ تر نشه، مطلب روایی عزیز رو در این مورد پسندیدم خدا خیرش بده، شما هم بخوانیدش {اینجا} 3 مطلب قبلی رو هم کلی این پا و آن پا کردم تا دلم رضایت داد. راستی این روزها چقدر دل مهدی فاطمه زهرا گرفته است... .

حجاب، پسندیده ترین عمل زن مسلمان؛

حضرت علیمی فرماید: در محضر رسول خدابودیم، فرمود: به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز برای یک زن مسلمان چیست؟ ما همگی از پاسخ عاجز ماندیم. سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم، قضیه را به فاطمهاطلاع دادم؛

زهرای مرضیهاظهار داشت: بهترین چیز برای یک زن مسلمان آن است که مردهای نامحرم را نبیند و مردهای اجنبی هم او را نبینند. آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم. پیغمبراز شنیدن جواب به قدری خوشحال شد که فرمودند:

ان فاطمه بضعۀ منی حقا؛  فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.

منبع: بحار الانوار28

پ.ن: با خودم فکر کردم چقدر دختران چادری در جامعه کم هستن. چیزی در درونم گفت که نه. آنها کم نیستند. بلکه این خاصیت چادر است که جلب توجه نمی کند و تو متوجه حضور آنها نمی شوی فکر که کردم دیدم راست می گوید. پس آفرین بر تو چادر که حجاب برتر هستی و همچون صدفی از مروارید وجود زن محافظت می کنی.

پ.ن2: نمی دانم چه شده؛ باید های های گریست اما دلم سنگ شده، شاید سنگ ها در نرم بودن دلترند.

ناشنیدنی:اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ

مصائب اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم

«...قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ»

چون فرستادگان ما { فرشتگان مرگ} نزدشان آیند که جانشان بگیرند، گویند: کجایند آنچه جز خدا مى‏خواندید؟ گویند: از ما گم و ناپدید شدند، و بر خویشتن گواهى دهند که کافر بوده ‏اند.

          آیه شریفه سوره مبارکه 37 اعراف، علت باز شدن زبان انسان به اقرار و گفتن حقایق در لحظه مرگ رو آشکار می کنه، هنگامی که دیگه انسان نمی تونه مرگ رو از خودش دور کنه و از ترس شروع به اقرار می کنه... . اصحاب سقیفه هرکدام در لحظه مرگ لحظاتی مشابه حادثه زیر رو سپری کردند و به حقایقی اقرار کردند که دلیل غصب خلافت و کینه اونها از حضرت علی رو روشن می کنه... .

اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند...

أبان می گوید شنیدم که سلیم بن قیس می گفت: از عبدالرحمن بن غنم پدر زن معاذ بن جبل که از فقیه ترین و پر تلاش ترین فرد اهل شام بود شنیدم که گفت: معاذ بن جبل {از غاصبین خلافت} از مرض طاعون مرد و من هنگام مرگش نزد او بودم. آن روز مردم درگیر بیماری طاعون بودند هنگام احتضار معاذ در زمان خلافت عمر بن خطاب جز من کسی در خانه او نبود و من شنیدم که در آن حال پیوسته می گفت: وای بر من.

من پیش خود گفتم: بیماران طاعونی دچار هذیان شده و سخن بیهوده می گوید و حرف های عجیب می زنند برای همین از معاذ پرسیدم: خدا تو را بیامرزد! آیا هذیان می گویی؟ گفت نه. گفتم پس چرا اه و واویلا می کنی؟ گفت: به خاطر قبول ولایت دشمن خدا در مقابل ولی خدا.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: 313 مرد پیشکش، 4 تا به زور جور شد... .

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۲۶ ب.ظ

اهل البیت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام، این روزها بد جوری دل گرفته است، راستی چه رابطه ای میان مادر، در و دل ما هست، که اینگونه بغض گلو را می فشارد، بغضی از جنس بغضی که علی در چاه فریادش می زد... .گاه با اعتراض از دل می پرسم مگر 313 نفر مرد چقدر زیاد است که یکجا جمع نمی شوند! جواب اینجاست، سختی مرد شدن در حدیث سلیم است؛ حدیث سلیم از سلمان دل را پاره پاره می کند، پیامبر خدا سالها تلاش کرد، امّا جز 4 نفر به یاری علی نشتافتند، مرحبا عرب چه خوب مزد رسالت اش را دادید... .{1}
 

سلمان می گوید: هنگامی که شب فرا رسید علیحضرت زهرارا بر چهارپایی سوار نمود و دست حسن و حسینرا گرفت وا حدی از اهل بدر و مهاجر باقی نماند مگر آن که به در خانه هایشان رفت و حق خود را با آنان یاد آوری نمود و آنان را به یاری خویش فراخواند و جز چهل و چهار نفر کسی به او جواب مثبت نداد. علیبه آن چهل و چهار نفر فرمود: «فردا صبح با سرهای تراشیده و در حالی که سلاح به همراه دارند برای بیعت با او تا سر حدّ مرگ به نزدش بروند.»

