پیکایل،شکار لحظه ها

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

 

زیبایی های معنوی و مادی را به یکدیگر نشان دهیم.

پیکایل،شکار لحظه ها

سلام،
پیکایل محلی است برای دیدن و شنیدن زیبایی های معنوی و مادی که کمتر به چشم آمدند و شنیده شده اند. پس با ما همراه شوید.
مطالب پیکایلی:
- نادیدنی:شامل شکار لحظه هایی که توسط
دوربین گوشیم(پیکایل)گرفته شده.{تصاویری
که توسـط گوشیم گـرفته شـده با لوگو وبـلاگ
منتشر میشه و بقیه با ذکر منبع.}
- ناشنیدنی:روایـات، حکایـات و مطـالب دینی
کــم گفته شده و کمتر شنیده شده...!
- طرح: شـامـل پوستـرهــای منــاسبـتی بـا
موضوعات روزهستش.
- وبگردی: معرفی وبلاگ و وب سایت های زیبا
-عرفان های نو ظهور: مطالعاتم در مورد مکاتب
نو ظهور و سردسته هاشون.
-...
یا حق/.

آخرین نظرات
نویسندگان
نشان دوستان
پیوندها

۱۵۶ مطلب توسط «سید امیر علی حیدری» ثبت شده است

کرسی آزاد اندیشی ؛ اگر هاشمی و مشایی تایید صلاحیت شوند!

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت همه دوستان، تو این روزها حرف های زیادی واسه گفتن دارم اما مشغله های زیادی سرم رو گرم کردن و تغییر زمان امتحانات و پروژه های درسی امانم رو بریدند اما خُب، هر از گاهی از فلک، زمان می دزدم و پیکایل رو بروز می کنم، تو این دم انتخاباتی تا جایی که تونستم تعدادی از مطالبی رو که به نظرم مهم و بصیرت افزا می رسید تو پست ثابت؛حماسه سیاسی منتشر کردم،  هدفم این بود که تا حد امکان و توانم به عنوان یک افسر جنگ نرم، اوضاع رو تحلیل کنم و آگاهی و بصیرت رو به اشتراک بزارم و مشترک نظرات شما بشم.

 

القصه؛ هدف از این کرسی آزاد اندیشی، تحلیل دو حالت متفاوت و بررسی فرصت ها و آسیب های اونه که امکان رخ دادن اونها هست؛ اولین حالت؛  تایید صلاحیت همزمان آقای هاشمی رفسنجانی و اسفندیار مشایی است! و حالت دوم عدم صلاحیت این دو نفر هستش... . البته حالت صلاحیت یک نفر از اینها هم وجود داره اما بعید تر از 2 حالت اول است، هدف اینکه اینجا به فرصت ها و آسیب های این دو حالت بپردازیم و شرایط آینده رو تحلیل کنیم و آماده هرگونه شرایطی باشیم... .

 

فقط قبل از شروع به بحث و شرکت در اون دوباره یاد آوری میشم که هدف پرداختن به فرصت ها و آسیب هاست و نظراتی که اینجا ارائه میشه باید در کمال انصاف، احترام به یکدیگر و بدون توهین به کسی باشه، بعضی از دوستان آمدند نظر گذاشتند و بدون آنکه از چارچوب و هدف موضوع اطلاع کافی پیدا کنند شروع به  اعتراض کرده اند! اعتراض در کرسی آزاد اندیشی چیزی بدیهی است من تشکر هم مکینم از اعتراضشان، اما خوب بهتر است مطلب را بفهمیم بعد اعتراض هم اگر داریم، یک اعتراض بدون عیب و نقص و محکمی داشته باشیم.

 

دقت کنید ما اینجا در مورد کسی نتیجه گیری نکرده ایم بلکه نتیجه و شرایط دو حالت مختلف را بررسی کرده و خواستیم در هر حالت آمادگی بصیرتی پیدا کنیم، یعنی سنجش جوانب کار، نگوییم بعداً اِ اِ اِ چرا اینطور شد، بفکرمان هم نمی رسید عجــــب... .!! که این چاره کار نخواهد بود، شاید هم این حالات رخ ندهد امّا با سنجیدن جوانب کار محکم کاری است که عیب نخواهد کرد... .

 

و امّا پیکایل هم متعهد میشه امانت داری رو رعایت کنه و امین شما باشه... .

 

وجیزه پیکایل در این مورد برای شروع کرسی:

در صورتی که هاشمی و مشایی رد صلاحیت یا تایید صلاحیت شوند، چندین نکته به طور مجزا قابل ذکر است: 

ابتدا رد صلاحیت هاشمی است: که با توجه به سخنان وزرا دولت و افرادی که با ایشان چه در زمان قبل از انقلاب، چه در زمان بعد از انقلاب و دولت سازندگی و چه اکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، زده می شود این امر دور از انتظار بنظر نمی رسد البته سن و سال ایشان نیز مزید بر علت شده،  اما نکته ای که قابل ذکر است، این است که با رد صلاحیت ایشان دقیقاً این فکر به ذهن خطور می کند، که بنابراین  ایشان صلاحیت ریاست بر مجمع را نیز  ندارند...!

