پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۱۵۶ مطلب توسط «سید امیر علی حیدری» ثبت شده است

اسلام علیک یا بقیة اللة فی ارضه؛

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۱۲ ق.ظ

الهی من لی غیرک

مولای من ؛                                                                                                                                 
بی تو  اینـجا هـمه در حبـس ابد، تبعیـدنــد             سالهای هجری و شمسی همه بی خورشیدند

سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است             فصـــل ها را هــــم با فــــاصله ات سنـــجیدنــد

تو بیــایی هــمــه ســــاعتـهــا ثانیـــــه ها            از همین روز همین لحظه همین دم عیـــد اسـت

 

آیت الله بهجت ره می فرمودند: تا رابطه ما با ولی خدا عج قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوت رابطه ما با ولی امر عج هم در اصلاح نفس است. روایت دارد که در آخر الزمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا میکند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.
 

پ.ن: دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است؛

اسلام علیک یا بقیة اللة فی ارضه

ناشنیدنی: آفرینش هستی در 6 روز...

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۲۲ ب.ظ

آفرینش کرات در 6 شبانه روز

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ {سوره مبارکه اعراف/ آیه شریفه 54}

همانا پروردگار شما خدایى است که آسمان‏ها و زمین را در شش روز آفرید (در مدتى مساوى با شش روز یا شش شبانه روز، یا شش دوران)، آن گاه بر تخت (تدبیر جهان هستى) سلطه و استیلا یافت. شب را (پرده ‏وار) بر روز مى‏پوشاند به گونه ‏اى که شب پیوسته روز را مى‏طلبد و روز هم همواره شب را مى‏جوید و خورشید و ماه و ستارگان را در حالى که (میان جوّ غیر متناهى) مسخّر و رام فرمان او هستند بیافرید. آگاه باش که آفرینش و فرمان (نافذ در همه آفریده‏ ها) از آن اوست ثابت و دائم و پربرکت است خداوند که پروردگار جهانیان است{ترجمه مشکینی}

خیلی وقته بود که دلم می خواست تو زیرمجموعه مطالب "نا شنیدنی" شروع به انتشار مطالبی از قـــرآن و نماز کنم، البته مطالب قرآنی تو پیکایل از قبل هم وجود داشت ولی متاسفانه بصورت مستمر نبود، چند روز پیش که تفسیر آیه شریفه 54 سوره مبارکه اعراف مربوط به "آفرینش ابتدایی هستی" رو دیدم بنظرم رسید موضوع خوبی برای شروع دوباره و مستمر مطالب قرآنی هستش، شکر خدا از امروز این کار رو شروع کردم و امیدوارم روزءی انتخاب آیات برای انتشارشون تو وبلاگ رو خدا خودش برسونه  و امـّــا آیه شریفه 54 سوره مبارکه اعراف...

نکات آیه؛

  1. کلمه «یوم»، غیر از «نهار» است. «نهار»، روزِ در برابر شب است، ولى «یوم»، گاهى به معناى روز است و گاهى به معناى شبانه روز و گاهى هم به روزگار و دوره، یوم گفته شده است و در این آیه، معناى اخیر {یعنی روزگار و دوره }مراد است.
     
  2.  «تبارک» از «برکت»، به معناى بقا و ماندگارى است. «بَرَک»، سینه‏ ى شتر است، وقتى که شتر سینه‏ اش را بر زمین مى‏گذارد، نشانه‏ ى استقرار و ماندن اوست. آنگاه به هر صفتى که پایدار و بادوام باشد و هر موجودى که داراى عمر طولانى یا آثار مستمرّى باشد، برکت گفته شده است. «بِرکه»، نیز جایى است که مدّتى طولانى آب در آن مى‏ماند و ذخیره مى‏شود.
     
  3. با توجّه به قرائن موجود در این آیه و آیات دیگر قرآن، منظور از «خلق»، آفرینش نخستین و منظور از «امر»، جعل و وضع قوانین حاکم بر هستى است که آفریده‏ها را در مسیر خود هدایت مى‏کند.
     
  4.  «استوى على العرش»، کنایه از قدرت، سلطه، تدبیر، هدایت و اداره کامل جهان است. در زبان فارسى هم، بر تخت نشاندن یا از تخت نشستن، یعنى بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حکومت را به دست گرفتن. البتّه ممکن است «عرش»، کنایه از جهان ماوراى ماده و «کرسىّ» کنایه از جهان مادّه باشد، چنانکه در آیةالکرسى مى‏خوانیم: «وسع کرسیّه السموات و الارض».