صبح که فرا رسید هیچکدام از آنان به عهد خود
وفا نکردند جز چهار نفر. سلیم می گوید: به سلمان گفتم؛ آن چهار نفر که بودند؟ سلمان گفت: ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. شب بعد نیز علیبه سراغ آنان رفت و سوگندشان داد. آنها گفتند: فردا صبح نزدت خواهیم آمد ولی هیچکس جز ما چهار نفر نیامد. شب سوم نیزعلینزد آنان رفت و باز جز ما چهار نفر کسی نزد او نیامد. وقتی علیبد عهدی و بی وفائی آنان را دید خانه نشینی اختیار کرد و به جمع آوری و تنظیم قرآن روی آورد و تا وقتی قرآن را که قبلاً در اوراق و چوب و کاغذ نوشته شده بود یک جا جمع نکرد از خانه اش بیرون نیامد.

هنگامی که
علیقرآن را جمع کرده و با دست خویش شأن نزول و تأویل و تفسیر آن و نیز ناسخ و منسوخ آن را می نوشت ابوبکر کسی را نزد او فرستاد تا از خانه بیرون بیاید و با وی بیعت کند،علیفرستاده او را با ای جواب بازگرداند : « من مشغول گردآوردی قرآن هستم و نزد خود سوگند یاد کرده ام تا کار تألیف و جمع آوری قرآن را به پایان نبرده ام عبایی بر دوش نیازندازم مگر برای نماز.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد؟

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرخمن الرحیم

سلام، این روزها یاد کلامی از علامه امینی(ره) می افتم که در روز عاشورا برای سلامتی امام زمان عج صدقه کنار می گذاشتند و می فرمودند این روزها قلب حضرت در فشار است، مطمئناً این روزها نیز قلب مولایمان در فشار است. در چند روز مانده به شهادت حضرت فاطمهتصمیم گرفتم مطالبی درباره وقایع اتفاق افتاده بین وفات پیامبر تا شهادت ام ابیها رو به عنوان مطالب ایام فاطمه منتشر کنم، امیدوارم مقبول خداوند و امام زمان عج قرار بگیرد.

 اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد، که بود؟

أبان بن أبی عیّاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از سلمان شنیدم که می گفت: وقتی که رسول خدااز دینا رفت و مردم آنچه می خواستند انجام دادند و با ابوبکر و عمر و ابو عبیدة جراح پیش انصار رفته و با دلایل علیرا با آنان مخاصمه کرده و آن ها را مغلوب ساختند و گفتند: ای قریش بر أمر خلافت از شما مستحق تردند زیرا رسول خدااز قریش است و مهاجرین از شما بهترند چرا که خداوند در کتابش آنان را نام برده و به آنان فضیلت داده و رسول خدادر مورد آنان فرموده: «ائمه از قریش هستند

سلمان گفت: من نزد علیرفتم و در حال که او مشغول غسل رسول خدابود؛ رسول خدا به علیوصیت کرده بود که کسی غیر از او آن حضرت را غسل ندهد و علیپرسیده بود چه کسی مرا در این کا یاری می کند؟ پیامبر فرموده بود: جبرئیل بنابراین علیغسل هیچ عضوی را اراده نمی کرد مگر آنکه برایش می گرداندند. هنگامی که علیغسل و حنوط و تکفین پیامبر را به پایان برد من و ابوذر و مقداد و حضرن زهراو امام حسن و امام حسینرا به کنار بدن مطهر رسول خدا وارد کرد و انگاه خودش جلو ایستاد و ما در پشت سر او صف کشیدیم و بر پیامبرنماز خواندیم در این حال عایشه در اتاق بود ولی چیزی نمی دانست و خداوند بینایی او را گرفته بود.