شاید در همین حین حرف حضرت آقا بنظرتان برسد و بگویید رد صلاحیت یک نفر برای ریاست جمهوری و مجلس نشانگر این نیست که آن فرد صلاحیت خدمت در هیچ جای نظام را ندارد و آن فرد می تواند در جایی دیگر به خدمت خود ادامه دهد...

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

نادیدنی: این کجا و آن کجا...

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ

سلام؛این صحنه رو تو درّه کوی عون ابن علی (علیه السلام) که دیدم یاد لحظه ای افتادم که کره ای ها تو باشگاه آزادی بعد از اتمام بازی، زباله هایی که طرفداران ایرانی رو سکوه ها رها کرده بودن رو داشتن جمع می کردن...!!
 

واقعاً مایع تاسف بود، القصه جمعه چند هفته پیش که رفته بودیم کوه،  کنار یک چشمه آب وایسادیم تا آب واسه درست کردن چای ورداریم که با این صحنه مواجه شدم، درختی که داره از وسط جدا میشه و باد های سنگینی که تو درّه وجود داره امون این درخت رو بریده بود.

 

یکی از کوهنورد ها، با یک سیم مفتولی درخت رو از بالا بسته تا درخت از هم جدا نشه اما وسط این درخت تو اون شیاری که ایجاد شده یک نفر دیگه اونجا رو بعنوان زباله دونی پسندیده! و زباله هاش رو اونجا رها کرده...!

در ادامه مطلب، عکس بعدی رو تماشا کنید...

ناشنیدنی: امام علی علیه السلام و مجوز عبور از صراط انبیاء عظام
آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله

 

در مورد اینکه پیامبر نیز به لزوم داشتن نامه عبور از صراط برای خود اشاره می کنند، باید گفت که این برتر بودن وجود مقدس امام علی بر وجود مقدس نبی مکرم اسلام نیست چرا که  آیه مباهله در این باب مقام مقدسشان نسبت به همدیگر را روشن می کند،  و لزوم داشتن نامه، گواه عظمت و حکمت ادامه نبوت حضرت محمّد است و لزوم ادامه راه پیامبر با امامت را نشان میدهد، اما اگر باز هضم اش سخت بود؟! حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت  را بخوانید، باز اگر سخت بود دنبال خطبه البیان حضرت بگردید، و برای هضم سریع و آسان، آیه مباهله (آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران) را با تفسیرش بخوانید.           

مطالب مرتبط:
ناشنیدنی (27): نام امـــــام علــی علیه السلام در قــــــــرآن؛

نا شنیدنی (14): بسم الله گفتن امام علی علیه السلام و دفع سم از غذای پیامبر

نا شنیدنی (2): اهل البیت علیهم السلام و توسل شیطان به ایشان!

وجیزه 1: مردی از پیامبر پرسید دین چیست؟ پیامبر خدا سه بار فرمود حسن الخلق. و این دینی است که خداوند رحمان در آن روزگاری را وعده داده است که آن را بر همه دین ها غلبه دهد،غلبه دین خدا روزی است که قائم آل محمد (عج) خواهد آمد و زمین را غرق در رحمت و محبت کند روزی که حرف آول و آخر در زمین اخلاق باشد.(کنزالاعمال)

وجیزه 2: این روزها غیر آدمیان تکفیری خون به دل امام زمان و امّت اسلامی  کرده اند، چشمان شان کور و گوششان کر باشد تا نبینند و نشوند عظمت برادر رسول خدا را... چرا که بشدت نا محرم اند به دین اسلام... .

ناشنیدنی: مولودی خجسته به دعای امام زمان عج

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به همه دوستان همراه پیکایل، پیشاپیش سالروز بزرگداشت شیخ صدوق رو تبریک می گم، مخصوصاً واسه رفیقی که مدتیه واسه مطالب پیکایل لطف می کنه و امتیاز منفی میزاره، درسته بار اول کمی تعجب کردم اما الان که فکر میکنم می بینم بدم نیست، احتمالاً امتیاز منفی به من، نیت و اخلاصمه، چون مطالب همه با سند و مدرک هستند. البته بشتر امتیاز منفی بدون توضیح هستش که تعجب داره حالا خوبه باز این فضای نقد و انتقاد رو باز میکنه من بیشتر خوشحال میشم تا این دوست عزیزم نظرم بزاره تا بتونیم از نظرات همدیگه استفاده کنیم و نکات منفی مطالب رو تغییر بدیم... .

 

و امّا برسیم به پسر بابا یا همون ابن بابویه

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، او  در حدود سال ۳۰۶ در شهر مقدس قم متولد شد. و در زمان غیبت صغرای امام زمان ارواحنا فداه زندگی میکرده است و تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است. گر چه لقب « ابن بابویه» بیشتر به فرزندش ابو جعفر محمد ( شیخ صدوق متوفی 381ق) گفته می شود ولی پدر و نیز فرزند دیگرش ابو عبداللّه حسین بدین لقب شهرت داشته اند و در کتابهای تراجم و نوشته های علم رجال، پدر و دو فرزندش به « ابن بابویه» معروف اند.

بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده اند. برخی این کلمه را منسوب به « بابُو» یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد می دانند. بنابراین « ابن بابویه» به معنای پسر بابا می شود و هم اکنون نیز در میان خانواده های ایرانی تعبیر « فرزند بابا» یا « پسر بابا» به فرزند مورد احترام و علاقه پدر بسیار شهرت دارد.{1}

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: پسرم، امام من است... .