    در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...{اینجا کلیک کنید}

عرفانهای نو ظهور: اشو و مکتب راجنیشیسم؛

يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ

عرفانها نوظهور؛ راجنیشیسم و اشو

بسم الله الرحمن الرحیم

اُشو نامیست که در مکاتب عرفانی نو ظهور، برای خود جایی باز کرده؛ و طرفدارانش او را مرد عرفانی می دانند، امّا به جرات می توان گفت تمام منتقدان و مخالفان اُشو از او به عنوان مروج آزادی جنسی یاد می کنند تا مروج یک مکتب عرفانی! البته در خلال این بحث ها که خود حتماً متوجه این موضوع هستید، عرفان مورد بحث در این مطالب به شناخت و آگاهی از عوالم غیبی و حرکت به سوی خدا نیست و در این مکاتب نو ظهور، همیشه استفاده ابزاری از این کلمه برای پیشبرد افکار موهوم بوده که می توان اینجا؛ معنی و مفهوم عبارت "عرفان نو ظهور" را به "بدعت نو ظهور" تعبیر کرد.

به جرات می توان گفت تمام منتـقدان و مخـالفان اُشـو
از او به عنوان مروج آزادی جنسی یاد می کنند تا مروج
یک مکتب عرفانی!

القصه؛ شروع این موضوع در پیکایل مصادف با آغاز مطالعاتم در این زمینه است که بیشتر برای آگاهی، به اشتراک گذاری و نقد این جریان هاست. از آنجایی که انحراف از یک راه مستقیم خود آغازگر انحرافات بیشماریست می توان به یقین گفت انسان منحرف از راه انحرافی خود دوباره به انحرافات دیگری نیز کشیده خواهد شد و شاهد این مطلب جایست که محمد باب ابتدا از خود بعنوان باب و مروج دین یاد می کرد و رفته رفته انحرافاتی از قبیل مدعی نائب امام زمان بودن و به مرور ادعای اینکه خود امام است او را بجایی کشاند که ادعای نبوت و در نهایت ادعای خدایی! نمود.

سرحلقه های مکاتب نو ظهور بدلیل نداشتن منطق و عدم پاسخگویی جامع در تمام ابعاد زندگانی انسان، وقتی در مورد ادیان دیگر اظهار نظر می کنند، برای اینکه با منطق ادیان ها روبرو نشوند و مجبور به اظهار نظر و بحث متقابل در موضوعات مختلف نشوند، بکل مکر ادیان های الهی شده و برچسب های ناروا بر آنها برای فرار از بحث می چسبانند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

باب الحوائج؛ امام موسی ابن جفر علیه السلام

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سرزمین نجران یکی از شهرهای مسیحی نشین بود، روزی مرد و زنی که هر دو از راهبان نجران بودند، به حضور امام کاظمدر مدینه آمدند، زن راهب مسائلی از امام کاظمپرسید، امام پاسخ مسائل او را داد، او به حقانیت اسلام پی برد و هماندم در محضر آن حضرت، مسلمان شد و گواهی به یکتائی خدا و رسالت محمدداد. سپس مرد راهب، مسائلی از امام کاظمپرسید و امام به همه آن مسائل پاسخ داد، آنگاه بین امام و او گفتگوی زیر به میان آمد:
 

راهب گفت: « من در دین خود آنچنان نیرومندم که هیچ کدام از مسیحیان از دانش، به درجه من نمی رسند، شنیدم مردی در هند سکونت دارد، که هر گاه بخواهد برای زیارت بیت المقدس بیاید، در یک شبانه روز  آن همه راه طولانی را می پیماید و باز می گردد، من احوال او را از شخص پرسیدم، او گفت: آن شخص هندی، اسمی را که آصف بن برخیا همدم سلیمان نبی می دانست و به آن وسیله تخت بلقیس را از شهر سبا نزد سلیمان آورد، می داند. »

خداوند وصف آصف بن برخیا را در کتاب شما{1}و در کتابهائی که بر ما اهل ادیان نازل شده، بیان فرموده است. امام کاظم فرمودند: « آیا خداوند دارای چند نام است که دعا به وسیله آنها حتما به استجابت می رسد؟ » راهب گفت: « آن نامها بسیار است، ولی آنها را که دعا به وسیله آنها حتما رد نمی شود، هفت نام است. » امام کاظم فرمودند: « آنچه از آنها را بیاد داری بگو. » راهب گفت: « نه، به حق خدائی که تورات را بر موسی فرو فرستاد و عیسی را مایه پند جهانیان قرار داد و … آن نامها را نمی دانم و اگر می دانستم نیازی به شما نداشتم که از شما بپرسم. »

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید..