سپس علیده تن از مهاجرین و ده تن از انصار را وارد کرد، آنها همینطور وارد می شندند و دعا می کردند و خارج می شندند تا اینکه از مهاجر و انصار کسی باقی نماند مگر اینکه به این صورت بر پیامبرنماز خواندیم. سلمان فارسی می گوید: هنگامی که علیو رسول خدارا غسل می داد از کاری که مردم کرده بودند به او خبر دادم و گفتم: هم اکنون ابوبکر بر منبر رسول خدانشسته و مردم راضی نمی شوند که با یک دست با او بیعت کنند و برای همین همه آنان با هر دوست چپ و راستشان با او بیعت می کنند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: 3 خصلت برای نایل شده به مقام عرفا... .

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۱۶ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

حضرت موسی در حالی که به بررسی اعمال بندگان الهی مشغول بود، نزد عابدترین مردم رفت.شب که فرا رسید، عابد درخت اناری را که در کنارش بود تکان داد و دو عدد انار افتاد. رو به موسی کرد و گفت: ای بنده خدا تو کیستی؟ تو باید بنده صالح خدا باشی؟ زیرا که من مدتها در اینجا مشغول عبادت هستم و در این درخت تاکنون بیشتر از یک عدد انار ندیده ام و اگر تو بنده صالح نبودی، این انار دومی موجود نمی شد!
 

موسیگفت: من مردی هستم که در سرزمین موسی بن عمران زندگی می کنم. چون صبح شد حضرت موسی پرسید: آیا کسی را می شناسی که عبادت او از تو بیشتر باشد؟ عابد جواب داد: آری! می شناسم و  نام و نشان او را گفت.
 

موسی به نزد وی رفت و دید عبادت او خیلی زیادتر از عابد اول است. شب که شد برای آن مرد دو گرده نان و ظرف آبی آوردند. عابد به موسی گفت: بنده خوب خدا تو کیستی؟ تو باید بنده صالحی باشی! چون مدتهاست من در اینجا مشغول عبادت هستم و هر روز یک عدد نان برایم می آمد و اگر تو بنده صالحی نمی بودی این نان دومی نمی آمد و این، به خاطر شماست.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: پنچ خصلت بچگانه ی مورد علاقه پیامبر

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

پیامبر مکرم اسلام

از رسول اکرمنقل شده است که فرمودند: پنچ خصلت در اطفال است من آن خصال را دوست دارم؛

1- چیزی را که می سازند به او چندان دل نمی بندند و با دست خود خرابش می کنند.

2- هرگاه با هم نزاع و زد و خورد می کنند، زود اصلاح می نمایند و کینه ی یکدیگر را به دل نمی گیرند.

3- هرچه بدست ان ها آید، آرزوی دور و دراز به آن پیدا نمی کنند و اگر خوراکی باشد، خود زود می خورند. یا اینکه با دیگر رفقای خود تقسیم می کنند.

4- وسیله گرفتن حوائج خود را از پدر و مادر و دیگران، گریه قرار می دهند و همه امور خود را به واسطه ی گریه اصلاح می کنند.

5- غالباً روی خاک می نشینند و متواضع هستند.

منبع: کتاب مجموعه نصیحت یا کتاب زَهْرُ الرَّبیع، ص ۲۵۹‫.‬

پ.ن: پیامبر سادگی را دوست می داشت، روزی فرشته ای نزد پیامبر آمد و در حالیکه کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت، به پیامبر گفت: حق تعالی تو را مختار کرده که بنده ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه باشی و رسول خدا! حضرت فرمودند: می خواهم بنده ای فروتن و رسول او باشم... . او می دانست فتح دل ها پادشاهی نمی خواهد... . (سنن النبی)

ناشنیدنی: انتقام گیرنده خون حسین علیه السلام

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

اللهم العجل لولیک الفرج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

«عصر امام صادقبود، یکی از شاگردان امام صادق به نام»  کــرّام می گوید: پیش خود سوگند یاد کردم که هرگز در روز غذا نخورم «روزه بگیرم» تا حضرت قائم آل محمد ظهور کند، به حضورامام صادقرفتم و عرض کردم: « شخصی از شیعیان سوگند یاد کرده که هرگز روزها غذا نخورد تا امام قائم (عج) ظهور نماید» «چه صورت دارد؟»

امام صادق فرمودند: بنابراین ای کــرّام! باید هر روز را روزه بگیری، ولی دو روز در ایام سال یعنی عید قربان و عید فطر را روزه نگیر و همچنین سه روز تشریق «روز 11 و 12 و 13 ذیحجه» و وقتی که بیمار و مسافر هستی روزه نگیر«برای اینکه بدانی در انتظار حضرت قائم، تا چه اندازه مهم است، به این مطلب توجه کن:

هنگامی که امام حسین به شهادت رسید، آسمانها و زمین و هر چه در آنها است و فرشتگان ناله کردند و گفتند: « خداوندا به ما اجازه بده مخلوقات را هلاک و نابود کنیم، زیرا به حریم تو بی احترامی کردند و برگزیده تو را کشتند». خداوند به آنها وحی کرد: « ای فرشتگان و آسمانها و زمین، آرام باشید.» سپس خداوند، یک پرده از پرده ها را عقب زد، محمدو دوازده وصی او در آنجا بودند، آنگاه دست قائم (عج) را گرفته و سه بار فرمودند: (ای فرشتگانم و ای آسمانها و زمینم، بهذا انتصرُ لهذا: «به وسیله این (قائم) انتقام می گیرم از (خون) این (مام حسین)

منبع: اصول کافی؛ (باب ما جاء فی الاثنی عشر (ع …) حدیث 19 ، ص 5

پ.ن: و عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد بکوشیم حسین دل به دست یزید نفس لب تشنه شهید نشود.

باب الحوائج؛ امام موسی ابن جفر علیه السلام

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سرزمین نجران یکی از شهرهای مسیحی نشین بود، روزی مرد و زنی که هر دو از راهبان نجران بودند، به حضور امام کاظمدر مدینه آمدند، زن راهب مسائلی از امام کاظمپرسید، امام پاسخ مسائل او را داد، او به حقانیت اسلام پی برد و هماندم در محضر آن حضرت، مسلمان شد و گواهی به یکتائی خدا و رسالت محمدداد. سپس مرد راهب، مسائلی از امام کاظمپرسید و امام به همه آن مسائل پاسخ داد، آنگاه بین امام و او گفتگوی زیر به میان آمد:
 

راهب گفت: « من در دین خود آنچنان نیرومندم که هیچ کدام از مسیحیان از دانش، به درجه من نمی رسند، شنیدم مردی در هند سکونت دارد، که هر گاه بخواهد برای زیارت بیت المقدس بیاید، در یک شبانه روز  آن همه راه طولانی را می پیماید و باز می گردد، من احوال او را از شخص پرسیدم، او گفت: آن شخص هندی، اسمی را که آصف بن برخیا همدم سلیمان نبی می دانست و به آن وسیله تخت بلقیس را از شهر سبا نزد سلیمان آورد، می داند. »

خداوند وصف آصف بن برخیا را در کتاب شما{1}و در کتابهائی که بر ما اهل ادیان نازل شده، بیان فرموده است. امام کاظم فرمودند: « آیا خداوند دارای چند نام است که دعا به وسیله آنها حتما به استجابت می رسد؟ » راهب گفت: « آن نامها بسیار است، ولی آنها را که دعا به وسیله آنها حتما رد نمی شود، هفت نام است. » امام کاظم فرمودند: « آنچه از آنها را بیاد داری بگو. » راهب گفت: « نه، به حق خدائی که تورات را بر موسی فرو فرستاد و عیسی را مایه پند جهانیان قرار داد و … آن نامها را نمی دانم و اگر می دانستم نیازی به شما نداشتم که از شما بپرسم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید..

ناشنیدنی :عظمت فاطمه(س)در صحرای محشر

دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ب.ظ

شیعه یتیم شد چرا...
{برای دریافت سایز بزرگتر روی طرح کلیک کنید:A3}

بسم الله الرحمن الرحیم

     سلام، ایام فاطمیه رو به محضر امام زمان عج که این روزها قلب نازنینشان در فشار است و همه شما دوستان و محبین و شیعیان اهل بیت تسلیت عرض می کنم.واقعاً برای شیعیان از آن روزی که خلافت از محل خودش تغییر کرد، عید و شادی و دلخوشی بدون ناراحتی توی دل نگذشته، و اگر خنده ی روی لبمان بود در حقیقت تصنعی بود، گویا غم با پیکره مان عجین شده، و محل ثابت غم، دل شیعیان شده است، اما نوید که عاقبت شب سیاه، روز است و نوید که آن روز نزدیک است[1]. روزیکه شیعیان به صف شده اند، چه صفی، چه شوری، این صف قصاص سیلی مادرمان فاطمة الزهراستــــــــــ...

    واسه این روزا بهتر دیدم حدیثی از عظمت شخصیت حضرت فاطمهاز کتاب گرانقدر بحار بعنوان مطلب ایام فاطمیه منتشر کنم که واقعا به قول جابر بن عبدالله انصاری، دل ما شیعیان رو شاد و خرسند می کند...
 