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

 بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

عجب روزهای است، ولادت مادرمان فاطمه زهرا ، روز مادر، روز معلّم و روز گرامیداشت شیخ صدوق، همگی کاممون رو شیرین کرده... مبارکتون باد.

هنگامی که مادر امیر المؤمنین (فاطمه بنت اسد) از دنیا رفت، حضرت علی در حالی که اشک از چشمان مبارکشان جاری بود، محضر رسول خدا رسید. پیامبر پرسیدند: چرا اشک می ریزی؟ خداوند چشمانت را نگریاند! علی : مادرم از دنیا رفت. پیامبر : او مادر من هم بود و سپس گریه کرد.

پیراهن و عبای خود را به علیداد و فرمود: با اینها او را کفن کنید و به من اطلاع دهید! پس از فراغ از غسل و کفن حضرت را در جریان کار گذاشتند آنگاه به محل دفن حرکت دادند. رسول خدا  جنازه را تشییع کرد، قدمها را با آرامی برمی داشت و آرام بر زمین می گذاشت.

در نماز وی هفتاد تکبیر گفت. سپس داخل قبر شد و با دست مبارکش لحد قبر را درست کرد کمی در قبر دراز کشید و برخاست جنازه را در قبر گذاشت، خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول الله! فرمود: آنچه را خدا وعده داده بود درست دریافتی؟ پاسخ داد: بلی! خداوند شما را بهترین پاداش مرحمت کند. حضرت تلقینش را گفت از قبر بیرون آمد. خاک بر قبر ریختند. مردم که خواستند برگردند دیدند و شنیدند رسول خدا فرمود: پسرت! پسرت!

پس از پایان مراسم دفن پرسیدند: یا رسول الله! شما را دیدیم کارهایی کردی که قبلا با هیچکس چنین کاری نکرده بودی؟ لباس خود را به او کفن کردی با پای برهنه و آرام، آرام او را تشییع نمودی، با هفتاد تکبیر برایش نماز گزاردی در قبر وی خوابیدی و لحد را با دست خود درست کردی و فرمودی: پسرت! پسرت! پیامبر فرمودند: همه اینها دارای حکمت است.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

نادیدنی: پیشگیری از سرطان و فتنه... .

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وجیزه1: خطر و فتنه در انتخابات پیش رو کفه ای از یک ترازو  است که هرچقدر کفه دیگر ترازو که بصیرت و پیروی سلمان وار از رهبری است، سنگین تر باشد، همان قدر احتمال ایجاد آشوب و فتنه نیز ضعیف تر خواهد شد.

در فتنه 88 دشمن با یک سری از گروه ها در صدد پیروزی و تصاحب قدرت بود امّا با رهبری حکیمانه امام خامنه ای (مد ظله العالی) و هوشیاری و بصیرت مردم شکست خورد، امّا در انتخابات پیشرو هم دشمن است و هم آن افراد خود باخته و موردی که اضافه بر چهره های فتنه 88 است، گروه انحرافی است که متاسفانه بخش هایی از قدرت را نیز در دست دارند به همین جهت اگر در صورت رد صلاحیت و یا عدم پیروزی بخواهند فتنه ای بپا کنند، اوضاع کاری تر و سخت تر خواهد بود.

چرا که دشمن و اپوزیسون خارجی و داخلی نیز همزمان با گروه انحرافی به کارشکنی و دشمنی خود ادامه خواهند داد، و در این میان باید توجه داشت که خدای نکرده ما نیز بخشی از پازل دشمن را کامل نکنیم و این با افزایش بصیرت و پیروی از رهبری امکان پذیر است.

هدف فقط شبیه سازی اوضاع است و گوشزد کردن پیروی از رهبری در عمل، تا به امید خدا بتوانیم بستر حماسه سیاسی را آماده کنیم و هرگونه  فتنه را در شروع خفه کنیم، در ارائه نظر و حرف زدن هم در مورد اشخاص باید توجه کرد نباید جلوتر از رهبری حرکت کرد. باید عمار باشیم برای او... .

وجیزه 2: شاید ربط عکس به وجیزه اول، در خاصیت پیشگری از سرطان آناناس وخاصیت پیشگیری از آشوب و فتنه وجیزه اول باشد.

ناشنیدنی: کودکی در مکتب وحی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن در هفت سالگی در مجلس رسول خدا شرکت می کرد، آیات قرآنی را می شنید و حفظ می کرد. وقتی محضر مادرش می آمد آنچه را که حفظ کرده بود بیان می نمود. امیر المؤمنین به منزل که می آمد، فاطمه آیه تازه ای از قرآن را برای علیمی خواند.

            

امیر المؤمنین می فرمود: فاطمه جان! این آیه را از کجا یاد گرفته ای تو که در مجلس پیامبرنبودی؟ می فرمود: پسرت حسن در مجلس بابایش یاد می گیرد و برایم می گوید: روزی علی در گوشه منزل پنهان شد امام حسن مانند روزهای گذشته محضر مادرش فاطمه آمد، تا آنچه را که از آیات قرآنی شنیده بیان کند.