نادیدنی: هیـــس خوابیده اند....

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۴۵ ب.ظ

سگ در بغل سگ...!
{بدون شرحــــــــ...}

پســر نــوح با بــدان بنشــت           خـاندان نبــوّتـش گـــم شـد

سـگ اصحاب کهف روزی چند          پی نیکان گرفت و آدم شـــد
 

ناشنیدنی: نگذارید جوانمردی از میان برود...

سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۴۲ ب.ظ

جوانمردی؛

بسم الله الرحمن الرحیم

از احوالش معلوم بود که گم شده.جوان درمانده و از همه جا رونده تو بیابان پیش می رفت، راهش رو گم کرده بود  و عطش نایی براش نذاشته بود. کم کم داشت ناامید میشد و به خوب مردن فکر می کرد!

تا که از دور لکه سیاهی رو دید، سرش گیج می رفت، نمی تونست واضح ببینه، جلوتر که رفت بساط پیرمردی با صفا رو دید، پیرمرد هم تا اون رو دید فهمید که گم شده، پیر مرد فرصت درخواست کردن چیزی رو بهش نداد و سریع دست بکار شد،  بهش آب و غذا داد تا جوان سر حال بیاد، تا صبح کنار آتیش خوابید.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

ناشنیدنی :عظمت فاطمه(س)در صحرای محشر

دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ب.ظ

شیعه یتیم شد چرا...
{برای دریافت سایز بزرگتر روی طرح کلیک کنید:A3}

بسم الله الرحمن الرحیم

     سلام، ایام فاطمیه رو به محضر امام زمان عج که این روزها قلب نازنینشان در فشار است و همه شما دوستان و محبین و شیعیان اهل بیت تسلیت عرض می کنم.واقعاً برای شیعیان از آن روزی که خلافت از محل خودش تغییر کرد، عید و شادی و دلخوشی بدون ناراحتی توی دل نگذشته، و اگر خنده ی روی لبمان بود در حقیقت تصنعی بود، گویا غم با پیکره مان عجین شده، و محل ثابت غم، دل شیعیان شده است، اما نوید که عاقبت شب سیاه، روز است و نوید که آن روز نزدیک است[1]. روزیکه شیعیان به صف شده اند، چه صفی، چه شوری، این صف قصاص سیلی مادرمان فاطمة الزهراستــــــــــ...

    واسه این روزا بهتر دیدم حدیثی از عظمت شخصیت حضرت فاطمهاز کتاب گرانقدر بحار بعنوان مطلب ایام فاطمیه منتشر کنم که واقعا به قول جابر بن عبدالله انصاری، دل ما شیعیان رو شاد و خرسند می کند...
 

روزی جابر بن عبدالله انصاری صحابه جلیل القدر حضرت محمدمی گوید:
به امام باقرگفتم: فدایت شوم! تقاضا می کنم حدیثی در مورد عظمت مادرت فاطمهبرایم بفرمایید که هر وقت آن را برای پیروان شما خاندان رسالت باز گفتم، شاد و خرسند شوند. امام باقرفرمودند: پدرم از رسول خدا نقل کرد که پیامبر فرمود: وقتی که روز قیامت فرا می رسد برای پیغمبران الهی منبرهایی از نور نصب می شود که در میان آنها منبر من بلندترین منبرها خواهد بود. آنگاه خداوند مهربان می فرماید: ای پیامبر برگزیده ام! سخنرانی کن! و من آن روز چنان سخنرانی می کنم که هیچ کس حتی پیامبران و سفیران الهی نیز همانند آن را نشنیده باشند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

وب گردی(2): نائب الزیاره حرم ائمه علیهم السلام

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ق.ظ

نائب الزیاره

بسم الله الرحمن الرحیم

          این پست رو به عنوان عیدی واستون می زارم مطمئنم روح و دلتون شاد میشه البته می تونید باهاش خانواده و عزیزانتون ،چه اونا که در قید حیاتند چه اونا که به رحمت خدا رفتند رو شاد کنید. الان پیش خودتون می گید این چه کاره ای چطور ممکنه اما خدّام حرم ائمهاین امکان رو فراهم کردند! چطوری!!! الان می گم...