روزی جابر بن عبدالله انصاری صحابه جلیل القدر حضرت محمدمی گوید:
به امام باقرگفتم: فدایت شوم! تقاضا می کنم حدیثی در مورد عظمت مادرت فاطمهبرایم بفرمایید که هر وقت آن را برای پیروان شما خاندان رسالت باز گفتم، شاد و خرسند شوند. امام باقرفرمودند: پدرم از رسول خدا نقل کرد که پیامبر فرمود: وقتی که روز قیامت فرا می رسد برای پیغمبران الهی منبرهایی از نور نصب می شود که در میان آنها منبر من بلندترین منبرها خواهد بود. آنگاه خداوند مهربان می فرماید: ای پیامبر برگزیده ام! سخنرانی کن! و من آن روز چنان سخنرانی می کنم که هیچ کس حتی پیامبران و سفیران الهی نیز همانند آن را نشنیده باشند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

وب گردی(2): نائب الزیاره حرم ائمه علیهم السلام

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ق.ظ

نائب الزیاره

بسم الله الرحمن الرحیم

          این پست رو به عنوان عیدی واستون می زارم مطمئنم روح و دلتون شاد میشه البته می تونید باهاش خانواده و عزیزانتون ،چه اونا که در قید حیاتند چه اونا که به رحمت خدا رفتند رو شاد کنید. الان پیش خودتون می گید این چه کاره ای چطور ممکنه اما خدّام حرم ائمهاین امکان رو فراهم کردند! چطوری!!! الان می گم...

         القصـــه؛ وبگردیم از جای شروع شد که تو وبلاگ یکی از دوستان مطلبی دیدم با عنوان "میخواید برید زیارت؟" روش که کلیک کردم سایت شبکه جهانی الکفیل؛ پایگاه اطلاع رسانی حرم مطهر حضرت ابالفضل العباس رو واسم آورد صفحه ای با عنوان "نائب زیاره" اول هول شده بودم و کلی هیجان داشتم...

         قضیه از این جریان بود که این صفحه ای که واسم باز شده بود؛ این امکان زیارت رو به تمامی شیعیان و محبین اهل بیت در سراسر جهان، که بعد مسافت زیادی با حرمین دارن و به هر دلیلی امکان سفر و زیارت بارگاه منور حضرت عباسجهت تجدید میثاق با آن حضرت و یا طلب حوائج دنیوی و یا اخروی واسشون فراهم نمیشه رو میده که واقعاً باعث چشم روشنی و دل روشنی تمام شیعیان و محبین اهل البیتشده.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

ناشنیدنی(36):زمینه سازی ظهور حضرت قائم (عج)

جمعه, ۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۹ ب.ظ

اللهم العجل لولیک الفرج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

      سلام به همه دوستای عزیزم؛ امیدوارم سال نو خوبی رو شروع کرده باشید، راستش فکر نمی کردم به این زودی وبلاگ رو بروز کنم چون کلی درس و مشق ریخته سرم و از طرفی مونده بودم اولین مطلب پیکایل در مورد چه موضوعی باشه، یعنی می خواستم یه "ناشنیدنی" یا "نادیدنی" باشه که بعنوان عیدی وبلاگ محسوب شه، تا بالاخره یه مطلب زیبا از لزوم آمادگی برای ظهور در این سالهایی که امید ظهور زیاد شده رو تو کتاب اصول کافی دیدم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد.


       و یه مژده دیگه در مورد مطالب امسال پیکایل که سعی خواهم کرد مطالب و ناشنیدنی ها رو واستون بزارم که مطمئناً شگفت زده تون خواهد کرد، البته قبل از این اعتقاد بر این داشتم که هر حدیثی رو نباید گفت مگر به اهلش،و این عقیده رو تو مطلب پیکایل و پست هایی که می فرستادم رعایت می کردم، البته این عقیدم طبق حدیثی از امام صادقبود که به شدت نهی فرمودند از فاش کردن اسرار و کرامات اهل البیتدر پیش کسانیکه ظرفیت شنیدن ندارن؛

      امّا خوب این عقیده همچنان پابرجاست ولی در مورد پست هام اعتقاد پیدا کردم اگه کسی این اهلیت رو نداشته باشه راهش اینطرفا نخواهد افتاد برای همین انشالله بعد این احادیث ناب و زیبایی رو واستون خواهم گذاشت امیدوارم مرضی حضرت حق و صاحبمون حضرت مهدی عج قرار بگیره.
 