 

اما زبانش به لکنت افتاد، نتوانست سخن بگوید، فاطمه از این پیشامد تعجب کرد! امام حسن عرض کرد: مادر جان! تعجب نکن! حتما شخص بزرگواری سخنانم را می شنود، گوش دادن او مرا از سخن گفتن بازداشته است. ناگاه علی بیرون آمد و فرزند عزیزش حسن را بغل گرفت و بوسید.

منبع: بحار الانوار جلد 43، ص345

وجیزه: جاذبه سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه زمین سیب را... فرقی که نمی کند سیب یا آدم؛ سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.

ناشنیدنی: الهی بِمیرُم مادِر

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

shahid[picil.ir]
«عکس آرشیو»

بسم الله الرحمن الرحیم

با صدای انفجار خودم را در هوا معلق دیدم، وقتی به زمین افتادم بی هوش شدم. هنگامی که به هوش امدم حس کردم که قدم کوتاه شده است، نگاهی به سرتاپایم کردم. هر دو پایم قطع شده بود.دوباره بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در یکی از بیمارستان های شیراز دیدم. مدتی در آنجا بستری بودم. چند بار به اتاق عمل رفتم و هر بار چند سانتی از باقی مانده پایم را قطع می کردند. تا از پیشروی و عفونت جلوی گیری کنند.

 

آن زمان حال و هوای شهر رنگ دیگری داشت، همه جا صحبت از جبهه و جنگ بود. در هر کوی و برزن صدای رادیو به گوش می رسید. مساجد پر بود از مردمی که برای پیروزی رزمندگان دعا می کردند. از طرفی مردم دسته دسته، برای ملاقات مجروحین به بیمارستان می رفتند و از انها دلجویی می کردند.

 

یک روز که تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و بی حال روی تخت افتاده بودم. عده ای از خواهران برای عیادت وارد اتاق شدند و دور تا دور تختم حلقه زدند. عرق از سر و صورتم می ریخت، لبهایم خشک شده بود. نای حرف زدن نداشتم، دلم می خواست کسی یک قطره آب روی لبهای خشکیده ام می ریخت.

 

سرگروه خواهرانی که دور تختم حلقه زده بودند، یک خانم مسنی بود؛ کمی جلوتر آمد و مقابلم ایستاد و نگاهی به من انداخت، بعد با یک ژست خبرنگاری با لهجه قشنگ شیرازی گفت:

«پِسرم چی شده؟ چِطور زخمی شدی؟»

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نادیدنی : بدون شرح

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ


{بدون شرحـــــ}

پ.ن: خدایا آسمانت چه مزه ایست... ما که زمین خورده ایم...

بسم الله الرحمن الرحیم

سی‌ام فرودین‌ماه (۱۹ آوریل) سالروز وقوع جنایت دولت آمریکا علیه متحصنین فرقه‌ی داوودی‌ها و سوزاندن بیش از هشتاد مرد و زن و کودک است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با اشاره به این حادثه، رفتار و گفتار متناقض دولت آمریکا درباره حقوق بشر را تشریح کردند.

دریافت حجم: 1.58 مگابایت

متن فایل صوتی؛

آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى‌ به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟

 

عراق را کى‌ زیر چکمه‌ى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا انسان واقعاً تعجب میکند  در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نادیدنی: گالری قاب عکس مشاهیر آذربایجان

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۳۷ ب.ظ

مشاهیر آذربایجان

 بسم الله الرحمن الرحیم

213 قاب عکس از مشاهیر آذربایجان

سلام، چندی پیش برای درس سیستم های چند رسانه ای پروژه ای رو با یکی از دوستانم برای اجرا انتخاب کردیم که مربوط به آذربایجان می شد، مطمئناً به نظر شما هم اینکار بزرگتر از یه کار یک ترمی دانشجویی هستش و بیشتر از دو سه ترم زمان می بره، ما هم به این موضوع پی بردیم و قرار شد در حد و توان خودمون تا جایی که می تونیم این پروژه رو پیش ببریم.

 

القصه؛ بعد از اتمام طراحی، تحقیق و جمع آوری عکس و اطلاعات بخشی از پروژه به نام مشاهیر آذربایجان، به نظرم رسید این قسمت رو تو پیکایل هم بزارم تا منبع کاملی برای کسانی باشه که به این اطلاعات برای آشنایی با مشاهیر آذربایجان یا طراحی نیاز دارند. به جرأت می تونم بگم که بخش عکس مشاهیر این پروژه، بزرگترین گالری مشاهیر آذربایجان هست که تا کنون یکجا جمع شده و از کیفیت مناسبی برخورداره و از نویسنده کتاب گرانقدر الغدیر؛ علامه امینی(ره) و مبدع خط نستعلیق گرفته تا دهقان فداکار و اولین خلبان مسلمان رو شامل میشه.

 

با تمام این حرفا، اما این حتی یک دهم از کل مشاهیری نمی شه که آذربایجان تقدیم ایران کرده و جمع آوری نام و نشان تمام مشاهیر آذربایجان فراتر از حوصله یک کار دانشجوی هستش که برای این موضوع هم فکری کردیم که در ادامه توضیح خواهم داد، این گالری دارای 213 قاب عکس از مشاهیر آذربایجان اعم از عالمان دینی، عارفان، دانشمندان، شهیدان، شاعران، هنرمندان و رجال سیاسی، و... است، در حالیکه فقط در مقبرة الشعرا تبریز که مدفن هنرمندان و بزرگان آذربایجانه تعداد 400 نفر دفن شده.