         القصـــه؛ وبگردیم از جای شروع شد که تو وبلاگ یکی از دوستان مطلبی دیدم با عنوان "میخواید برید زیارت؟" روش که کلیک کردم سایت شبکه جهانی الکفیل؛ پایگاه اطلاع رسانی حرم مطهر حضرت ابالفضل العباس رو واسم آورد صفحه ای با عنوان "نائب زیاره" اول هول شده بودم و کلی هیجان داشتم...

         قضیه از این جریان بود که این صفحه ای که واسم باز شده بود؛ این امکان زیارت رو به تمامی شیعیان و محبین اهل بیت در سراسر جهان، که بعد مسافت زیادی با حرمین دارن و به هر دلیلی امکان سفر و زیارت بارگاه منور حضرت عباسجهت تجدید میثاق با آن حضرت و یا طلب حوائج دنیوی و یا اخروی واسشون فراهم نمیشه رو میده که واقعاً باعث چشم روشنی و دل روشنی تمام شیعیان و محبین اهل البیتشده.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

ناشنیدنی(36):زمینه سازی ظهور حضرت قائم (عج)

جمعه, ۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۹ ب.ظ

اللهم العجل لولیک الفرج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

      سلام به همه دوستای عزیزم؛ امیدوارم سال نو خوبی رو شروع کرده باشید، راستش فکر نمی کردم به این زودی وبلاگ رو بروز کنم چون کلی درس و مشق ریخته سرم و از طرفی مونده بودم اولین مطلب پیکایل در مورد چه موضوعی باشه، یعنی می خواستم یه "ناشنیدنی" یا "نادیدنی" باشه که بعنوان عیدی وبلاگ محسوب شه، تا بالاخره یه مطلب زیبا از لزوم آمادگی برای ظهور در این سالهایی که امید ظهور زیاد شده رو تو کتاب اصول کافی دیدم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد.


       و یه مژده دیگه در مورد مطالب امسال پیکایل که سعی خواهم کرد مطالب و ناشنیدنی ها رو واستون بزارم که مطمئناً شگفت زده تون خواهد کرد، البته قبل از این اعتقاد بر این داشتم که هر حدیثی رو نباید گفت مگر به اهلش،و این عقیده رو تو مطلب پیکایل و پست هایی که می فرستادم رعایت می کردم، البته این عقیدم طبق حدیثی از امام صادقبود که به شدت نهی فرمودند از فاش کردن اسرار و کرامات اهل البیتدر پیش کسانیکه ظرفیت شنیدن ندارن؛

      امّا خوب این عقیده همچنان پابرجاست ولی در مورد پست هام اعتقاد پیدا کردم اگه کسی این اهلیت رو نداشته باشه راهش اینطرفا نخواهد افتاد برای همین انشالله بعد این احادیث ناب و زیبایی رو واستون خواهم گذاشت امیدوارم مرضی حضرت حق و صاحبمون حضرت مهدی عج قرار بگیره.
 

و اما لزوم آمادگی و زمینه سازی برای ظهور قائم (عج)؛

 روزی جمعی از شاگردان و اصحاب امام صادقدر محضرش به گرد هم آمده بودند و سخن از ظهور و خروج امام قائم (عج) می گفتند، امام صادقسخن آنها را می شنید، تا اینکه آن حضرت به آنها رو کرد و فرمود: (کجائید شما؟ هیهات، هیهات، سوگند به خدا آنچه که شما به سوی او چشم می کشید (و در انتظارش هستید) نمی آید (و نهضت جهانی تحت پرچم او تحقق نمی یابد) مگر اینکه غربال شوید؛

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

عید نوروز مبارکباد

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۷ ب.ظ

لوگو نوروز؛ پیکایل

 

پیشاپیش عید نوروز رو به همه دوستان که تو این حدود نیم سال با پیکایل بودن تبریک می گم امیدوارم سال خوبی رو گذرونده باشید، امیدواریم سال بعد سال ظهور منجی عالم حضرت مهدی عج الله تعالی فرج الشریف باشه و از همتون خواهش می کنم اولین دعای سالتون، دعای ظهور حضرت مهدی (عج) باشه و به امید خدا سال پر از خیر و برکت پیش رو داشته باشید.
 