و اما لزوم آمادگی و زمینه سازی برای ظهور قائم (عج)؛

 روزی جمعی از شاگردان و اصحاب امام صادقدر محضرش به گرد هم آمده بودند و سخن از ظهور و خروج امام قائم (عج) می گفتند، امام صادقسخن آنها را می شنید، تا اینکه آن حضرت به آنها رو کرد و فرمود: (کجائید شما؟ هیهات، هیهات، سوگند به خدا آنچه که شما به سوی او چشم می کشید (و در انتظارش هستید) نمی آید (و نهضت جهانی تحت پرچم او تحقق نمی یابد) مگر اینکه غربال شوید؛

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

ناشنیدنی (35): پیامبری که به غلامی فروخته شد...!

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روزی حضرت خضراز بازار بنی اسرائیل می گذشت ناگاه چشم فقیری به سیمای نورانی حضرت افتاد و گفت: به من صدقه بده خداوند به تو برکت دهد! حضرت خضرگفت: من به خدا ایمان دارم ولی چیزی ندارم که به تو دهم.

فقیر گفت: بوجه الله لما تصدقت علی؛تو را به وجه (عظمت) خدا سوگند می دهم! به من کمک کن!

من در سیمای شما خیر و نیکی می بینم تو آدم خیّری هستی امیدوارم مضایقه نکنی. حضرت خضر فرمودند: تو مرا به امر عظیم قسم دادی و کمک خواستی ولی من چیزی ندارم که به تو احسان کنم مگر اینکه مرا به عنوان غلام بفروشی...! فقیر گفت: این کار نشدنی است چگونه تو را به نام غلام بفروشم؟
 

حضرت خضر تو مرا به وجه خدا قسم دادی و کمک خواستی من نمی توانم ناامیدت کنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتیاجت را برطرف کن! فقیر حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت. حضرت خضر مدتی در نزد خریدار ماند، اما خریدار به او کارواگذار نمی کرد. حضرت خضربه خریدار خود فرمودند: تو مرا برای خدمت خریدی، چرا به من کار واگذار نمی کنی؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ابراهیم پسر ادهم و فتح موصلی هر دو نقل می کنند؛

در بیابان همراه قافله می رفتم، احتیاجی برایم پیش آمداز قافله دور شدم ناگهان دیدم پسر بچه ای تنها راه صحرا را در پیش گرفته، گفتم: سبحان الله! در بیابان بی آب و علف این پسرک چه می کند! نزدیک او رفته سلام کردم، جواب داد. گفتم: کجا می روید! گفت: به زیارت خانه خدا. گفتم: عزیزم تو کوچک هستی زیارت خانه خدا هنوز بر شما واجب نشده. گفت: ندیده ای کودکان کوچکتر از من مرده اند؟!

گفتم: پس توشه و مرکب سواریت کو؟ گفت: توشه ام تقوا و سواریم پاهای من است و با همین توشه و سواری به نزد مولای خود می روم. گفتم: من هیچگونه غذایی با تو نمی بینم؟ پرسید: پیر مرد! آیا درست است کسی تو را دعوت کند و تو از خانه غذای خودت را به خانه او ببری؟

در پاسخ گفتم: نه. گفت:کسی که مرا به خانه اش دعوت کرده او آب و نانم را خواهد داد. گفتم: پای بردار عجله کن! تا به قافله برسی. گفت: بر من لازم است سعی و کوشش کنم و بر اوست مرا برساند، نشنیده ای خداوند می فرماید: (الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین): آنان که در راه ما کوشش می کنند ما هدایتشان می کنیم. خداوند با نیکی کنندگان است.

ادامه مطلب؛

پوستر محرم

 

آتش جهنم به آتش نفاق دل اینچنین منافقانی گرم و هولناک است...!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرًا لَّمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً

هر آینه خداوند آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند ، سپس کافر شدند و به کفر خویش افزودند نخواهد آمرزید و به راه راست هدایت نخواهد کرد(سوره مبارکه نسا آیه شریفه 137)

 

از مصادیق بارز این آیه، کسانى همچون شَبَث‏ بن ربعى هستند که در تاریخ آورده ‏اند او در زمان پیامبر مسلمان شد، پس از پیامبر مرتد شد، سپس توبه کرد و یار حضرت علی(ع) گشت. امّا بعد فرمانده خوارج شـد و جنگ نهروان را به راه انداخت. باز توبه کرد و یار  امام‏ حسن و امام‏ حسین‏ علیهما السلام شـد واز کسانى بود که به امام حسین‏ علیه السلام  نامه دعوت نوشت، امّا در کوفه به مسلم بى‏ وفایى کرد. در کربلا جزء لشکر یزید شد و به شکرانه قتل امام ‏حسین‏ علیه السلام مسجدى در کوفه ساخت.