دانلود قاب عکس ها در ادامه مطلب؛

عرفانهای نو ظهور: اشو و مکتب راجنیشیسم {2}

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۳۷ ب.ظ

عرفانها نوظهور؛ راجنیشیسم و اشو

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام، امیدوارم که از این روزهای معنوی بهره های زیادی رو برده باشید، و دعای فرج رو سردسته دعاهامون قرار داده باشیم چرا که این فرج، فرج و گشایش در تمام حوائج خواهد بود، امّا قبل از وارد شدن به ادامه بحث باید عرض کنم سعی ام بر این که برای خارج نشدن موضوع، از حد حوصله مون، متن بین 10 پاراگراف حداکثر 5 سطری در هر سری باشه، تو قسمت قبل{اینجا} معرفی مکتب راجنیشیسم، به معرفی اُشو پرداختیم و از روحیه های عصیان گری اون حرف زدیم اما در ادامه بحث باید بگم اُشو کسی است که تو کشور هزاران ادیان یا همون کشور خرافات؛ هند بدنیا اومده، دلبستگی زیادی به مذهب تانترا{1}داره که یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است.

 

تفکر او مانند این است که ما بعوض پاسخ صحیح به یک سوال {نیاز آدمی}، در پاسخ آن سوال به اندازه بیشماری پاسخ غلط طراحی کنیم در حالیکه تصحیح جواب های غلط و اثبات نادرست بودن هر کدام نیز طولانی خواهد بود!؟

 

./ تانترای بودایی بیشتر روی مراقبه و تانترای هندویی عشق را مهمتر قلمداد میکند. اُشو با ترکیب مراقبه و عشق مکتبی به وجود آورده که بیشتر روی عشق تاکید داره، در تانترا، یکی از اصولی که وجود دارد این است که برای تسلط بر غریزه جنسی و احاطه بر آن باید آن را ارضا کرد! و نباید آنرا سرکوب کرد، بلکه باید به دقیقترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضایش کوشید و اُشو برا همین اساس می گوید: « تانترا … راه رهایی! از مسائل جنسی است.» /.

همانطوری که می بینید برای درک عمق فاجعه و تفکر پوج اُشو اصلا نیازی به یک جهان بینی و جبهه فکری محکم و معقولی نیست و  هرکسی می تواند تناقصات متعدد آنرا بشمارد. تفکر اُشو و نظراتش از این باب بیشتر حـاکی از یک عقده درونی است تا یک راه حل برای نجات از دل مشغوله ای که مانع مراقبه است.

 

تفکر او مانند این است که ما بعوض پاسخ صحیح به یک سوال {نیاز آدمی}، در پاسخ آن سوال به اندازه بیشماری پاسخ غلط طراحی کنیم در حالیکه تصحیح جواب های غلط و اثبات نادرست بودن هر کدام نیز طولانی خواهد بود!؟ آیا شما اعتیادی را دیده اید که از معتادش دست بکشد؟! پاسخ خیر است. و جواب این است که فرد معتاد باید بخواهد که از اعتیادش دست بکشد و راه درستی را بعوض راه اشتباه خود برگزیند.

اینجا... . در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید...

نا شنیدنی: حجاب، خاصیتش کم به چشم آمدن است

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

درب خانه فاطمه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

                     دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست
                                                                          همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیسـت
                     قطره اشک علـی تا به ته چـاه رسید
                                                                        چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

سلام، تو این مدت هر کاری کردم نتونستم روضه واضح تری بنویسم و مطالبی آشکارتری از مصائب بذارم، و به حد نهایت، جسارت ها یی که به اهل بیت شد بپردازم، چون واقعاًً دلم طاقت خواندن و تایپ کردن این حرف ها رو نداره و بهتر می دونم که با استعاره یا آمادگی این حوادث بیان بشه تا دل از این سنگ تر نشه، مطلب روایی عزیز رو در این مورد پسندیدم خدا خیرش بده، شما هم بخوانیدش {اینجا} 3 مطلب قبلی رو هم کلی این پا و آن پا کردم تا دلم رضایت داد. راستی این روزها چقدر دل مهدی فاطمه زهرا گرفته است... .

حجاب، پسندیده ترین عمل زن مسلمان؛

حضرت علیمی فرماید: در محضر رسول خدابودیم، فرمود: به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز برای یک زن مسلمان چیست؟ ما همگی از پاسخ عاجز ماندیم. سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم، قضیه را به فاطمهاطلاع دادم؛

زهرای مرضیهاظهار داشت: بهترین چیز برای یک زن مسلمان آن است که مردهای نامحرم را نبیند و مردهای اجنبی هم او را نبینند. آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم. پیغمبراز شنیدن جواب به قدری خوشحال شد که فرمودند:

ان فاطمه بضعۀ منی حقا؛  فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.

منبع: بحار الانوار28

پ.ن: با خودم فکر کردم چقدر دختران چادری در جامعه کم هستن. چیزی در درونم گفت که نه. آنها کم نیستند. بلکه این خاصیت چادر است که جلب توجه نمی کند و تو متوجه حضور آنها نمی شوی فکر که کردم دیدم راست می گوید. پس آفرین بر تو چادر که حجاب برتر هستی و همچون صدفی از مروارید وجود زن محافظت می کنی.