پانوشت: ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون خدا دریا را  آرام نمود، خود را اسیر تور صیادان یافتند...! تلاطم های زندگی حکمت خداوند است پس از خدا بخواهیم دلمان آرام  باشد نه دریای اطرافمان...

 

ناشنیدنی (35): پیامبری که به غلامی فروخته شد...!

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روزی حضرت خضراز بازار بنی اسرائیل می گذشت ناگاه چشم فقیری به سیمای نورانی حضرت افتاد و گفت: به من صدقه بده خداوند به تو برکت دهد! حضرت خضرگفت: من به خدا ایمان دارم ولی چیزی ندارم که به تو دهم.

فقیر گفت: بوجه الله لما تصدقت علی؛تو را به وجه (عظمت) خدا سوگند می دهم! به من کمک کن!

من در سیمای شما خیر و نیکی می بینم تو آدم خیّری هستی امیدوارم مضایقه نکنی. حضرت خضر فرمودند: تو مرا به امر عظیم قسم دادی و کمک خواستی ولی من چیزی ندارم که به تو احسان کنم مگر اینکه مرا به عنوان غلام بفروشی...! فقیر گفت: این کار نشدنی است چگونه تو را به نام غلام بفروشم؟
 

حضرت خضر تو مرا به وجه خدا قسم دادی و کمک خواستی من نمی توانم ناامیدت کنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتیاجت را برطرف کن! فقیر حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت. حضرت خضر مدتی در نزد خریدار ماند، اما خریدار به او کارواگذار نمی کرد. حضرت خضربه خریدار خود فرمودند: تو مرا برای خدمت خریدی، چرا به من کار واگذار نمی کنی؟

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید؛

سردار فاتح بدر و خیبر شهید  مهدی باکری
سردار فاتح عملیات بدر و خیبر شهید مهدی باکری.

{کسی که شهید احمد کاظمی از او بعنوان فرمانده خود یاد می کرد.}

[دانلود پوستر با سایز بزرگتر]

 

آقا مهدی مرا بعنوان مسئول تدارکات لشکر انتخاب کرده بود. انباردارمان آمد و به من گفت: «یه بسیجی اینجاست که اندازه ی ده نفر کار میکنه، هیچی نمی خواد، نه مرخصی، نه تشویقی، اگه می شه این نیرو رو بدین به من.» گفتم: «کیه این که تو می گی؟ » گفت: « الان داره گونی خالی می کنه. به جای یکی هم دو تا دوتا گونی میبره تو انبار.» گفتم: «بریم ببینمش.» انباردار گفت: «اونجاست، اونو می گم.»

فاصله کمی زیاد بود و اون هم مشغول کار کردن. جلوتر که رفتبم، هنوز به اونجا نرسیده بودیم که دیدم کسی را که او ازش تعریف و تمجید میکند، آقا مهدیه. همین که من او را دیدم، او هم مرا دید و بلافاصله با اشاره ی چشم و ابرو به من فهامند که چیزی نگویم.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...


 

خدایی خیلی خوشم اومد سر صبح انرژی گرفتم.این عکس تازه از تنور داغ موبایلم، پیکایل در اومده و بخاطر نکات لطیف و آموزنده اش خارج از صف انتشارش کردم.باشد که محبت را جایگزین نفرت کنیم که آن یکی از عشق است و خالقش خدا و این یکی از تنفر است و زمزمه شیطان.

میشه با کمی ذوق، اظهار نفرت رو به درود و سلام تبدیل کرد. نکته آموزنده دیگه اینکه لعنت فقط شامل کسایی که آشغال می ریزند میشه ولی درود شامل همه میشه حتی کسیکه یکبار از اونجا رد بشه ( یا حتی رد هم نشه)!

پانوشت: غم آلود مباش! این جماعت به نیش زدن عادت دارند … سال هاست که به ” هوای بارانی” می گویند ” خراب “

از سری مطالبی که در انتقال با برنامه مهاجرت با مشکل بر خورده و اینجا با تاخیر ارسال شده.