طرح (4): شیرینی ذکــر خدا...

سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ


برای دیدن اندازه اصلی رو عکس کلیک کنید.

طرح نوشت: بسیجی پیمانی با معشوق خود بست که در آن پیمان، جوهر امضایش را از خون خود محیا کرد و جانش را ضمانت این پیمان کرد و چه وفادارانه به این عهد پایبند شد. گرچه در این راه زخم ها بر تنش زده اند و دشمنانش آشکارا و یا حتی در لباس خود او! برای بدنام کردنش لحظه ای از پا ننشته اند اما او هشیارانه تحرکات اینان را رصد می کند و دشمنانش همیشه مغلوب اویند و گاه بوده اند کسانیکه با اظهار دوستی، اظهار وابستگی و نزدیکی به او، خواسته اند وجهه ای کسب کرده و آبرومند شــوند...! و ایناند کســـانیکه او را بیشـتر از دشـمن آزرده انــد امــا او صبورانـه به یاد سـخن مولایــش حضرت اباعبدالله الحسینمی افتد که فرمودند:

''مردم بنده دنیایند و دین به زبان آنها قدری شیرین آمده است. تا آنجا که معیشت آنان را برآورد، گرد آن می گردند ولی در هنگامیکه که به بلا گرفتار آیند، دینداران اندک اند.


بصیرت نوشت: فرهنگ بسیجی یعنی آن مجموعه ی معرفتها و روشها و منشهائی که میتواند مجموعه های عظیمی را در ملت به وجود بیاورد که تضمین کننده ی حرکت مستقیم و پایدار اسلامی آن ملت باشد.این یک تفکر است.

ناشنیدنی (33): درجات دهگانه ایمانـــ

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ب.ظ

  بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عبدالعزیز قراطیسی می گوید: امام صادق به من فرمود: ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که ده پله دارد و همانند نردبان باید پله پله از آن بالا رفت. کسی که در درجه دوم است، نباید از کسی که در درجه اول می باشد، انتقاد کند و بگوید: تو ایمان نداری و آدمی که در درجه اول ایمان است، باید به روش خود ادامه دهد تا برسد به آن کس که در درجه دهم است.

ای عبدالعزیز! کسی که ایمانش در مرتبه پایین تر از توست او را بی ایمان ندان! تا کسی که ایمانش بالاتر از توست، تو را بی ایمان نداند. وقتی که دیدی کسی پایین تر از توست او را با مهر و محبت به درجه خود برسان و چیزی را که تاب و تحمل آن را ندارد، بر او تحمیل مکن! تا او را بشکنی و این کار خوب نیست.

زیرا هر کس دل مؤمنی را بشکند بر او واجب است شکستگی دل او را جبران کند. آنگاه فرمود: مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان که بالاترین درجات ایمان است قرار دارند.

پانوشت: تقوا آن نیست که با یک تق، وا برود.

نادیدنی (15): خورشید پشت ابر...

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

حضرت محمد صل الله علیه و آله والسلمبله به خدایی که مرا به نبوت برگزیده، سوگند همانا شیعیان از وجود او (امام زمان عج) بهره می برند و از نور ولایت او طلب نورانیت می کنند، همانگونه که مردم از خورشید پشت ابر بهره مند می شوند.

وجه تشابه حضرت مهدی(عج) با خورشید پشت ابر را  اینجا بخوانید...

پ.ن بی ربط: مردی و مردانگی به زور بازو، سبیل، قد و هیکل نیست، به بلندی همت و حمیت انسان است. به شجـاعت و زیـرکی در ایستـادن مقـابل گناه است.

از سری مطالبی که در انتقال با برنامه مهاجرت با مشکل بر خورده و اینجا با تاخیر ارسال شده.

ناشنیدنی(32): مناظره جالب امام رضا علیه السلام

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۲۵ ب.ظ

 


 

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام رضابه ابن رامین (فقیه) فرمودند: ابن رامین! آن وقت که پیامبراز مدینه خارج شد، کسی را جای خود نگذاشت؟ ابن رامین: چرا علی را جای خود گذاشت. امام رضا: پس چرا به اهل مدینه نفرمود خودتان کسی را انتخاب کنید، چون انتخاب شما خطا نمی شود.