پ.ن2: نمی دانم چه شده؛ باید های های گریست اما دلم سنگ شده، شاید سنگ ها در نرم بودن دلترند.

ناشنیدنی:اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ

مصائب اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم

«...قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ»

چون فرستادگان ما { فرشتگان مرگ} نزدشان آیند که جانشان بگیرند، گویند: کجایند آنچه جز خدا مى‏خواندید؟ گویند: از ما گم و ناپدید شدند، و بر خویشتن گواهى دهند که کافر بوده ‏اند.

          آیه شریفه سوره مبارکه 37 اعراف، علت باز شدن زبان انسان به اقرار و گفتن حقایق در لحظه مرگ رو آشکار می کنه، هنگامی که دیگه انسان نمی تونه مرگ رو از خودش دور کنه و از ترس شروع به اقرار می کنه... . اصحاب سقیفه هرکدام در لحظه مرگ لحظاتی مشابه حادثه زیر رو سپری کردند و به حقایقی اقرار کردند که دلیل غصب خلافت و کینه اونها از حضرت علی رو روشن می کنه... .

اهل سقیفه گواهى میدهند، کافر بوده اند...

أبان می گوید شنیدم که سلیم بن قیس می گفت: از عبدالرحمن بن غنم پدر زن معاذ بن جبل که از فقیه ترین و پر تلاش ترین فرد اهل شام بود شنیدم که گفت: معاذ بن جبل {از غاصبین خلافت} از مرض طاعون مرد و من هنگام مرگش نزد او بودم. آن روز مردم درگیر بیماری طاعون بودند هنگام احتضار معاذ در زمان خلافت عمر بن خطاب جز من کسی در خانه او نبود و من شنیدم که در آن حال پیوسته می گفت: وای بر من.

من پیش خود گفتم: بیماران طاعونی دچار هذیان شده و سخن بیهوده می گوید و حرف های عجیب می زنند برای همین از معاذ پرسیدم: خدا تو را بیامرزد! آیا هذیان می گویی؟ گفت نه. گفتم پس چرا اه و واویلا می کنی؟ گفت: به خاطر قبول ولایت دشمن خدا در مقابل ولی خدا.

{اینجا} در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: 313 مرد پیشکش، 4 تا به زور جور شد... .

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۲۶ ب.ظ

اهل البیت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام، این روزها بد جوری دل گرفته است، راستی چه رابطه ای میان مادر، در و دل ما هست، که اینگونه بغض گلو را می فشارد، بغضی از جنس بغضی که علی در چاه فریادش می زد... .گاه با اعتراض از دل می پرسم مگر 313 نفر مرد چقدر زیاد است که یکجا جمع نمی شوند! جواب اینجاست، سختی مرد شدن در حدیث سلیم است؛ حدیث سلیم از سلمان دل را پاره پاره می کند، پیامبر خدا سالها تلاش کرد، امّا جز 4 نفر به یاری علی نشتافتند، مرحبا عرب چه خوب مزد رسالت اش را دادید... .{1}
 

سلمان می گوید: هنگامی که شب فرا رسید علیحضرت زهرارا بر چهارپایی سوار نمود و دست حسن و حسینرا گرفت وا حدی از اهل بدر و مهاجر باقی نماند مگر آن که به در خانه هایشان رفت و حق خود را با آنان یاد آوری نمود و آنان را به یاری خویش فراخواند و جز چهل و چهار نفر کسی به او جواب مثبت نداد. علیبه آن چهل و چهار نفر فرمود: «فردا صبح با سرهای تراشیده و در حالی که سلاح به همراه دارند برای بیعت با او تا سر حدّ مرگ به نزدش بروند.»

صبح که فرا رسید هیچکدام از آنان به عهد خود
وفا نکردند جز چهار نفر. سلیم می گوید: به سلمان گفتم؛ آن چهار نفر که بودند؟ سلمان گفت: ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. شب بعد نیز علیبه سراغ آنان رفت و سوگندشان داد. آنها گفتند: فردا صبح نزدت خواهیم آمد ولی هیچکس جز ما چهار نفر نیامد. شب سوم نیزعلینزد آنان رفت و باز جز ما چهار نفر کسی نزد او نیامد. وقتی علیبد عهدی و بی وفائی آنان را دید خانه نشینی اختیار کرد و به جمع آوری و تنظیم قرآن روی آورد و تا وقتی قرآن را که قبلاً در اوراق و چوب و کاغذ نوشته شده بود یک جا جمع نکرد از خانه اش بیرون نیامد.

هنگامی که
علیقرآن را جمع کرده و با دست خویش شأن نزول و تأویل و تفسیر آن و نیز ناسخ و منسوخ آن را می نوشت ابوبکر کسی را نزد او فرستاد تا از خانه بیرون بیاید و با وی بیعت کند،علیفرستاده او را با ای جواب بازگرداند : « من مشغول گردآوردی قرآن هستم و نزد خود سوگند یاد کرده ام تا کار تألیف و جمع آوری قرآن را به پایان نبرده ام عبایی بر دوش نیازندازم مگر برای نماز.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد؟

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرخمن الرحیم

سلام، این روزها یاد کلامی از علامه امینی(ره) می افتم که در روز عاشورا برای سلامتی امام زمان عج صدقه کنار می گذاشتند و می فرمودند این روزها قلب حضرت در فشار است، مطمئناً این روزها نیز قلب مولایمان در فشار است. در چند روز مانده به شهادت حضرت فاطمهتصمیم گرفتم مطالبی درباره وقایع اتفاق افتاده بین وفات پیامبر تا شهادت ام ابیها رو به عنوان مطالب ایام فاطمه منتشر کنم، امیدوارم مقبول خداوند و امام زمان عج قرار بگیرد.