 

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ابراهیم پسر ادهم و فتح موصلی هر دو نقل می کنند؛

در بیابان همراه قافله می رفتم، احتیاجی برایم پیش آمداز قافله دور شدم ناگهان دیدم پسر بچه ای تنها راه صحرا را در پیش گرفته، گفتم: سبحان الله! در بیابان بی آب و علف این پسرک چه می کند! نزدیک او رفته سلام کردم، جواب داد. گفتم: کجا می روید! گفت: به زیارت خانه خدا. گفتم: عزیزم تو کوچک هستی زیارت خانه خدا هنوز بر شما واجب نشده. گفت: ندیده ای کودکان کوچکتر از من مرده اند؟!

گفتم: پس توشه و مرکب سواریت کو؟ گفت: توشه ام تقوا و سواریم پاهای من است و با همین توشه و سواری به نزد مولای خود می روم. گفتم: من هیچگونه غذایی با تو نمی بینم؟ پرسید: پیر مرد! آیا درست است کسی تو را دعوت کند و تو از خانه غذای خودت را به خانه او ببری؟

در پاسخ گفتم: نه. گفت:کسی که مرا به خانه اش دعوت کرده او آب و نانم را خواهد داد. گفتم: پای بردار عجله کن! تا به قافله برسی. گفت: بر من لازم است سعی و کوشش کنم و بر اوست مرا برساند، نشنیده ای خداوند می فرماید: (الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین): آنان که در راه ما کوشش می کنند ما هدایتشان می کنیم. خداوند با نیکی کنندگان است.

ادامه مطلب؛

نادیدنی(33): خطر مین...

پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۰۵ ب.ظ

خطر مین
{منطقه عملیاتی شرهانی}

بسم الله الرحمن الرحیم

چه زیباست این گلزار، گویا هر گلی نشانی از شهیدی است که در این منطقه دعوت حق را لبیک گفته است. چند روزی میشه که از اولیّن سفر جنوب برگشتم واقعاً جایتان خالی بود، من تا بحال کتابهای متعددی از دفاع مقدس و عملیات هاش خونده بودم و فکر می کردم با جبهه آشنام امّا واقعاً شنیدن کی بود مانند دیدن... سفر جنوب  رو به همه شما پیشنهاد می کنم عجب روزءی بود که نصیب ما شد، مناطق عملیاتی واقعاً دیدن دارد آنجا که شهدا برای دفاع از دین، ناموس و کشورشان جلو تیرهای دشمن می ایستادند. باید که دید محورهای عملیاتی شرهانی، فکه، شلمچه، طلائیه و... فتح المبین را، فتح المبین را به قتلگاه هایش می شناسند آنجا که شهیدان خود را در عاشورای روزگار خویش به حضرت سید الشهدارساندند.

برای ما نیز عاشورا و کربلایی است که ما را به سوی خود می خواند.
{سید شهیدان اهل قلم،مرتضی آوینی}


پ.ن بی ربط: در جاده انقلاب روی تابلوئی نوشته بود؛

جاده لغزنده است، دشمنان به شدت مشغول کارند، با احتیاط برانید...سبقت از ارزشها ممنوع... دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است...حداکثر سرعت بیشتر از ولی فقیه نباشد اگر پشتیبان ولایت نیستید، کمربند دشمن را نبندید. با دنده لج حرکت نکنید... انحراف به چپ و راست یعنی سقوط در دره هلاکت؛

با وضو وارد شوید، این جاده مطهر به خون شهداست...

نادیدنی (19): قیمه نذری و این گربه...!

پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

{بدون شرحـــــ...!}

پوستر محرم

 

آتش جهنم به آتش نفاق دل اینچنین منافقانی گرم و هولناک است...!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرًا لَّمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً

هر آینه خداوند آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند ، سپس کافر شدند و به کفر خویش افزودند نخواهد آمرزید و به راه راست هدایت نخواهد کرد(سوره مبارکه نسا آیه شریفه 137)

 

از مصادیق بارز این آیه، کسانى همچون شَبَث‏ بن ربعى هستند که در تاریخ آورده ‏اند او در زمان پیامبر مسلمان شد، پس از پیامبر مرتد شد، سپس توبه کرد و یار حضرت علی(ع) گشت. امّا بعد فرمانده خوارج شـد و جنگ نهروان را به راه انداخت. باز توبه کرد و یار  امام‏ حسن و امام‏ حسین‏ علیهما السلام شـد واز کسانى بود که به امام حسین‏ علیه السلام  نامه دعوت نوشت، امّا در کوفه به مسلم بى‏ وفایى کرد. در کربلا جزء لشکر یزید شد و به شکرانه قتل امام ‏حسین‏ علیه السلام مسجدى در کوفه ساخت.