ابن رامین: حضرت پیامبر چون نگران بود اختلاف و درگیری در میان مردم بیفتد.امام رضا فرمودند: خوب چه عیبی داشت، اگر هم اختلافی رخ می داد، هنگامی که از مسافرت به مدینه بر می گشت آن را اصلاح می نمود. ابن رامین: البته عمل آن حضرت که خود جانشین تعیین فرمود، با محکم کاری مناسب تر و منطقی تر بود.

امام رضا فرمودند:بنابراین برای پس از مرگ خود نیز حتما کسی را جای خود قرار داده است؟ ابن رامین: نه این کار را نکرده!!

امام رضا فرمودند: آیا مرگ پیامبراز مسافرتش مهم تر نبود؟ سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانی و ابدی. پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود  جانشین تعیین نکرد؟! اما در مسافرت چند روزه دنیا خاطر جمع نبود، جانشین تعیین کرد ؟ با این که خود آن حضرت زنده بود  و می توانست اختلافات را اصلاح نماید.

و ابن رامین در مقابل سخنان منطقی امام رضا نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد.

بفرمایید حدیث:

حضرت علیفرمودند:  روزیتان ضمانت شده و مامور به کردارید؛ پس مبادا آنچه ضمانت شده،مهمتر ازچیزی باشد که به آن مامورید.

ناشنیدنی(31): یتیم نوازی پیامبر...

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

یتیم واژه ای با کول باری از معانی غمبار

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

وقتی که جعفر طیار در جنگ شهید شد، خبرش به مدینه رسید. پیامبر خدابه منزل جعفر تشریف آورد، به همسر وی (اسماء بنت عمیس) فرمود: کودکان جعفر را بیاور! رسول گرامی کودکان را در آغوش گرفت و آنها را بویید و گریست. عبدالله فرزند جعفر می گوید: خوب به خاطر دارم آن روز که پیغمبر نزد مادرم آمد، مادرم گفت: یا رسول الله! جعفر به شهادت رسید؟

حضرت فرمودند: آری و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن لحظه که دست محبت بر سر من و برادرم می کشید اشک از دیدگانش می ریخت و درباره پدرم دعا می نمود. سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! مایلی به تو مژده بدهم. عرض کرد: آری پدر و مادرم فدایت باد. فرمود: خدای بزرگ در عوض بازوان (قلم شده) جعفر دو بال به او عنایت فرمود تا در بهشت پرواز کند.

ما شیعه چه کسی هستیم؟! اینجا را مطالعه کنید؛

پانوشت: چند روزی رو نیستم و دارم میرم مسافرت...! جای همه دوستان خالی. فقط دعای خیرتون رو دریغ نفرمایید تا انشالله با دست پر برگردم. به امید خدا سعی میکنم عکس های خوبی بندازم و همراه با خاطرات، بعد از برگشتن واستون تعریف کنم.

امّا واسه این مدت که نیستم؛

وبلاگ هروز به روز میشه و مطالبی که از قبل آماده کردم با استفاده از قابلیت" انتشار در آینده" وبلاگ بیان، منتشر میشه. فعلاً خدانگهدار

پیامبر مکرم اسلام
 

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

حضرت محمّدصل الله علیه و آله والسلمبه اصحاب خود فرمودند: الا تبایعونی آیا با من بیعت نمی کنید؟ اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! با شما بیعت می کنیم. پیغمبر فرمود: با من چنین بیعت کنید که هرگز از مردم چیزی نخواهید...! بعد از این ماجرا، یاران آن حضرت به قدری مواظب بودند  اگر یکی از آنان سوار بر مرکب بود تازیانه از دستش می افتاد، خودش پیاده می شد، بر می داشت و به کسی نمی گفت آن را به من بده.

امام صادقمی فرماید: شیعیان ما از کسی چیزی درخواست نمی کنند. کسی که بدون نیاز گدایی می کند گویا شراب می خورد. (گناهش مانند شراب خوردن است).

پانوشت: و جز 4 نفر چه کسی به مهمترین بیعتت وفا کرد ای رحمة للعالمین؟! حضرت علیهزاران شاهد در غدیر خم داشت، ولى نتوانست حقّ خود را بگیرد، در حالى که اگر یک مسلمان دو شاهد داشته باشد، حقّ خود را مى‏گیرد!(امام صادق)