 اولین کسی که با خلیفه اول بیعت کرد، که بود؟

أبان بن أبی عیّاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت: از سلمان شنیدم که می گفت: وقتی که رسول خدااز دینا رفت و مردم آنچه می خواستند انجام دادند و با ابوبکر و عمر و ابو عبیدة جراح پیش انصار رفته و با دلایل علیرا با آنان مخاصمه کرده و آن ها را مغلوب ساختند و گفتند: ای قریش بر أمر خلافت از شما مستحق تردند زیرا رسول خدااز قریش است و مهاجرین از شما بهترند چرا که خداوند در کتابش آنان را نام برده و به آنان فضیلت داده و رسول خدادر مورد آنان فرموده: «ائمه از قریش هستند

سلمان گفت: من نزد علیرفتم و در حال که او مشغول غسل رسول خدابود؛ رسول خدا به علیوصیت کرده بود که کسی غیر از او آن حضرت را غسل ندهد و علیپرسیده بود چه کسی مرا در این کا یاری می کند؟ پیامبر فرموده بود: جبرئیل بنابراین علیغسل هیچ عضوی را اراده نمی کرد مگر آنکه برایش می گرداندند. هنگامی که علیغسل و حنوط و تکفین پیامبر را به پایان برد من و ابوذر و مقداد و حضرن زهراو امام حسن و امام حسینرا به کنار بدن مطهر رسول خدا وارد کرد و انگاه خودش جلو ایستاد و ما در پشت سر او صف کشیدیم و بر پیامبرنماز خواندیم در این حال عایشه در اتاق بود ولی چیزی نمی دانست و خداوند بینایی او را گرفته بود.

سپس علیده تن از مهاجرین و ده تن از انصار را وارد کرد، آنها همینطور وارد می شندند و دعا می کردند و خارج می شندند تا اینکه از مهاجر و انصار کسی باقی نماند مگر اینکه به این صورت بر پیامبرنماز خواندیم. سلمان فارسی می گوید: هنگامی که علیو رسول خدارا غسل می داد از کاری که مردم کرده بودند به او خبر دادم و گفتم: هم اکنون ابوبکر بر منبر رسول خدانشسته و مردم راضی نمی شوند که با یک دست با او بیعت کنند و برای همین همه آنان با هر دوست چپ و راستشان با او بیعت می کنند.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید {اینجا}

ناشنیدنی: 3 خصلت برای نایل شده به مقام عرفا... .

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۱۶ ب.ظ

بِسْم الِله الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

حضرت موسی در حالی که به بررسی اعمال بندگان الهی مشغول بود، نزد عابدترین مردم رفت.شب که فرا رسید، عابد درخت اناری را که در کنارش بود تکان داد و دو عدد انار افتاد. رو به موسی کرد و گفت: ای بنده خدا تو کیستی؟ تو باید بنده صالح خدا باشی؟ زیرا که من مدتها در اینجا مشغول عبادت هستم و در این درخت تاکنون بیشتر از یک عدد انار ندیده ام و اگر تو بنده صالح نبودی، این انار دومی موجود نمی شد!
 

موسیگفت: من مردی هستم که در سرزمین موسی بن عمران زندگی می کنم. چون صبح شد حضرت موسی پرسید: آیا کسی را می شناسی که عبادت او از تو بیشتر باشد؟ عابد جواب داد: آری! می شناسم و  نام و نشان او را گفت.
 

موسی به نزد وی رفت و دید عبادت او خیلی زیادتر از عابد اول است. شب که شد برای آن مرد دو گرده نان و ظرف آبی آوردند. عابد به موسی گفت: بنده خوب خدا تو کیستی؟ تو باید بنده صالحی باشی! چون مدتهاست من در اینجا مشغول عبادت هستم و هر روز یک عدد نان برایم می آمد و اگر تو بنده صالحی نمی بودی این نان دومی نمی آمد و این، به خاطر شماست.

در ادامه مطلب به خواندن ادامه دهید... .

ناشنیدنی: پنچ خصلت بچگانه ی مورد علاقه پیامبر

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

پیامبر مکرم اسلام

از رسول اکرمنقل شده است که فرمودند: پنچ خصلت در اطفال است من آن خصال را دوست دارم؛

1- چیزی را که می سازند به او چندان دل نمی بندند و با دست خود خرابش می کنند.

2- هرگاه با هم نزاع و زد و خورد می کنند، زود اصلاح می نمایند و کینه ی یکدیگر را به دل نمی گیرند.

3- هرچه بدست ان ها آید، آرزوی دور و دراز به آن پیدا نمی کنند و اگر خوراکی باشد، خود زود می خورند. یا اینکه با دیگر رفقای خود تقسیم می کنند.

4- وسیله گرفتن حوائج خود را از پدر و مادر و دیگران، گریه قرار می دهند و همه امور خود را به واسطه ی گریه اصلاح می کنند.