طرح (4): شیرینی ذکــر خدا...

سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ


برای دیدن اندازه اصلی رو عکس کلیک کنید.

طرح نوشت: بسیجی پیمانی با معشوق خود بست که در آن پیمان، جوهر امضایش را از خون خود محیا کرد و جانش را ضمانت این پیمان کرد و چه وفادارانه به این عهد پایبند شد. گرچه در این راه زخم ها بر تنش زده اند و دشمنانش آشکارا و یا حتی در لباس خود او! برای بدنام کردنش لحظه ای از پا ننشته اند اما او هشیارانه تحرکات اینان را رصد می کند و دشمنانش همیشه مغلوب اویند و گاه بوده اند کسانیکه با اظهار دوستی، اظهار وابستگی و نزدیکی به او، خواسته اند وجهه ای کسب کرده و آبرومند شــوند...! و ایناند کســـانیکه او را بیشـتر از دشـمن آزرده انــد امــا او صبورانـه به یاد سـخن مولایــش حضرت اباعبدالله الحسینمی افتد که فرمودند:

''مردم بنده دنیایند و دین به زبان آنها قدری شیرین آمده است. تا آنجا که معیشت آنان را برآورد، گرد آن می گردند ولی در هنگامیکه که به بلا گرفتار آیند، دینداران اندک اند.


بصیرت نوشت: فرهنگ بسیجی یعنی آن مجموعه ی معرفتها و روشها و منشهائی که میتواند مجموعه های عظیمی را در ملت به وجود بیاورد که تضمین کننده ی حرکت مستقیم و پایدار اسلامی آن ملت باشد.این یک تفکر است.

ناشنیدنی (33): درجات دهگانه ایمانـــ

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ب.ظ

  بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عبدالعزیز قراطیسی می گوید: امام صادق به من فرمود: ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که ده پله دارد و همانند نردبان باید پله پله از آن بالا رفت. کسی که در درجه دوم است، نباید از کسی که در درجه اول می باشد، انتقاد کند و بگوید: تو ایمان نداری و آدمی که در درجه اول ایمان است، باید به روش خود ادامه دهد تا برسد به آن کس که در درجه دهم است.

ای عبدالعزیز! کسی که ایمانش در مرتبه پایین تر از توست او را بی ایمان ندان! تا کسی که ایمانش بالاتر از توست، تو را بی ایمان نداند. وقتی که دیدی کسی پایین تر از توست او را با مهر و محبت به درجه خود برسان و چیزی را که تاب و تحمل آن را ندارد، بر او تحمیل مکن! تا او را بشکنی و این کار خوب نیست.

زیرا هر کس دل مؤمنی را بشکند بر او واجب است شکستگی دل او را جبران کند. آنگاه فرمود: مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان که بالاترین درجات ایمان است قرار دارند.

پانوشت: تقوا آن نیست که با یک تق، وا برود.

نادیدنی (15): خورشید پشت ابر...

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

حضرت محمد صل الله علیه و آله والسلمبله به خدایی که مرا به نبوت برگزیده، سوگند همانا شیعیان از وجود او (امام زمان عج) بهره می برند و از نور ولایت او طلب نورانیت می کنند، همانگونه که مردم از خورشید پشت ابر بهره مند می شوند.

وجه تشابه حضرت مهدی(عج) با خورشید پشت ابر را  اینجا بخوانید...

پ.ن بی ربط: مردی و مردانگی به زور بازو، سبیل، قد و هیکل نیست، به بلندی همت و حمیت انسان است. به شجـاعت و زیـرکی در ایستـادن مقـابل گناه است.

از سری مطالبی که در انتقال با برنامه مهاجرت با مشکل بر خورده و اینجا با تاخیر ارسال شده.