5- غالباً روی خاک می نشینند و متواضع هستند.

منبع: کتاب مجموعه نصیحت یا کتاب زَهْرُ الرَّبیع، ص ۲۵۹‫.‬

پ.ن: پیامبر سادگی را دوست می داشت، روزی فرشته ای نزد پیامبر آمد و در حالیکه کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت، به پیامبر گفت: حق تعالی تو را مختار کرده که بنده ای فروتن و رسول باشی یا پادشاه باشی و رسول خدا! حضرت فرمودند: می خواهم بنده ای فروتن و رسول او باشم... . او می دانست فتح دل ها پادشاهی نمی خواهد... . (سنن النبی)

ناشنیدنی: انتقام گیرنده خون حسین علیه السلام

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

اللهم العجل لولیک الفرج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

«عصر امام صادقبود، یکی از شاگردان امام صادق به نام»  کــرّام می گوید: پیش خود سوگند یاد کردم که هرگز در روز غذا نخورم «روزه بگیرم» تا حضرت قائم آل محمد ظهور کند، به حضورامام صادقرفتم و عرض کردم: « شخصی از شیعیان سوگند یاد کرده که هرگز روزها غذا نخورد تا امام قائم (عج) ظهور نماید» «چه صورت دارد؟»

امام صادق فرمودند: بنابراین ای کــرّام! باید هر روز را روزه بگیری، ولی دو روز در ایام سال یعنی عید قربان و عید فطر را روزه نگیر و همچنین سه روز تشریق «روز 11 و 12 و 13 ذیحجه» و وقتی که بیمار و مسافر هستی روزه نگیر«برای اینکه بدانی در انتظار حضرت قائم، تا چه اندازه مهم است، به این مطلب توجه کن:

هنگامی که امام حسین به شهادت رسید، آسمانها و زمین و هر چه در آنها است و فرشتگان ناله کردند و گفتند: « خداوندا به ما اجازه بده مخلوقات را هلاک و نابود کنیم، زیرا به حریم تو بی احترامی کردند و برگزیده تو را کشتند». خداوند به آنها وحی کرد: « ای فرشتگان و آسمانها و زمین، آرام باشید.» سپس خداوند، یک پرده از پرده ها را عقب زد، محمدو دوازده وصی او در آنجا بودند، آنگاه دست قائم (عج) را گرفته و سه بار فرمودند: (ای فرشتگانم و ای آسمانها و زمینم، بهذا انتصرُ لهذا: «به وسیله این (قائم) انتقام می گیرم از (خون) این (مام حسین)

منبع: اصول کافی؛ (باب ما جاء فی الاثنی عشر (ع …) حدیث 19 ، ص 5

پ.ن: و عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد بکوشیم حسین دل به دست یزید نفس لب تشنه شهید نشود.

نا شنیدنی: این هم به عشق فرمانده لشکر...

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ق.ظ

خاطرات شهدا، مهدی باکری

سردار فاتح عملیات بدر و خیبر شهید مهدی باکری.

{کسی که شهید احمد کاظمی از او بعنوان فرمانده خود یاد می کرد.}

 

به دستور آقا مهدی، روی کیلومتر شمار ماشین های لشکر، علامتی زده شده بود که برای مشخص کردن سرعت مناسب در حرکت بود. در این علامت ها که هنوز هم روی ماشین هایی که از آن زمان به جا مانده هست، روی کیلومتر شمارها سه رنگ سفید و زرد و قرمز زده شده بود. تا شصت کیلومتر با رنگ سفید، از شصت تا نود با رنگ زرد و از نود به بالا با رنگ قرمز مشخص شده بود. آقا مهدی خیلی روی این قضیه حساس بود.
 

یک بار که آقا مهدی در جاده منتظر ماشین بود، یکی از ماشین  ها که اتفاقاً از ماشین های لشکر عاشورا بود، ایشان را سوار می کند. سرعت ماشین بیش از حد مجاز بوده، آقا مهدی به راننده تذکر می دهد که « فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرین، شما چرا اینقدر تند می ری؟» راننده می گوید: «فرمانده لشکر گفته؟» و بعد از جا زدن دنده چهار، سرعت ماشین را بیشتر می کند و می گوید: «این هم به عشق فرمانده لشکر.»
 

وقتی نزدیک مقر لشکر می شوند، راننده می بند که همه به آقا مهدی احترام می گذارند، از او می پرسد: « تو کی هستی که اینقدر بهت احترام می ذارن؟» آقا مهدی در جواب می گوید: « همونی که به عشقش زدی دنده چهار.» راننده با دستپاچگی نمی دونه چی بگه و چیکار کنه، که آقا مهدی او را نصیحت می کند و از او می خواهد که به دستورات نظامی احترام بگذارد.

                                                                                 راوی: سردار اسلام جناب آقای قهرمان زارع

پ.ن بی ربط: اگر بیاد کسی هستیم، این هنر اوست نه لطف ما... یا اباصالح المهدی، یا فارِِس الحجاز، ادرکنی و لا تهلک

مطالب مرتبط؛
بسیجی ای که فرمانده لشکر از آب در آمد....

پاورقی:

*کلمه فارِس در عربی به معنی دلاور و نجیب زاده است.